فرهنگ امروز/ نادره جلالی
قریب نیم قرن از درگذشت سیدمحمد فرزان، ادیبی توانا، قرآنپژوهی برجسته و منتقدی ژرفنگر میگذرد که مانند بزرگانی چون زندهیادان دکتر زریاب خویی و دکتر سیدجعفر شهیدی محصول دوران و نوع خاصی از تعلیم و تربیت ایران به شمار میروند. نسلی که ایران و ایرانی را دوست داشته، از سر عشق روی به آموختن و کسب دانش پرداخته نه برای اخذ رتبه و منصب و نشستن بر مسند و در کلامی کوتاه، نسلی که به هویت، تاریخ و فرهنگ خود میبالید. از اینرو، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به پاس سالها خدمات علمی و فرهنگی آن استاد فرهیخته به زبان و ادبیات فارسی و توسعه آموزش و پرورش در کشور مراسم بزرگداشتی در 29 آبانماه برگزار شد و از او به عنوان یکی از مفاخر علمی و فرهنگی کشور یاد کرد. به همین مناسبت، در این نوشتار بهطور اجمال به خدمات علمی- فرهنگی آن نقاد نکتهسنج و بررسی دیدگاههای او درباره آموزش و تربیت دانشآموزان و دانشجویان، لزوم توجه به آموزشهای کاربردی و مفید و اهمیت زبان و ادب فارسی در مدارس و دانشگاه پرداخته میشود.
دانشوری از بیرجند
سیدمحمد فرزان (تولد: 1273ش در روستای سیدان در شرق بیرجند، درگذشت: 1349، تهران) از شاگردان مبرز آیتاللهزاده خراسانی، حاج آقا حسین قمی و میرزا عبدالجواد ادیبنیشابوری (معروف به ادیب اول)، شاعر، ادیب، محقق، مدرس معروف عصر مشروطه بود که علاوه بر علوم عقلی و نقلی، در ادبیات فارسی و عرب نیز تبحر داشت و ادبا و فضلای برجستهای همچون بدیعالزمان فروزانفر و ملکالشعرای بهار در مکتب او پرورش یافتند.
فرزان نیز با برخورداری از روحیه علمی ژرفنگر و اشراف وسیع بر ادبیات فارسی و عربی، با نگرشی علمی به ادبیات مینگریست و به اشعار سعدی، حافظ و فردوسی توجه ویژهای داشت و غالب آنها را از حفظ بود. او اگرچه اثر مستقلی تالیف نکرد ولی از آنجا که در زمینه تحقیق، استاد و محققی سختکوش و خستگیناپذیر، بردبار، دقیق و نکتهیاب بود، مقالات متعدد انتقادی حاوی نکات نغز و علمی به منظور روشنگری و اصلاح درباره تصحیح و شرحهای دیوان حافظ و برخی خطاهای راه یافته در آن چون تصحیح و شرح علامه قزوینی (با آنکه او را «حجت علم و ادب» و «علامه مطلق» و در فن خود و در عصر خود بینظیر، یا خیلی کمنظیر میدانست) و تصحیح دکتر خانلری، مرزباننامه، کلیله و دمنه و نیز ترجمه قرآن کریم مرحوم ابوالقاسم حالت نوشت که اکثر آنها در مجله یغما، راهنمای کتاب و سخن به چاپ رسیده است. مهم آنکه نباید فراموش کرد فرزان زمانی در عرصه نقد گام نهاد که بستر نقد در جامعه آن روزگار فراهم نبود ولی او با توجه به احاطه کامل بر زبان و ادبیات فارسی و عربی، علوم قرآنی، نسخهشناسی، کتابشناسی، لغتشناسی و اشراف بر تاریخ اسلام و اعلام رجالی و جغرافیایی و دقت نظر و تیزبینی و با نگارش مقالات انتقادی و منصفانه و رعایت اخلاق پژوهش راه جدیدی در پژوهشهای ادبی گشود. او در این عرصه نه تنها سهو و خطاهای افراد کمتجربه بلکه نویسندگان و مترجمان زبردست را نیز به تصویر کشید. از سوی دیگر، ارزش و اهمیت و پاسداشت متون علمی و ادبی و میراث فرهنگی جامعه را هم به اهل علم آموخت. بدینترتیب در میان اهل علم به عنوان بنیانگذار نقد عالمانه با روشی مبتنی بر اصول اخلاق پژوهش شهرت یافت. به ویژه آنکه، در سال 1331 نیز از سوی وزارت فرهنگ همراه سیدمحمد محیط طباطبایی و مجتبی مینوی عضو کمیسیون تصحیح و انتخاب کتابهای درسی شد. (صهبا، 1358: 176) او در این سمت هم انتقادهایی بر کتابهای درسی نوشت و به منظور بهبود و اصلاح آنها مکتوباتی در این باره به استاد عباس اقبالآشتیانی ارسال کرد. اما به راستی چرا او با همه علم و دقتی که داشت، آثاری کم ولی با کیفیتی تحسینبرانگیز نوشت و با وجود دارا بودن جمله ویژگیهای یک محقق خوب که در وجودش جمع بود، اعتقاد داشت «مدعیان فضل و دانش را نسزد که به وسعت دایره اطلاعات، نکتهسنجیها و باریکبینیهای خود غره شوند» و در بسیاری از مقالات از خود با عناوین «حقیر» یاد میکرد؟! آیا استاد نمیتوانست آثار محققانه بیشتری پدید آورد؟ بیگمان میتوانست ولی از سر اعتقاد و ایمان تنها به راه و رسم خود، یعنی بر مکتب دقت و وسواس علمی پای فشرد و به آن وفادار ماند. اصولی که متاسفانه در این روزگار، تحقیقات و پژوهشهای ما از آن فاصله گرفته و جای خود را به شتاب و تعدد آثار داده است.
از سوی دیگر، از آنجا که فرزان از جوانی به معلمی روی آورده و سالها در مدرسه و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به تدریس پرداخته و مدتی هم عهدهدار مشاغل آموزشی و مدیریتی در سیستان، شاهرود، بوشهر و بیرجند بوده و طی اقامت خود در آن نواحی دهها دبستان و دبیرستان احداث کرده، در عرصه مدیریت آموزشی مهارت و شیوه خاصی داشته است. دیدگاهها و نظراتی گرانسنگ درباره آموزش و پرورش، رموز تعلیم و تربیت نسل جوان و نقش معلمان و مدیران در مدارس که آنها را میتوان از مکاتبات ادارای او با روسای مدارس بیرجند در سمت ریاست فرهنگ بیرجند (1320ـ 1330ش) دریافت. بررسی این مکاتبات نشان میدهد او به دنبال پایهگذاری فرهنگی در مدارس بوده که در آن دانشآموز تنها به فکر کسب مدرک نباشد بلکه مهارت علمی را بیاموزد و آراسته به خصایل نیکو و پسندیده انسانی به ویژه نوعدوستی، میهنپرستی و خداپرستی باشد. مهم آنکه، او به عنوان یک معلم و مسوول فرهنگی در کشور برای بهبود و پویایی آموزش و پرورش چگونه میاندیشیده و با درایت و کولهباری از دانش، آگاهی و تجربه و با دلسوزی و متعهدانه چه راهکارهایی برای اصلاح روشها و باورهای ذهنی و زبانی کارگزاران فرهنگی ارایه داده است.
معلمی و شاگردپروری
فرزان قبل از هر چیز خود را معلم میدانست و به این شغل افتخار میکرد. او معتقد بود تعلیم و تربیت «هنر» و معلم «هنرپیشه» است، پس هر هنرپیشه باید به ابزار کار خود عنایت داشته باشد و همواره در تکمیل و تحسین آن بکوشد و ابزار کار معلمان را کتاب و مجلات مفید و مطالعه شبانهروزی میدانست. (نامه مورخ 29/1/1324) همچنین اعتقاد داشت معلمان باید دایره معلمی را توسعه داده و همه جا را تبدیل به کلاس کنند. فرزان خود حرفه معلمی را از اوایل جوانی آغاز کرد و تا دانشگاه ادامه داد و در طول حیات خود شاگردان بسیاری را پرورش داد که بعد هر یک خود استادانی نامآور در ایران شدند. از اینرو، معلمی برای او معنی گستردهای داشت و معتقد بود آنان باید متدین، وقتشناس و آگاه به رسالت خطیر خود باشند و نخست خود را به ملکات دینی و فضایل اخلاقی مجهز کنند و بعد در تدریس قرآن و شرعیات اهتمام ورزند تا بتوانند دانشآموزانی معتقد به اساس دیانت پرورش دهند که در انجام وظایف دینی خود از قبیل نماز، روزه، زکات کوشا باشند و مسامحه نکنند و در حلال و حرام دقت کامل مبذول دارند، چراکه تقویت اخلاق حسنه و ایجاد ملکات فاضله از طریق پرورش عواطف مذهبی دانشآموزان یکی از عوامل اساسی و مهم تربیت است. از اینرو، فرزان خود همواره میکوشید میراث غنی فرهنگ ایران و اسلام را به هر وسیلهای که میتواند به نسل جوان منتقل کند. او درواقع رفتار معلمی را نیک میدانست، دانشآموزان را به بطالت عادت نمیداد و اعتقاد داشت علمی سودمند است که آدمی را به کمال برساند نه آنکه صرفا وسیلهای برای کسب مدرک باشد. از اینرو به معلمان همواره توصیه و تاکید میکرد، بکوشند تا دانشآموزان مهارت علمی را بیاموزند و آراسته به خصایل نیکو و پسندیده انسانی به ویژه نوعدوستی، میهنپرستی و خداپرستی باشند. فرزان با اخراج دانشآموز از کلاس مخالف بود و اعتقاد داشت اگر اخراج تنها راهحل باشد، باید آخرین اقدام محسوب شود.
مهارتآموزی
از آنجا که دانشآموزان پس از فراغت از تحصیل ششساله ابتدایی و خواندن یک دوره حساب و هندسه کامل، از تنظیم و ترتیب یک دفتر حساب مختصر یا تعیین اندازه و قیمت یک تخته قالی عاجز بوده و نمیتوانستند هیچگونه استفاده عملی از تحصیلات خود ببرند، فرزان از آموزگاران میخواهد طرز خطکشی دفاتر مختصر و حسابداری مربوط به آن را به آنان تعلیم و به قدر کافی تمرین دهند؛ بهطوری که کاملا بر معاملات روزانه بازار منطبق باشد. مخصوصا مشق نگهداری حساب و جمع و خرج ماهیانه خانوادگی و تجاری را از نظر دور ندارند و بهطور خلاصه نوآموزان را طوری آموزش و پرورش دهند که پس از خروج از دبستان بتوانند به سهولت این قبیل کارهای ساده و عادی شخصی و تجاری را عهدهدار شوند. (نامه روسای محترم دبستانهای بیرجند، تاریخ: 29/7/1321 شماره: 2071)
همچنین از مدیر، ناظم و آموزگاران دبستان شوکتی بیرجند به عنوان یک وظیفه میخواهد از عادت ناپسند و زشت دیوارنویسی دانشآموزان دبستانی که در اصل ناشی از غریزه خودنمایی آنان است، جلوگیری کنند و آنها را با تکرار و تلقین عادت دهند و قانع سازند که قلم مقدس است و سرانگشتان نویسنده از آن مقدستر و نباید دست و قلم نوآموز جز در نوشتن وظایف نوشتنی و پند و اندرز و رفع حاجت و اظهار و احقاق حق و نشر علم و ادب به کار افتد و به هیچوجه نشاید کلمه و عبارتی با قلم نوآموز و دانشآموز در غیر محل نوشته شود، چراکه اگر به آن عادت کنند دچار فساد اخلاقی میشوند و در بزرگسالی اشخاص را وادار به جعل و اتلاف مال و جان همشهریان و همکیشان خود میکنند. (نامه مورخ 10/12/1320، شماره: 17827)
نگاه دلسوزانه به ادبیات فارسی
فرزان طالب واقعی علم بود، تربیت طلبگی داشت و از ادب درس و ادب نفس توامان برخوردار بود. او همچون محمد قزوینی نگران وضعیت زبان و ادبیات فارسی بود که میگفت: « این است حال جامعه امروز عجله بفرمایید و قبل از آنکه به واسطه مرگ یا مرض یا ضعف پیری دیگر نتوانیم اینگونه کارها را بکنیم، ریشهای برای احیای ادبیات ایرانی غرس کنید تا پس از نمو آن اگر هم ما بمیریم دیگران از سایه و میوه آن بهرهمند شوند. والا شما را خبردار میکنم. والله و بالله و تالله که باز صیغه قسم است پس از ده، بیست سال سیسال دیگر شاید در سراسر ایران اگر بگردید دیگر هیچ کس را پیدا نکنید که ذرهالمثقالی به این چیزها علاقه داشته باشد و اسم رودکی را که سهل است، اسم سعدی و حافظ و فردوسی را هم شنیده باشد.» فرزان هم با نگرانی و دغدغه به زبان و ادبیات فارسی مینگریست.
هویت
فرزان توجه خاصی نسبت به پرشدن بهینه اوقات فراغت دبیران از طریق مطالعه شاهنامه و بهرهگیری از آموزههای تاریخی آن داشت و همواره توصیه میکرد، دقیقهای از مطالعه و تکرار شاهنامه و بحث و فحص درباره آن و حفظ قسمتهای مهم و مناسب آن غفلت نورزند و مطمئن باشند که با پذیرفتن این توصیه، قدم بلندی در زندگانی ادبی و اجتماعی خود خواهند برداشت. همچنین معتقد بود خواندن شاهنامه نهتنها سبب توانمندی افراد در نویسندگی و گویندگی و تسلط به زبان فارسی میشود، بلکه عشق به ایران را در جان هر فارسیدان و فارسیزبان رسوخ میدهد و غرور ملی و افتخارات قومی و نژادی را چنانکه باید و شایسته است در خواننده ایرانی ایجاد میکند و مراتب راستی، رادی و جوانمردی و باور به حقایق و از همه بالاتر ایمان به خدا را با حس جمالدوستی، انصاف، عدالت، احسان، صبر، استقامت، خودشناسی، نوعپروری و سایر صفات پسندیده و اخلاق فاضله که هر یک از آنها در محیط آموزش و پرورش عالی جهان متمدن، هدفی خاص و غرضی مخصوص هستند، چنان با قدرت و مهارت با جان خواننده عجین میکند که تا زنده است از تاثیر صفات نامبرده خارج نشده و بهرهای را که باید و شاید از آن میبرد. (نامه مورخ 29/1/1324، شماره: 1259)
فرزان به حافظ نیز توجه ویژهای داشت و مانند دکتر اسلامی ندوشن دیوان حافظ را شاهنامه دوم در ایران میدانست و معتقد بود آدمی در حافظ همان را میجوید که در شاهنامه جسته است، زیرا اگرچه واژه «ایران» در دیوان خواجه به کار نرفته، اما روح ایران در سراسر دیوان او جاری است.
در پایان باید گفت، با بیان برخی دیدگاههای این دانشیمرد که منشا خدمات زیادی در کشور در زمینه آموزش و پرورش شد، میتوان دریافت چرا مجتبی مینوی پژوهشگر ستیهنده در حق او میگفت: «یک دهان خواهم به پهنای فلک/ تا بگویم وصف آن رشک ملک.»
روزنامه اعتماد