به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ آیین رونمایی از دومین جلد «تاریخ شفاهی کتاب در ایران» با حضور احمد مسجدجامعی، عضو هیات امنای موسسه خانه کتاب و شورای اسلامی شهر تهران، نیکنام حسینیپور، مدیرعامل موسسه خانه کتاب، سید فرید قاسمی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ کتاب و مطبوعات؛ محمود آموزگار، حجتالاسلام سیدمحمود دعایی، سرپرست موسسه اطلاعات؛ کاوه بیات، پژوهشگر و نویسنده نصراله حدادی، پژوهشگر و نویسنده مجموعه دوجلدی «تاریخ شفاهی نشر» و جمعی از ناشران و فعالان حوزه نشر چهارشنبه(6 آذرماه) در سرای کتاب موسسه خانه کتاب برگزار شد.
در این آیین کاوه بیات، یادداشت خود درباره تاریخ کتاب در ایران را به این شرح قرائت کرد: «توسعه نامتوازن، یک اصطلاح اقتصادی است که به توسعه در پارهای از حوزهها و توسعهنایافتگی در حوزههای دیگر اشاره دارد اما این پدیده را در زمینههای دیگری نیز میتوان ملاحظه کرد؛ ازجمله در تاریخنگاری ایران معاصر، توسعهیافتگی در حوزههایی و توسعهنایافتگی در زمینههایی دیگر. بهعنوان مثال در برخی مضامین، مانند تاریخ سیاسی ایران معاصر، کارهایی نسبتا صورت گرفته و در پارهای از دیگر حوزهها مانند تاریخ اقتصادی و یا تاریخ اداری، کارهای چندانی صورت نگرفته است.
در تاریخ فرهنگی ایران معاصر نیز با پدیدهای کم و بیش مشابه روبهرو هستیم. برای مثال بازهم بنابهمجموعهای از دلایل درباره تاریخچه فیلم و سینما در ایران و حتی تئاتر و موسیقی آثار درخور توجهی در دست داریم اما در حوزههای دیگر مانند تاریخ دانشگاه و بهطور کلی، آموزش و پرورش آثار مشابهای را نمیتوان سراغ گرفت.
در توضیح دلایل پیش گفته، یعنی علل شکلگیری مختصر دانش و اطلاعی در یک حوزه و شکل نگرفتن آن دانش و اطلاعات در حوزههای دیگر در درجه اول از وجود و یا فقدان نوعی اقبال و استقبال عمومی میتوان سخن گفت.
توجه به تاریخ سیاسی به دلیل پیوند تنگاتنگ این موضوع با وضعیت کشور و یا توجه بخشی مهم ازبخش تحصیلکرده جامعه کشور به فیلم و سینما از دلایل اصلی این امر است. یک توجه عمومی یک تقاضایی را ایجاد میکند که در نهایت عرضهای را به دنبال میآورد.
در عرصه تاریخچه کتاب در چه وضعیتی قرار داریم؟ همانگونه که از شمارگان کتاب در حال حاضر میتوان نتیجه گرفت از نقطه نظر اقبال و استقبال عمومی در مقایسه با فیلم و سینما بهعنوان مثال، در وضعیت درخشانی قرار نداریم و کار کتاب در حوزههای غیردرسی و غیررسمی به مجموعه کمکهایی از یک حوزه بیرونی بستگی یافته که فینفسه پدیده مثبتی نیست و به استثناء معدود آثاری مانند مجموعه دو جلدی «کتابفروشی» نوشته مرحوم ایرج افشار «تاریخ شفاهی نشر ایران» به کوشش عبدالحسین آذرنگ و علی دهباشی، «در جستجوی صبح» مرحوم عبدالرحیم جعفری یا حتی «یادنامه اقبال» بخش مهمی از دانش و اطلاعی که در سالهای اخیر درباره تاریخ نشر و کتاب ارائه شده است به اهتمام و پشتیبانی نهادهایی چون موسسه خانه کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی امکان انتشار داشتهاند؛ الیته این حمایت، مغتنم و درخورستایش است اما به هر حال از یک کمجانی و ناتوانی نسبی در حوزه نشر نیز حکایت دارد؛ بهعبارتی آنرا میتوان نشانی از ناتوانی بدنه اصلی صنعت نشر چه بهصورت صنفی و چه در اشکال خردتر در حمایت از تولید و ارائه یک چنین دانش و اطلاعی تعریف کرد.
تاریخچه شفاهی کتاب ایران گفتوگو با ناشران و کتابفروشان که دفتر اول آن در سال 1395 منتشر شد و دفتر دوم آن یعنی «تاریخ شفاهی کتاب در ایران» ازجمله آثار ارزشمندی است که در این حوزه به همت گردآورنده آن در اصل و آنگاه حمایت موسسه خانه کتاب در دسترس علاقهمندان به تاریخ نشر و کتاب قرار گرفته است.
در دفتر اول این کتاب با مسئولان و دستاندرکاران 20 کتابفروشی گفتوگو شده بود و در دفتر دوم با تعداد مشابهای از این دستاندرکاران.
تا جایی که به تاریخچه و فعالیت مجموعهای از ناشران و کتابفروشان کم و بیش موجود و فعال ما مربوط میشود، روش گفتوگو با مسئولان و دستاندکاران آنها تا حدودی، کارساز است و دادههای درخور و ارزشمندی به دست میآید اما در مواردی که از ناشران و کتابفروشان قدیمیتر سخن در میان میآید که در حال حاضر، فعالیت چندانی ندارند و گفتوگو فقط با نسلهای بازمانده از بنیانگذاران میسر است، تصویر پررنگی به دست نمیآید؛ بهعبارت دیگر، به دلیل تاخیرو تعلل ما در توجه به مواردی از این دست کارهایی که نسلهای پیشین ما باید به آن دست میزدند به نظر میآید که بخش مهمی از تاریخ نشر کتاب ما از دست رفته باشد.
نگاهی به فهرست کتابهای چاپی فارسی مرحوم خانبابا مشار، شاید 20 تا 30 هزار عنوان کتاب و سعی در تبیین چگونگی طبع و توزیع آن براساس ناشر و کتابفروش خود میتوان یادآور گستردگی این حوزه از دست رفته باشد؛ البته هنوز، جدای از در نظر داشتن اعتماد به دست آمدنِ اسناد و خاطراتی چند، میتوان امیدوار بود که از راههایی دیگر نیز برای بازیابی بخشی از این تاریخ از دست رفته تلاشی صورت گیرد. هرچند از همیناینک میتوان دید حتی در صورت توفیق، فقط بخشهایی از این تصویر روشنتر خواهد شد.
بهعنوان مثال، میتوان به مجموعه ارزشمند «اخبار و اعلان کتاب و کتابخانه» به روایت مطبوعات اشاره کرد که در سال 1395 به کوشش مسعود کوهستانینژاد و همت موسسه خانه کتاب منتشر شد که راهگشاست و یا مجموعه «مشاهیر نشر کتاب ایران» و «مشاهیر کتابشناسی ایران» که زیر نظر آقای سیدفرید قاسمی و باز هم موسسه خانه کتاب منتشر میشود.
برای آنهایی که در یک دوره زمانی بهنوعی با کتاب محشور بودهاند، گروهی که تیراژهای 5 و یا 6 هزارتایی دهه 1340 از تعداد چشمگیر آنها در یک دوره حکایت دارند و تیراژهای فعلی کتاب از کاهش به همان اندازه چشمگیر تعداد آنها در حال حاضر، سطرسطر بسیاری از گفتوگوهای صورت گرفته در این کتاب با تعدادی از ناشران و کتابفروشان کشور سرشار از نکتههای گویا و در خور توجه است.
بسیاری از پدیدآورندگان که در این کتاب نام آنها میآید چه مترجم و چه مولف بسیاری از کتابهایی که به ترتیب مورد اشاره قرار میگیرند همه برای اهل کتاب معنایی دارند و یادآور بخشی ازتاریخ فرهنگی این سرزمین هستند.
البته با توجه به سلیقه خواننده از نظر مضامین مورد علاقه و کتابهای منتشر شده در آن زمینهها طبیعی است، گفتوگوهای صورت گرفته با پارهای از این ناشران و نحوه پدید آمدن و عرضه برخی از کتابهای مورد بحث در قیاس با دیگر ناشران کتابهای منتشر شده آنان میتواند برای مخاطبان جذابیت کمتر و یا بیشتری داشته باشد.
اما جدای از این تنوع موضوعی و تفاوتها در این گفتوگوها از فضای کلی حاکم بر نشر چه در دوره قبل از انقلاب و چه ادوار بعدی روایتی جذاب و خواندنی به دست میآید؛ روایتی که طرح و بیان آن درباره هر یک از این دو دوره با دشواریهای خاص خود روبهرو هستند.
درباره قبل از انقلاب، قاعدتا با گذشت حدود 40 سال، به تاریخ پیوسته است و با ملاحظه کمتری میتوان سخن گفت هر چند بنابه دلایلی ازجمله کوتاهی پیش گفته ما و نسل قبل از ما، در صورت دادن چنین گفتوگوهایی به وقت خود، یا کوتاهی خود صاحبان کار در ثبت و انتقال تجاربشان، مشکل اصلی که کمبود داده و دانسته است، کماکان برجای است البته درباره پارهای از ناشران و کتابفروشان مهم و موفق آن دوره، گزارشهایی را میتوان گرفت که تا حدودی راهگشا باشد مانند مقاله ارزشمند ادوارد ژوزف درباره بنگاه ترجمه و نشر کتاب در دانشنامه ایرانیکا و همچنین احتمال محفوظ ماندن برخی اسناد این موسسه در موسسات جایگزین اما این هم درباره پارهای از دیگر موسسات مذبور صدق نمیکند ازجمله انتشارت خوارزمی و یا موسسه مهم و تاثیرگذاری مانند فرانکلین.
برخلاف عبدالرحیم جعفری که چیزی برای پنهان کردن نداشت و در کتاب «در جستجوی صبح» خود درباره فرازو فرود امیرکبیر حق مطلب را ادا کرد چنین به نظر میرسد همایون صنعتیزاده، بنیانگذار شعبه فرانکلین ایران، فردی بود که چیزهایی برای پنهان کردن داشت و به رغم تلاشهای متعددی که برای مصاحبه و ثبت خاطرات او صورت گرفته در نهایت و در مقایسه با اهمیت گستردگی کار او چیز دندانگیری بر جای نداشت.
درباره دوره انقلاب و بعد از آن، طبیعتا به دلیل متاخر بودن دوره مورد بحث هنوز امکان ثبت و ضبط دادهها فراهمتر است و شکلگیری مجموعههایی ازجمله «تاریخ شفاهی کتاب در ایران» نیز موید این امر است اما از سوی دیگر، هنوز در مورد بسیاری از جوانب سرگذشت ناشران و کتابفروشان در این چهار دهه نمیتوان به صراحت سخن گفت. سرگذشتی که شاید یکی از گویاترین نمونههای آنرا بتوان در گفتوگوی نصراله حدادی با محمدرضا جعفری ملاحظه کرد.
گفتوگویی در دو بخش، یکی درباره واپسین فعالیتهای امیرکبیر در دوره مقارن با انقلاب و آنگاه سرگذشت نشر نو که در دوره تصدی آقای خاتمی بر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی طومار عمرش در هم پیچیده شد.
«تاریخ شفاهی کتاب در ایران» و دیگر تلاشهای مشابه برای روشنشدن بخشی از تاریخ ناشران و کتابفروشان، گامهایی مهم هستند اما در عینحال، چنین به نظر میآید امکان رسیدگی به بخش دیگری از تاریخ نشر و کتابفروشی را نداشته باشیم. یعنی ناشران و کتابفروشان دولتی و شبه دولتی که مخصوصا در سالهای بعد از انقلاب به دلیل مداخله پررنگ دولت و شبه دولتها در این حوزه حضوری چشمگیر داشتند.
به استثناء مواردی نادر چون نشر دانشگاهی و مدیریت به نسبه پایدار و پا در فرهنگ دکتر پورجوادی بر آن در یک دوره در دیگر حوزههای این گروه از ناشران و کتابفروشان دولتی و شبه دولتی در درجه اول با فقدان مدیریت ثابت روبهرو هستیم.
رفتوآمد پی در پی مجموعهای از مدیران و گروههای وابسته به آنها و آنگاه نوعی عدم شفافیت مالی که باعث میشود رسیدگی به کارکرد آنها بیشتر، کار نهادهایی چون بازرسی کل کشور باشد تا پژوهشگرانی چون آقای حدادی.
نکته دیگر اینکه ضرورت ویرایش و جهد تعدیل و در صورت امکان تدقیق پارهای از نکات مطرح شده در این گفتوگوهاست؛ چه در پرسشهای مطرح شده و چه در پاسخهای ارائه شده. در کنار نکات مختلفی که در ارزیابی یک کتاب مانند ارزش اثر در روشنکردن گوشههای ناشناخته در حوزههای آثار تاریخی و دیگر نکات مشابه.
یکی از دیگر نکات این کتاب، جذابیت و کشش آن است. «تاریخ شفاهی کتاب در ایران» در کنار دارا بودن بسیاری از امتیازات، کتابی خواندنی و پرکشش نیز هست که دستاورد کمی نیست.»