شناسهٔ خبر: 60969 - سرویس دیگر رسانه ها

وقتی یوسف اباذری با نئولیبرالیسم همسو بود

مهمترین نقد اباذری در دهه ۸۰ به برنامه تعدیل ساختاری آن بود که در ایران زمانی که تبعات اجتماعی برنامه مزبور ظهور وبروز کرد سیاستمداران آن را رها کردند و همچون تاچر آن را تا انتها پیش نبردند.

وقتی یوسف اباذری با نئولیبرالیسم همسو بود

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛

«..اگر آن برنامه اول (برنامه آزادسازی اقتصادی) را آقای هاشمی رفسنجانی تا انتها پیش برده بودند من می‌توانستم بگویم که ما یک قدم مهمی در جهت حل مشکلاتمان برمی‌داشتیم به رغم شاید فداکاری‌های بسیاری یا قربانی‌های بسیاری که در واقع مردم می‌دادند» (یوسف اباذری، سخنرانی «خاتمی کنشگر عصر گذار» سال ۱۳۸۱).

«..در دوران تاچر او این سیاست را [اجرای برنامه تعدیل ساختاری] با قدرت تمام  پیش برد و موقعی هم که [این] سیاست نتایج منطقی‌اش را نشان داد در واقع نهراسید [و آن‌ را] پیش برد. منتها در اینجا به محض اینکه علائم این سیاست شروع شد [اجرای آن] قطع شد. یعنی این کار نصفه نیمه باقی ماند. به یک عبارت دیگر الان ما آثار سوء این سیاست را شاهد هستیم بدون آنکه آثار حسن آن سیاست را شاهد باشیم.» (همان).

«ما ایرانی‌ها انگار نمی‌توانیم یک کاری را که خیلی عالی شروع کنیم را عالی تمام کنیم. شما به دوران آقای هاشمی رفسنجانی نگاه کنید ایشان مسأله آزادسازی اقتصادی را مطرح کردند و این کار را هم پیش بردند... به هر حال از قبل ما می‌دانستیم که این سیاست چه نتایجی به بار خواهد آورد بدیهی بود که ناعدالتی اجتماعی یکی از نتایج این سیاست است برای اینکه بعدها یک عدالتی بوجود بیاید؛ فقیر شدن یک عده‌ای، غنی‌شدن یک عده‌ای تا اینکه اقتصاد راه بیفتد» (همان).

«ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که برنامه‌های کلانی را که باید اجرا کنیم در سطح جهانی کاملا شناخته شده است و فعلا عقلای جهان راه دیگر و احتمالا بهتری را سراغ ندارند. سی سال پیش ممکن بود کسی میان سرمایه‌داری، سوسیالیسم، سوسیالیسم جهان سومی، سرمایه‌داری جهان سومی، سرمایه‌داری دولتی و امثالهم سرگردان باقی بماند؛ اکنون فرمول بسیار ساده‌ای برای اداره جامعه به وجود آمده است؛ دولت باید خود را کوچک کند، کارها را به مردم بسپارد و خود بعنوان ناظر وظیفه اجرای عدالت و دستگیری از ضعفا را بر عهده گیرد. بنظرم اگر بار دیگر از دکتر موسی غنی‌نژاد برای مصاحبه در روزنامه‌ها یا تلویزیون برای بیان هزارمین بار این دیدگاه که اتفاقا مورد قبول همگان نیز هست، دعوت کنند ایشان سر خود را به دیوار بکوبند.» (مصاحبه یوسف اباذری با مجله آفتاب سال ۱۳۸۱).

یوسف اباذری به عنوان یکی از منتقدان فعلی برنامه تعدیل ساختاری، در اوایل دهه هشتاد نه تنها منتقد برنامه مزبور نبوده است بلکه از قضا مهمترین نقد ایشان به این برنامه اقتصادی آن بوده است که چرا هاشمی رفسنجانی همچون تاچر این برنامه را با قدرت تا انتها پیش نبرد. اباذری با وجود آگاهی نسبت به این مسأله که اجرای این طرح قربانی‌های زیادی از طبقات فرودست جامعه می‌گیرد به این دلیل با اجرای برنامه تعدیل موافق بود که امید بر آن داشت تا در آینده پیشرفت و عدالت ممکن شود. والتر بنیامین به نحوی تحسین‌برانگیز در «تزهایی درباره مفهوم تاریخ» حاقِ ایده پیشرفت را به میانجی تلی‌ از تن‌های ویران توضیح می‌دهد؛ تو گویی هر پیشرفتی محصول سرکوب‌ و طرد است؛ «هر سندی از تمدن یک سند توحش نیز است».  

در یکی از نقاشی های پل کِلِه paul klee موسوم به  Angelus Novus(فرشته نو) فرشته ای را می بینیم با چنان چهره ای که گویی هم اینک در شرف روی برگرداندن از چیزی است که با خیرگی سرگرم تعمق در آن است. چشمانش تیره- دهانش باز و بالهایش گشوده است. این همان تصویری است که ما از فرشته تاریخ در ذهن داریم. چهره اش رو به سوی گذشته دارد. آنجا که ما زنجیره ای از رخداد ها را رویت می کنیم. او فقط به فاجعه ای واحد می نگرد که بی وقفه مخروبه بر مخروبه تلنبار می کند و آن را پیش پای او می افکند. فرشته سر آن دارد که بماند- مردگان را بیدار کند و آنچه را که خرد و خراب گشته است مرمت کند و یکپارچه سازد... اما طوفانی از جانب بهشت در حال وزیدن است و با چنان خشمی بر بالهای وی می کوبد که فرشته را دیگر یارای بستن آنها نیست. این طوفان او را با نیرویی مقاومت ناپذیر به درون آینده ای می راند که پشت بدان دارد ـ در حالی که تلنبار ویرانه ها پیش روی او سر به فلک می کشد.آنچه ما پیشرفت می نامیم همین طوفان است(بنیامین، ۱۳۹۶: ۱۶۲-۱۶۱).[۱]

در اصل «برنامه تعدیل ساختاری» که مفصل‌بندی جدید سرمایه‌داری در دهه هفتاد و هشتاد میلادی در سطح جهانی بود – که در اینجا می‌توان از مفهوم نئولیبرالیسم برای این وضعیت نیز نام برد – در ایران به مثابه بهترین الگو و کارآمدترین سیاست اقتصادی برای پیشرفت فهمیده شد. در همین راستا اباذری معتقد بود که علمای جهان به برنامه تعدیل ساختاری (نئولیبرالیسم) بعنوان بهترین سیاست اقتصادی رسیده‌اند و کشور ما نیز می‌بایست این برنامه را تام و تمام برای نیل به پیشرفت اجرا می‌کرد. در اینجاست که همسویی و هم‌رأیی اباذری در گذشته با اقتصاددانان بازار همچون موسی غنی‌نژاد را می‌توان تحلیل کرد. از نظر ایشان دولت مداخله‌گر است و باید کوچک شود و امور را به دست مردم بسپارد. گرچه اباذری در نظرات متأخر خویش به اقتصاددانان بازار وایده کوچک‌سازی دولت نقد می‌کند و بر این اعتقاد است که جامعه‌شناسی را فن حکمرانیِ این اقتصاددانان بلاموضوع کرده است (بنگرید به سخنرانی «تأملی در جامعه‌شناسی معاصر ایران و نسبت آن با گذشته»)[۲] اما اباذری در گذشته خود یکی از موافقان ایده کوچک‌سازی دولت بود.

«در جامعه ما که دولت بسیار مقتدر است و هیچ کاری بدون شرکت آن انجام نمی‌گیرد، یگانه کار مهمی که می‌تواند انجام دهد اینست که به نظارت بسنده کند و مردم را رها کند تا آنان خود و زندگی خود را با ساختن مدرسه و دانشگاه و فرهنگ و هنر و مؤسسات اقتصادی و نهادهای مدنی یاریگر سر و سامان دهند». (مصاحبه یوسف اباذری با مجله آفتاب سال ۱۳۸۱).

همه پیشنهادهای اباذری در گذشته در راستای برنامه تعدیل ساختاری و اصول نئولیبرالیسم بودند. دولت دیگر وظیفه‌ای در قبال ایجاد اشتغال و یا آموزش رایگان ندارد بلکه خود مردم در جامعه مدنی می‌بایست در مقام سوژه‌های آزاد دست به فعالیت‌های آموزشی، اقتصادی و هنری بزنند. بنابراین این صرفاً اقتصاددانان و سیاست‌مداران معتقد به برنامه تعدیل ساختاری نبودند که جامعه‌شناسی و امر اجتماعی را در ایران بلاموضوع کردند بلکه خود فضای آکادمی علوم اجتماعی در ایران پساجنگ نیز نه تنها برنامه مزبور را نقد نکرد بلکه با آن همسو گشت و آن را به مثابه الگویی برای توسعه و پیشرفت در نظر گرفت و در جهت تحقق آن نیز تلاش فکری انجام داد.

همانگونه که در ابتدا ذکر گردید مهمترین نقد اباذری به برنامه تعدیل ساختاری آن بود که در ایران زمانی که تبعات اجتماعی برنامه مزبور ظهور و بروز کرد سیاستمداران آن را رها کردند و همچون تاچر آن را تا انتها پیش نبردند.   

«تاچر سیاست تعدیل را بگونه‌ای پیش برد که انگار فقط ۵ سال یعنی همان زمان نخست‌وزیری اولیه‌اش را در پیش دارد، آنهم با وقوف به این امر که اجرای این سیاست در کوتاه مدت موجب بروز نابرابری‌های شدید اجتماعی خواهد شد. اما ما سیاست تعدیل را بگونه‌ای پیش بردیم که انگار هزار سال در پیش رو داریم و درست زمانی که آثار قطعی این سیاست یعنی نابرابری‌ها بروز کرد، آن را کنار گذاشتیم» (مصاحبه یوسف اباذری با مجله آفتاب سال ۱۳۸۱).

    این اسطوره‌ای بیش نیست که گمان می‌کنیم که پروژه مذکور در برخی کشورها به صورت ناب و دست اول پیش رفته است و در برخی کشورهای دیگر به صورت نصفه و نیمه. از سویی آن کشورهایی که سیاست تعدیل به اصطلاح در آنها تا انتها اجرا شده است در وضعیت فعلی‌شان نه به آن پیشرفت و عدالت وعده شده بلکه با انبوهه‌ای از تبعات اجتماعی و انسانی مواجه گشته‌اند که خود را در قالب اعتراضات در آن کشورها نشان می‌دهد؛ از سویی دیگر  آن سیاست اقتصادی‌ای که از بعد از جنگ در ایران شروع شد با قدرت تا ایران اکنون ادامه دارد و اینگونه نیست که برنامه تعدیل رها بشود. از فروش کارخانه‌ها و شرکت‌های دولتی در راستای ایده کوچک‌سازی دولت تا حذف سوبسیدها و نزدیک‌کردن قیمت‌ها به قیمت بازار فرایندی بوده است که در این سی سال طی شده است و آخرین مورد آن نیز افزایش قیمت بنزین بوده است. همه دولت‌ها در ایران سی سال به‌خوبی در حال واگذاری امور به مردم هستند! واگذاری امور به مردم و ایده عدم دخالت دولت که اباذری در کنار اقتصاددانان لیبرال مدافع آن بوده است در آن زمان ایده‌ای اغواگر و جذاب بود که هوش همگان را ربوده بود. اما این مسأله فهمیده نشد که این واگذاری امور به مردم در ذات خویش واجد چه پیامی است: دولت (حاکمیت) بهداشت و آموزش را به خود مردم واگذار می‌کند؛ پول بدهید تا به بهترین امکانات آموزشی و بهداشتی دسترسی داشته باشید. دولت دیگر در اقتصاد و اشتغال دخالت نمی‌کند: آنتروپرونر شوید. دولت پرداخت قیمت واقعی بنزین و سایر کالاها را به خود مردم واگذار می‌کند. این‌ها همه و همه پیام‌های اصلی واگذاری امور به مردم بودند. در این فضا تنها کسانی می‌توانند زندگی کنند که پول و سرمایه داشته باشند و افراد فرودست کشور از همه امکانات محروم می‌شوند و دوباره گویی ریل پیشرفت قرار است از بدن مطرودین ساخته شود تا اندک سوارانِ بر قطار به هدف خویش برسند. بعد از تبعات اجتماعی افزایش قیمت بنزین «روزنامه سازندگی» به یک مفهوم اصلی پرداخت: «هزینه جراحی».

«به دلیل به تعویق انداختن اصلاحاتی که در زمینه قیمت حامل ‌های انرژی در تمام ۱۵ سال گذشته اتفاق افتاده است، چاره‌ای جز انجام یک جراحی عمیق و البته دردناک باقی نمانده بود. به‌عبارت‌دیگر هرچه زمان اجرای این طرح بیشتر به تعویق می‌افتاد، جراحی عمیق‌تر و دردناک‌تر می‌شد. بنابراین افزایش قیمت بنزین تصمیمی بود که چاره‌ای جز اجرای آن وجود نداشت. دستگاه‌های کارشناسی دولت هم پیش‌بینی کرده بودند، که در ابتدا ممکن است تبعاتی به همراه داشته باشد، اما درنهایت تصمیم گرفتند قیمت بنزین را افزایش دهند» (سعید لیلاز، روزنامه سازندگی، ۲۸/۰۸/۹۸ صفحه ۷).

در اصل این «هزینه جراحی» در این سی سال اخیر نه استثتاء بلکه قاعده بوده است. این جراحی اقتصادی برای حرکت به سوی پیشرفت اقتصادی همان ایده اباذری در سال ۱۳۸۱ است؛ همان ایده‌ای که معتقد بود به بهای قربانی‌هایی که اجرای برنامه تعدیل ساختاری در کوتاه مدت از مردم می‌گرفت می‌بایست این برنامه را برای رسیدن به پیشرفت در بلند مدت تا انتها اجرا می‌کردیم. سال‌ها قبل از لیلاز، اباذری در مقام یک جامعه‌شناس این ایده  را مطرح کرده بود. در همین راستا اباذری در گذشته منتقد مفهوم «توسعه متوازن» بود و بر این اعتقاد بود که علی‌رغم هر تبعاتی می‌بایست توسعه اقتصادی مبتنی بر برنامه تعدیل تا انتها پیش می‌رفت.

«کارشناسان یک لفظ خطرناکی را به زبان ایشان [آقای خاتمی] انداخته‌اند و آن‌هم توسعه متوازن است. هیچ جای تاریخ هیچ کشوری توسعه متوازن پیدا نکرده...اگر آن برنامه اول (برنامه آزادسازی اقتصادی) را آقای هاشمی رفسنجانی تا انتها پیش برده بودند من میتوانستم بگویم که ما یک قدم مهمی در جهت رفع مشکلاتمان برداریم به رغم شاید فداکاری‌های بسیاری یا قربانی‌های بسیاری که در واقع مردم می‌داد.» (یوسف اباذری، سخنرانی «خاتمی کنشگر عصر گذار» سال ۱۳۸۱).

در پایان باید به این نکته اشاره کرد که باید به سیاست اقتصادی‌ای اندیشید که «سرنوشت جمعی» را در بطن خویش لحاظ کند در غیر اینصورت در وضعیت اتمیزه شده که هر انسانی به وجوه فردی خویش فروکاسته شده باشد و همبستگی اجتماعی فروپاشیده باشد و دیگر دولت مسؤولیتی در قبال شهروندان خویش قبول نکند تنها یک وضعیت را شاهد خواهیم بود: برآمدن تاناتوس یا همان میل به ویرانگری و خشونت؛ وضعیتی که در آن جوکر[۳] دیگر نه یک فرد بلکه یک تیپ اجتماعی می‌شود.

پانویس‌ها


[۱]  بنیامین، والتر (۱۳۹۶) درباره زبان و تاریخ، ترجمه مراد فرهادپور و امید مهرگان، تهران، نشر هرمس.

[۲] سخنرانی یوسف اباذری که ۷ اردیبهشت ۹۴ در همایش «هشت دهه علوم اجتماعی در دانشگاه تهران» در دانشکده علوم اجتماعی این دانشگاه انجام شده است.

[۳] شخصیتی که خشونت را فقط برای خشونت می‌خواهد نه برای رسیدن به چیزی. خشونت به خود و به دیگری بدل به هدف می‌شود.