به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نسرین فقیه ملکمرزبان نشست را با سخنی درباره اهمیت تألیف کتاب و مباحثی که در جلسه نقد این اثر، که پیش از این در دانشگاه شهید بهشتی برگزار شده است، آغاز کرد و اهمیت کتاب را در طرح پرسش از مسألهای مهم دانست: سؤال از میزان مدرن یا پسامدرنبودن ما در شرایط زیستی امروزمان. وی ابهام در تعریف سوژه در آغاز اثر، با توجیه سلبیبودن این تعریف را موجب غیر قابل فهمشدن مطالب برای دانشجوی ادبیات بیان کرد و عدم توازن در مبنای نظری برای تأمین کارکردهای عملی را نقد اساسی خود بر کتاب دانست.
فقیه برخورد نویسنده با پسامدرنیته را در این اثر برخوردی مدرن تلقی کرد و این را عامل بیاعتمادی خواننده به متن اثر خواند.
محمدمهدی اردبیلی، دیگرمنتقد نشست، با اشاره به اشکالهای متعددی که عموما در تألیفهای غیرفلسفی و برداشتهای سطحی که از مفاهیم فلسفی میشود، گفتار خود را مشخصا به فصل اول کتاب، مبانی نظری، معطوف کرد. اردبیلی بعضی جملات کتاب در طرح مبانی نظری را دارای ابهام کاذب دانست و با ذکر نمونهای از شتاب در تحلیل سیر تاریخی مبحث نقدی بر سوژه مدرن، عدم تبیین کافی و مدرن مفهوم سوژه، بهعنوان اصطلاح بنیادین اثر را ایراد اساسی کتاب در بخش مبانی نظری بیان کرد. وی استفاده از نظرگاههای مختلف فلسفی و بهعبارتی استفاده از عینکهای متفاوت در نگاه به مفهوم سوژه پسامدرن را مسبب تشتت گفتمانی در کلیت اثر دانست و برای تکمیل آن پیشنهاد تعریف مفهوم «سوژهی ایرانی» را بهجای استفاده از مفهوم سوژه داد که از فرهنگ غرب گرفته شده است.
منتقد بعدی، محمد راغب، ایرادهای واردشده بر کتاب دکتر پاینده را از نقاط قوت کتاب مورد بحث دانست. وی در ادامه ایده اصلی نویسنده را یکیدانستن قهرمان داستان و سوژه بیان کرد و این را نکتهای عنوان کرد که میتواند بهعنوان یک تناقض مورد توجه قرار گیرد که این تناقض قابل تعمیم به موقعیت کلی کتاب است.
وی درباره نظریههای مطرحشده در کتاب، نویسنده را گاه درگیر نقدی دانست که خود نیز بر آن تأکید داشته و آن پیداکردن مثال برای نظریه است. نقد دیگر راغب، تکرار بعضی موضوعات و نظریهها و استفاده از داستانهای متعدد برای تحلیل اظهار کرد و این که آیا نمیشد تمامی تحلیلها را روی یک اثر پیاده کرد و به نتیجهگیری منسجمتری رسید؟
نویسنده کتاب، فرزاد کریمی، درباره در نظرگرفتن شخصیت و کنشگر بهعنوان سوژه توضیح داد که اصولا مبنای حرکت به سمت شناخت سوژه در این کتاب، یکی انگاشتن سوژه و شخصیت بوده و حتا فصلی با عنوان «متنیشدن سوژه» وجود دارد و این به نویسنده این امکان را داده است که از دید شخصیت داستان، وجوه مختلف سوژگی بررسی شود.
وی با بررسی اجمالی داستان «داستان ویران»، نوشته ابوتراب خسروی، چگونگی فروپاشی سوژه متنی را تبیین کرد. کریمی دلیل استفاده از رویکردهای نظری و داستانهای متعدد را تفکیک فصلهای کتاب برای هر نظریه و هر داستان و لزوم همخوانی داستانِ انتخابشده با نظریه تحلیلی مربوطه اظهار کرد.
کریمی همچنین یکی از فصلهای بخش پایانی را که به آثار کاظم تینا اختصاص داده شده، استفاده همزمان از نظریهها دانست تا آن مشکل مطرحشده مرتفع شود. وی همچنین تکرار بعضی نظریهها را بهدلیل نتیجهگیریهای مشترکی بیان کرد که از مبانی تحلیلی متفاوت حاصل میشود.