شناسهٔ خبر: 61028 - سرویس دیگر رسانه ها

عملکرد بنیاد سعدی در زبان فارسی قابل نقد جدی است

رضامراد صحرایی:بسیاری از اهداف تاسیس بنیاد سعدی هنوز دست نخورده است، برخی دستگاه‌ها به جای اینکه به پیشبرد این موضوع و اهداف کمک ‌کنند، مقابل آن می‌ایستند.

عملکرد بنیاد سعدی در زبان فارسی قابل نقد جدی است

 به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ زبان ملی و رسمی هر کشور، سازنده ادبیات و فرهنگ و از ارکان اصلی هویت ملی و ابزارهای دیپلماتیک برای پیشبرد اهداف علمی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی آن کشور در جهان است؛ چنان که کشورهای دنیا مثل فرانسه، آلمان، ایتالیا، روسیه، چین، ژاپن و... بنیادهایی با نام یکی از مشاهیر ادبی خود، برای گسترش زبان ملی و رسمی خود، در خارج از مرزهای کشورشان بنا نهاده‌ و به آموزش آن در کشورهای دیگر همت گماشته‌اند. در ایران هم هرچند خیلی متاخرتر از کشورهای دیگر، اما در نهایت سال 92، «بنیاد سعدی»، به همین منظور دایر شده است. پیرو گزارش‌های نه‌چندان خوبی که از وضعیت زبان فارسی در کشورهای دیگر دریافت می‌کنیم و گلایه‌ها و نقدهایی که استادان و مدیران کرسی‌های زبان فارسی در دانشگاه‌های کشورهای مختلف، به‌ویژه استادان منطقه شبه‌قاره، از شیوه عملکرد ایران در گسترش زبان فارسی، تخصیص بودجه، تامین منابع، اعزام استاد و این قبیل موارد در گفت‌وگو با ایبنا اعلام داشتند،بهتر دیدیم با یکی از مسئولان بنیاد سعدی به عنوان یک نهاد عمومی غیر دولتی، گفت‌وگویی انجام بدهیم و حداقل آن بخشی از نقد و نظراتی که در گفت‌وگو با ایبنا عنوان شده را پیگیری کنیم. یک روز در تحریریه ایبنا میزبان رضامراد صحرایی، معاون آموزشی و پژوهشی بنیاد سعدی بودیم و در همین‌باره گفت‌وشنودی داشتیم که در ادامه می‌خوانید.
 
در خبرگزاری ایبنا تا آنجا که امکان داشته، پیگیر اخبار و وضعیت زبان فارسی در کشورهای دیگر بوده‌ایم و با استادان زبان فارسی کشورهای زیادی در این باره گفت‌وگو کرده‌ایم. متاسفانه کمتر خبر خوبی از کرسی‌های زبان فارسی دریافت کرده‌ایم. در چند سال اخیر تعداد زیادی از کرسی‌های زبان فارسی در هند و پاکستان و ... تعطیل شده و خیلی از کرسی‌ها به امان خود رها شده‌اند. بنیاد سعدی به عنوان متولی گسترش زبان فارسی در خارج از کشور کجای این معادله قرار دارد و برنامه‌اش در این خصوص چیست؟
وضعیت زبان فارسی در خارج از ایران در حال حاضر وضعیت مطلوبی نیست و این مختص به امروز هم نیست، بلکه حداقل از 10 یا 15 سال پیش این حس وجود داشته که حال زبان فارسی در خارج از کشور خوب نیست و باید فکری به حال آن کرد. یکی از کارهای خوبی که اتفاق افتاد این بود که توانستیم شیوه عملکرد کشورهای مختلف جهان درباره زبانشان، به‌خصوص کشورهایی را که با ما در رقابت تمدنی و تاریخی هستند، بررسی و شیوه‌های خود را به‌روز کنیم. همین باعث شد که بنیادی به نام «سعدی» تاسیس شود.

 بنیاد سعدی که آغاز به کار آن تقریبا از سال 1392 بوده، خیلی دیرتر از بنیادهای مشابه خودش درباره زبان‌های دیگر شروع به کار کرده است. مثلا اسپانیایی‌ها«سروانتس»، ایتالیایی‌ها «دانته»، آلمانی‌ها «گوته»، روس‌ها «روسکی‌میر» و فرانسوی‌ها «آلیانس» را برای همین هدف تاسیس کردند. در کنار ما، در آسیا هم، ترکیه، بنیاد «یونس امره»، چینی‌ها «بنیاد کنفوسیوس» ، عرب‌ها «بنیاد عرب»، کره‌ای‌ها «بنیاد کره» و ژاپنی‌ها «بنیاد ژاپنی» را به همین منظور تاسیس کرده‌اند. کاری که این کشورها در این بنیادها و مراکز انجام داده‌اند این است که اولا موضوع آموزش زبان خود در خارج از کشورشان را اصلی‌ترین مصداق دیپلماسی عمومی تلقی کرده‌اند؛ دوم اینکه تمام ظرفیت‌های خود در این زمینه را یک‌جا جمع‌ کرده‌اند، تا موازی‌کاری نشود و منابع در اختیار آن‌ها هم برای اهداف خاصی که دنبال می‌کنند، صرف شود. درک این مسئله در ایران دیر؛ ولی به هر حال اتفاق افتاد و «بنیاد سعدی» دقیقا با همین هدف و با همان ساختارها و ماموریت‌ها تاسیس شد؛ اما برخلاف آن کشورها، ما در ایران در داخل خودمان با یک مقاومت درونی نسبت به این رخداد مواجه شدیم؛ رخدادی که پیش‌بینی می‌شد و درحقیقت انتظار این بود که در وهله اول جامعه نخبگان کشور و در وهله دوم بُعد مدیریتی کشور، به آن به عنوان یک فرصت نگاه کنند و ظرفیت‌ها را یک‌کاسه کنند.

با نگاه به ساختار بنیاد سعدی، معلوم می‌شود که حواس قانون‌گذار خیلی جمع بوده است؛ مثلا ریاست عالی این بنیاد مانند سایر بنیادهای مشابه با رئیس‌جمهور، یعنی در عالی‌ترین سطح ممکن است، مانند بنیاد «سروانتس» که زیر نظر پادشاه اسپانیا است، بنیاد «روسکی‌میر» زیر نظر رئیس‌جمهور روسیه و بنیاد «یونس امره» که زیر نظر رئیس‌جمهور ترکیه است و بنیادهای مشابه هم همین وضعیت را دارند. بنیاد سعدی همچنین یک هیات امنای سطح بالا دارد که معاون اول رئیس جمهور، رئیس هیات امنا است و بعد تمام دستگاه‌هایی که به‌گونه‌ای با زبان فارسی و دیپلماسی عمومی سروکار دارند، مثل «وزارت خانه‌های امور خارجه؛ علوم تحقیقات و فنّاوری؛ آموزش و پرورش؛ فرهنگ و ارشاد اسلامی و روسای، صدا و سیما، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، جامعه‌المصطفی، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و دبیرخانه شورای انقلاب فرهنگی» زیر مجموعه و اعضاء این هیات امنا هستند.

                  زبان فارسی بعد از تاسیس بنیاد سعدی تحول جدی پیدا کرده است
 
یعنی به اعتقاد شما این چندپارگی مسئولیت و عدم اختیار تام بنیاد سعدی درباره گسترش بنیاد سعدی باعث وضعیت نامطلوب زبان فارسی در خارج از ایران است؟ سهم بنیاد سعدی در ایجاد این وضعیت چقدر است؟
به هر حال اگر این مقاومت ایجاد نمی‌شد، قطعا وضعیت زبان فارسی از بعد از تاسیس بنیاد سعدی، بهتر از الان می‌بود. بنده معتقدم که وضعیت زبان فارسی بعد از تاسیس بنیاد سعدی تحول جدی پیدا کرده است و هرکسی نظری غیر از این داشته باشد، نظرش را با ارائه آمار و ارقام دقیق و مستند به مناظره می‌طلبم. اگرچه در دولت فعلی ما کلا حمایت را کم می‌بینیم. این دولت نسبت به این قبیل مسائل کم‌توجه است و این هم حرفی نیست که بتوان آن را پنهان کرد، یا احیانا بنده در بیان آن ملاحظه‌ای داشته باشم. البته دولت شرایط خاصی هم دارد، که بخشی از آن قابل درک است، ولی بخشی از آن با تغییر رویکرد می‌تواند بهتر شود.

بنیاد سعدی بعد از تاسیس، گفتمان آموزش زبان فارسی در جهان را کاملا متحول کرده و آن را روی ریل خودش قرار داده است. به تعبیر یکی از اساتید قبلا روی سر بود و الان روی پا است و واقعا راه را روشن کرده است. ولی با مسائل بسیار متعددی مواجه هستیم. من در حیرتم هر اتفاقی که در دنیا می‌افتد، ما سعی می‌کنیم بدون مطالعه آن را درمورد خودمان اجرا کنیم، اما در مورد زبان فارسی که این اتفاق افتاد و بعد از مطالعه زیادی بنیاد سعدی را به‌دست آوردیم، به دلایلی که بخشی از آن قابل فهم و رصد است و بخشی از آن هم به بخشی‌نگری و نگاه ملی‌نداشتن بعضی‌ از مدیران ما در سطوح مختلف برمی‌گردد؛ نتوانسته‌ایم بنیاد را به هدفش برسانیم.
بسیاری از اهداف تاسیس بنیاد سعدی هنوز دست نخورده است، آن هم به این دلیل که برخی دستگاه‌ها به جای اینکه به پیشبرد این موضوع و اهداف کمک ‌کنند، مقابل آن می‌ایستند؛ حتی به قانون‌گذار می‌گویند نباید این بنیاد را تاسیس می‌کردید؛ یعنی به جای رفاقت، بر طبل رقابت می‌کوبند و به جای تعامل، مشی تقابل را در پیش گرفته‌­اند. همین باعث می‌شود بخشی از انرژی‌ ما در بنیاد سعدی، صرف بخشی‌نگری و عدم درک موضوع توسط برخی دوستان بشود. یعنی بخش‌هایی که درگیر در آموزش زبان فارسی هستند، یا به دلیل منافعی که گروه خاصی از آن بهره‌مند هستند، همه کار را به سمت خود می‌کشند، یا اینکه کلا افق دیدشان پایین است. بخشی از آدم‌ها گذشته‌نگر هستند. به‌طور عمومی ما با بخش قابل‌توجهی از مدیران گذشته‌نگر یا حال‌نگر مواجهیم و دریغ از مدیر آینده‌نگر در امور مختلف، خصوصا در این بحث خاص.
 


 

بیشترین انتقاداتی که به عملکرد ایران، خاصه بنیاد سعدی درباره آموزش زبان فارسی در خارج کشور به گوش ما رسیده، از طرف استادان زبان و ادبیات فارسی و مدیر گروه‌ها یا رئیس کرسی‌های زبان فارسی در هند و پاکستان است. مخصوصا در پاکستان که تا به حال سه استاد از دانشگاه‌های بانوان لاهور، دانشگاه علامه اقبال و دانشگاه جی‌سی عنوان کردند که کرسی‌های فارسی طی چند سال اخیر نیمی از کرسی‌های زبان فارسی تعطیل شده است. چرا بنیاد سعدی کاری برای این کرسی‌ها نکرده و آیا برای این کشورها که مدت‌ها زبان فارسی به عنوان زبان رسمی آن‌ها رایج بوده، اولویت خاصی قائل نیست؟ 
شبه‌قاره برای بنیاد سعدی همیشه اولویت اول بوده، که برای این ادعا مصادیق زیادی هم داریم. مثلا برای مرکز تحقیقات زبان فارسی در هندوستان که از دو سال پیش به بنیاد سعدی سپرده شد، نیرو اعزام کردیم و چراغ آنجا را پرفروغ روشن نگه داشته‌ایم؛ از آن زمان تا به حال، هفته‌ای نیست که در آنجا برنامه‌ای برای زبان و ادب فارسی برگزار نشود و اتفاق مهمی نیفتد. لذا در هندوستان این اتفاق افتاده است.

                                  به آن درک ملی نرسیده‌ایم که با هم برنامه‌ریزی کنیم

زبان فارسی در شبه‌قاره فوق‌العاده رواج دارد؛ چون در یک دوره‌ بسیار طولانی زبان رسمی و دیوانی هندوستان بوده است. هند کشور کوچکی هم نیست، بیش از یک میلیارد جمعیت دارد. ولی ما تا قبل از اعزام رئیس مرکز تحقیقات از سوی بنیاد سعدی، بعد از این همه سال، واقعا آمار دقیقی از شبه‌قاره نداشتیم. بعضی از مراکزی که زبان فارسی در آن‌ها رواج داشته را همین رئیس جدید مرکز تحقیقات پیدا کرده است که تا قبل از آن ما آن‌ها را اصلا نمی‌شناختیم. بنابراین واقعا تحول ایجاد کرده است، اما ما یک واقعیت و یک حقیقت داریم. حقیقت این است که زبان فارسی و آموزش و گسترش آن برای دولت اهمیت ندارد. اگر اهمیت داشت ما حداقل برای خود هندوستان به اندازه کالای مصرفی وارداتی که نمی­‌خواهم نام ببرم خرج زبان فارسی‌اش می‌کردیم. زبان فارسی را هندی‌ها دوست دارند، اما با چه می‌خواهیم آن را تأمین کنیم. الان مرکز تحقیقات ایران در هندوستان حقوق پرسنل خود را ندارد. با این وجود یک تعداد آدم جهادگر با یک‌سری تغییر در تدابیر مدیریتی آنجا خوب کار می‌کنند. مثلا کتاب‌های ما برای هندوستان در همان‌جا چاپ می‌شود. یعنی فایل در ایران آماده می‌شود و در هندوستان به چاپ می‌رسد و عرضه شده. پنج‌هزار جلد از کتاب‌­ها در آنجا چاپ و توزیع شده و در اختیار افراد قرار گرفته ­است. بنابراین اگر وضعیت زبان فارسی در خارج از کشور با دقت بررسی شود، معلوم می‌شود، کسانی که عاشق زبان فارسی هستند، مشغول کار هستند، ولی در هر صورت باید زیرساخت‌های آن را تقویت کرد.


در همین هندوستان ما تا به حال چندین دوره آموزشی، مثل دوره‌های تربیت مدرس زبان فارسی گذاشته‌ایم؛ که ظرفیت‌های هندوستان در این حوزه غیرقابل توصیف است. مثلا ما برای کشورهای دیگر کتاب آموزشی می‌فرستیم، اما در هندوستان فقط باید فایل را بدهیم و بعد خودشان کتاب را چاپ می‌کنند، چون دو هزارتا، سه‌هزارتا و پنج‌هزارتا کتاب می‌خواهند. یکی باید بیاید و بگوید این فعالیت­‌ها با چه بودجه­‌ای اتفاق می‌افتد. یعنی وضعیت زبان فارسی در خارج از کشور فقط به این نیست که چند نفر مثل بنده بگوید، این کار بشود. بلکه همه این‌ها بودجه و زیرساخت می‌خواهد و آن‌هایی که الان از این وضعیت انتقاد می‌کنند، همان کسانی هستند که خودشان باید پاسخ دهند. چون بنیاد سعدی حدود 6 سال است که تاسیس شده است، قبل از آن چه کار می‌کردند. نمی‌شود که ما این 6 سال را نقد کنیم، اما پاسخ صد سال یا حداقل 35 سال پیش را ندهیم.
بالاخره بنیاد سعدی مسئول 6 سال گذشته‌ است، قبل از آن هم زبان فارسی در خارج از کشور مورد بحث بوده است؛ چرا چیزهایی که الان گفته و کارهایی که الان تولید می‌شود و در گذشته سابقه ندارد را نمی­‌بینند و درباره آن چیزی نمی­‌گویند.
 
در گفت‌وگویی که با شیخ اشتیاق احمد، مدیر گروه زبان فارسی دانشگاه جواهرلعل‌نهرو داشتیم، گلایه می‌کرد که بنیاد سعدی با دانشگاه دهلی رابطه خوبی دارد و رسیدگی می‌کند، اما با دانشگاه جواهرلعل‌نهرو خیر. آیا ترتیب و اولویت خاصی در رسیدگی گروه‌ها و کرسی‌های زبان فارسی در دانشگاه‌ها و مراکز آکادمیک در یک کشور دارید؟
 برای پاسخ به این سوال ابتدا لازم است که روشن کنم کرسی‌های زبان فارسی در خارج از کشور دو دسته هستند. در یک دسته بنیاد سعدی اصلا دخالت ندارد؛ اگرچه که قانون‌گذار به او این اجازه را داده که دخالت موثر داشته باشد؛ اما همان‌طور که در ابتدا اشاره کردم، فعلا ما به آن درک ملی نرسیده‌ایم که با هم برنامه‌ریزی کنیم و تخصصی اجرا کنیم. این آن حلقه مفقوده ما است. بنیاد سعدی جلوی پای هیچ کسی نپیچیده، ولی همه را به تعامل، به این معنی که با هم کار کنیم و تعارف به این معنی که از کار و دستاورد هم مطلع باشیم، دعوت کرده است. ولی با وجود اینکه پیشرفت‌مان کم نیست، فعلا در حد انتظار این اتفاق نیفتاده است. بخشی از کرسی‌ها، به طور سنتی در اختیار وزارت علوم بوده و کماکان هم هست. یعنی بنیاد سعدی هیچ‌وقت نه کرسی‌­ای را از وزارت علوم گرفته و نه بنا داشته بگیرد؛ بلکه بحث سر این بوده که در اولویت‌بندی‌های‌مان هم‌فکری کنیم.

 بخش دوم آن جایی است که وزارت علوم به هر دلیلی از جمله محدودیت مالی نرفته است و از بنیاد سعدی تقاضا شده است. بالاخره بنیاد سعدی در 85 نقطه، در 65کشور دنیا (با واسطه رایزنی‌های فرهنگی و سفارت خانه‌ها) نمایندگی و حضور دارد؛ که نمایندگان ما طبق قانون مصوب رایزنان فرهنگی هستند. وقتی از ما تقاضا می‌شود، ما نمی‌توانیم بی‌اعتنا باشیم، بنابراین در حد تامین منابع، تالیف کتب درسی، تأمین استاد و برگزاری دوره‌های دانش‌افزایی به آن‌ها کمک می‌کنیم.

                                   در تعطیلی کرسی‌های هند، بی‌تردید کوتاهی کردیم

در تعطیلی کرسی‌های هند، بی‌تردید کوتاهی کردیم. گاهی اوقات اعزام استاد به یک کشور سه میلیون نفری در اروپا نسبت به هند و پاکستان برای ما اولویت بیشتری داشته است. آن هم به این دلیل که اروپا برای بعضی‌ها جذابیت دارد. ما گاهی‌ وقت‌ها و در بعضی جاها، به جای اینکه به زبان فارسی به عنوان یک فرصت برای اعتلای ایران نگاه کنیم، به فرصتی برای کسب درآمد خود نگاه کرده‌ایم. یعنی گاهی اوقات به جای مجاهد، کاسب به کشورهای مختلف فرستادیم. برای حفظ و گسترش زبان فارسی الان به کسانی نیاز داریم که جهادگرانه برای آن تلاش کنند؛ چون در بعضی جاها واقعا در حالت احتضار قرار گرفته و باید به داد آن رسید.
در هندوستان با تحویل مرکز تحقیقات به بنیاد سعدی و اعزام نیرو به آنجا نخستین اتفاق این بود که خود زبان فارسی زنده شد. چون آنجا ادبیات زنده است، اما ادبیات بدون زبان یک مرده متحرک است. باید ابتدا زبان را زنده کرد و بعد ادبیات را بر آن سوار کرد. در نتیجه با طیف عظیمی از هندیانی مواجهید که دکترای ادبیات فارسی دارند، اما نمی‌توانند دو کلام حرف بزنند. من همیشه این را با دانشجویان ادبیات انگلیسی خودمان در ایران مقایسه می‌کنم که عموما انگلیسی‌شان از همه گروه‌های دیگر انگلیسی مثل مترجمی و آموزش زبان، قوی‌تر است.  ولی درمورد زبان فارسی همیشه برعکس این است. یعنی فرد چند قطعه ادبی درباره زبان فارسی خوانده، اما خود زبان فارسی را یاد نگرفته ­است. بنابراین زبان فارسی یک چیز است، درباره زبان فارسی خواندن یک چیز دیگر. با رفتن رئیس مرکز تحقیقات زبان فارسی به هند، این اتفاق افتاد و با تغییر نگاه، تمرکز ما روی زبان فارسی، به خاطر ادبیات، آمد. البته بعضی از افراد که متخصص این حوزه نیستند، ما را مواخذه می‌کنند که چرا روی زبان کار می‌کنید، ادبیات مهم‌تر است. درصورتی که ما به خاطر ادبیات روی زبان کار می‌کنیم؛ چون اگر بخواهیم ادبیات را خوب درک و ترویج کنیم، باید زبان آن را فهمیده باشیم. در همین راستا کتاب‌های خوبی آنجا تولید شده، دوره‌های تربیت مدرس برگزار می‌شود و از همه مهم‌تر اینکه امسال با همکاری دانشگاه علامه طباطبایی برای نخستین بار در تاریخ این فعالیت‌ها، یک دوره کارشناسی ارشد آموزش زبان فارسی ویژه شبه‌قاره گذاشته‌ایم؛ یعنی هندوستان، پاکستان و بنگلادش؛ ده نفر فرستاده‌اند که فوق‌لیسانس آموزش زبان فارسی بگیرند، تا بتوانند زبان فارسی را در کشورهای خود تدریس کنند.
 
پولی شدن دوره‎های دانش‌افزایی بنیاد سعدی و درخواست هزینه بالا از فارسی‌آموزان هم یکی از انتقادهایی بود، که بعضی از آن گلایه دارند. هزینه دوره‌های دانش‌افزایی چگونه است و آیا برای همه فارسی‌آموزان و همه کشورها یکسان است؟
درمورد پولی شدن دوره‌ها، حرف درستی زده شده است، که این هم به یک تغییر استراتژی به نفع زبان فارسی برمی‌گردد. آئین‌نامه دوره‌های دانش‌افزایی بنیاد سعدی سه نوع دوره دارد و تعجب می‌کنم از دوستانی که یک نوع دوره را به خارجی‌ها می‌گویند. شاید قدرت برنامه‌ریزی دوره‌های دیگر آن را ندارند. منتهی سه دوره داریم؛ یک دوره رایگان که ویژه کشورهای مختلف است که در این آئین نامه ذکر شده فردی که برای دوره‌های رایگان می‌آید، باید قابلیت‌های ویژه‌ای داشته باشد چون محدودیت مالی داریم و نمی‌توانیم همه را پاسخ بدهیم، در نتیجه باید اولویت‌بندی کنیم. در اینجا گفتیم فردی را برای دوره‌های رایگان می‌پذیریم که مثلا دانشجوی رتبه یک تا سه دانشگاه خودش باشد، یا مثلا در آزمون مهارت‌ زبان فارسی نمره بالایی کسب کرده باشد و دلایلی از این دست که همین الان این دوره‌های رایگان به‌طور منظم در بنیاد سعدی برقرار است و برگزار می‌شود.

گروه دوم دوره‌ها، دوره‌های نیم‌بها است. این دوره‌ها برای افرادی است که قبلا یک بار در دوره‌های ما شرکت کرده‌اند و باز هم اشتیاق دارند که بیایند. یعنی با وجود اینکه ممتاز بوده‌اند ولی یک بار از این امتیاز استفاده کرده و در دوره‌های رایگان ما شرکت کرده‌اند و می‌خواهند برای بار دوم در این دوره‌ها شرکت کنند. اینها باید نصف هزینه­‌های مصوب را بپردازند.

گروه سوم، دوره‌های آزاد هستند که ما فراخوان آن را در سایت بنیاد می‌گذاریم و هر کسی از هر جای دنیا آزاد است که در این دوره‌ها شرکت کند. حال شما بفرمایید این تدبیر، تدبیر نادرستی است؟! چرا منتقدان آن قسمت که ما دوره‌های رایگان ثابت داریم را نمی‌گویند.

ما در ساختمان بنیاد سعدی اقامتگاهی فراهم کرده‌ایم که گاهی وقت‌ها تا 40 نفر پذیرش دارد که می‌توانند در آنجا درس بخوانند و مطالعه کنند؛ که طبعا این‌ها هزینه بالایی برای ایران و بنیاد سعدی دارند. از طرفی ما هزینه‌هایی که از دوره‌های نیم‌بها و آزاد می‌گیریم، خرج خود زبان فارسی و دوره‌های رایگان می‌شود. بنابراین انتقاد از حیث اینکه از آن‌ها پول زیادی طلب کرده‌اند درست است، اما یک انتقاد هم ما به مجریان داریم که چرا افرادی که صلاحیت و ویژگی‌های ممتاز دارند، را برای دوره‌های رایگان نمی‌فرستند؟

از نظر بنیاد سعدی اولویت‌بندی هم وجود دارد. البته ما در تلاش هستیم این اولویت‌بندی را با همه دستگاه‌هایی که متولی این امر هستند، به اشتراک بگذاریم و به یک اجماع برسیم. ما معتقدیم که شبه‌قاره بسیار مهم‌تر از اروپا است، که برخی این اعتقاد را ندارند. ما معتقدیم که حوزه اقتداری ایران، به تعبیر همه ­فهم خارج نزدیک، یعنی کشورهای ترکیه، عراق، لبنان، کشورهای حاشیه دریای خزر و کشورهای دور و اطراف ماست و اولویت این کشورها برای ما خیلی بیشتر از کشورهای اروپای غربی و شمالی است. البته اروپای غربی و شمالی اولویت دارند و بعضی از دستگاه‌ها دوست دارند به آنجا نیرو اعزام کنند، و بعد برای اعزام خودشان، عذر بدتر از گناه و دلیل می‌آورند و می‌گویند اولویتی از دیگران به ما گفته شده است؛ که این خیلی بد است عملکرد مدیری براساس اولویتی باشد که دیگران برای او ترسیم کرده‌اند، نه اولویت‌بندی خودش.

در بنیاد سعدی تمرکز بر روی کشورهای شبه‌قاره و کشورهای حوزه اقتداری و تعاملی ایران مثل عراق، لبنان، ترکیه، روسیه و این قبیل کشورها است. به عنوان شاهد مثال ما نخستین دوره تربیت معلم زبان فارسی در قالب دوره کارشناسی ارشد را برای عراق، لبنان و روسیه گذاشتیم، که طی آن تعدادی عراقی، لبنانی و روس به ایران آمدند و به زودی در رشته آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان (آزفا) فارغ‌التحصیل می‌شوند. ما نزدیک به یک دهه است که داریم تلاش می‌کنیم بگوییم آموزش زبان به غیر اهل آن، یک کار تخصصی و حرفه‌ای است و نمی‌توانستیم آن را جا بیندازیم. در همین ایران و در دانشگاه‌های خودمان رشته آموزش انگلیسی، دبیری انگلیسی و مترجمی آن را به‌صورت جدا داریم، اما همین را نمی‌توانیم برای زبان فارسی جا بیندازیم. بنابراین مقدار قابل توجهی از ضعف ما، ضعف در نظام ذهنی و اندیشگانی ما است. اینکه بودجه کم است را قبول دارم، اما اگر همین بودجه کم درست مدیریت شود، حتما کار بهتر و زودتر پیش می‌رود.

من دوست دارم یک بار با صدای بلند بگویم ما نسبت به کشورهای دیگر چقدر برای زبانمان کار می‌کنیم. اگر بودجه بنیاد سعدی کنار بودجه «یونس امره» که بنیاد مشابه ما برای زبان ترکی است، قرار گیرد، خجالت می‌کشیم که بگوییم بودجه ما چقدر است. مسئولین هم از این موضوع آگاهند، اما کاری نمی‌کنند.

در ادامه پاسخ سوال شما باید بگویم بنیاد سعدی به سراغ دانشگاه‌هایی می‌رود که وزارت علوم نرفته است، که این یک توافق بین ما و وزارت علوم است و امیدوارم این توافق‌ها تبدیل به تعامل‌ شود. لذا اینکه بنیاد سعدی به سراغ دانشگاه دهلی می‌رود، اما دانشگاه جواهرلعل‌نهرو نمی‌شود، حتما یک ارتباط دوطرفه‌است. مصداق این مثل که «تا نگرید طفل، ننوشد لبن»، یعنی تا دانشگاه جواهرلعل نهرو درخواستی نداشته باشد و چیزی نخواهد، از این طرف هم حتما چیزی ارسال نشده است. دلیل آن هم محدودیت منابع و فراوان بودن متقاضیان است. ولی ما حتما پیگیر خواهیم شد که به دانشگاه جواهرلعل‌نهرو، هم به اندازه دانشگاه دهلی توجه شود. البته ممکن است با توجه به محدودیت‌هایی که داریم، در همان کشور هم مجبور به اولویت‌بندی شده باشیم. چون دانشگاه دهلی یکی از دانشگاه‌های مهم هندوستان با چند ده هزار دانشجو است، که شاید با توجه به محدودیت منابع و تعداد دانشجوها در اولویت توجه قرار گرفته است. ولی در مجموع و با وجود همه محدودیت‌هایی که خصوصا در منابع داشتیم، تا حالا درخواستی را بدون پاسخ نگذاشته‌ایم. حتی اگر شده به آن‌ها کتاب و منابع آموزشی دهیم.

کشورهای دیگر به ترکیه و عربستان نگاه می‌کنند که چگونه برای استادان‌شان پول می‌آورند و طبیعی است که توقع دارند که ایران هم همین مقدار هزینه کند. در این دانشگاه‌ها معمولا یک گروه ترکی، یک گروه فارسی، یک گروه چینی و یک گروه عربی وجود دارد. گروه عربی که از گاو شیرده آل سعود تامین می‌شود؛ گروه ترکی هم از طرف بنیاد «یونس امره» و گروه چینی از طرف بنیاد «کنفسیوس» تامین مالی می‌شوند. ولی وقتی به گروه زبان فارسی می‌رسد، هیچ پولی برای آن‌ها نمی‌رود و طبیعی است که یک مقدار احساس سرخوردگی کنند و این حرف نادرستی نیست. حال ما چه کرده‌ایم؟ ما سعی کردیم به هر طریقی که شده کاری کنیم که این گروه‌ها احساس سرخوردگی نکنند، امیدشان را از دست ندهند. مثلا برایشان کتاب چاپ کنیم، همین دوره‌ها را برای آن‌ها تدارک ببینیم و این کار را پیش ببریم. بنابراین اولویت‌بندی در داخل این کشورها اصلا امر دور از ذهنی نیست. در عین اینکه می‌توان آن را پیگیری کرد و وضعیت را بهتر کرد. من اگر بودجه ارزی بنیاد سعدی را به شما بگویم، برای شما ایجاد سوال می‌شود که چطور با این وضعیت به دانشگاه دهلی کمک کرده‌ایم چه رسد به اینکه به آن دانشگاه دیگر توجه نکرده‌ایم.
 


 

یکی از استادان کشور پاکستان می‌گفت ما با روپیه حقوق می‌گیریم و بنیاد سعدی با دلار از ما پول درخواست می‌کند، حتی صریحا گفت که حیف است برای زبان فارسی از ما پول بگیرید. سوال من این است که آیا برای کشورهایی مثل پاکستان که متقاضی زیادی هم دارد، شرایط ویژه‌ای در نظر نگرفته‌اید؟
در مورد پاکستان هنوز دوره‌های رایگان ما اشباع نشده، که بخواهیم وارد دوره‌های پولی شویم؛ در مورد دوره‌های پولی هم یک سال این طرح اجرایی شده و  باید چند بار اجرا شود تا نقاط ضعف آن را پیدا و برطرف کنیم و همان طور که اشاره کردم، سه دسته دوره داریم که برای دوره تمام بهای آن، از متقاضیان کشورهای اروپایی 400 یورو، ولی از متقاضیان شبه‌قاره 200 یورو و در مواردی 100 یورو درخواست کرده‌ایم. یعنی حواسمان به این موارد هم بوده، که در عین حال همین هم قابل اصلاح است. مثلا سال گذشته که این دوره را شروع کردیم، حدود 80 نفر را به ایران آوردیم، که از این تعداد شاید فقط ده درصد آن‌ها 400 یورو پرداخت کردند، حدود 50 درصد آن‌ها 100 یورویی بودند. حدود 15 درصد آن‌ها هم بنا بر توصیه رایزنی‌ها و سفیرهای کشور، رایگان بودند. بنابراین درآمدی برای ما نداشت و از 80 نفری که بنیاد سعدی به ایران می‌آورد، به اندازه یک گروه ده نفره، که مثلا دانشگاه شهید بهشتی و دانشگاه علامه طباطبایی می‌آورند، از آن‌ها پول نمی‌گیرد. چون اصلا مبنای بنیاد پول گرفتن نیست، ولی به هر حال باید تمایزی بین کسی که تا به حال نیامده، با کسی که ممتاز است و می‌خواهد بیاید و کسی که بارها آمده دوست دارد باز هم بیاید، قائل شویم. این تمایز یک چیز معقول و مدیریتی است. متاسفانه ما دست به هرچیزی می‌زنیم که در آن اصلاحی ایجاد کنیم، تعدادی ناراحت می‌شوند که باید آن‌ها را روشن کرد. من مطمئنم اگر به هر کسی، مثل این دوستی که نام بردید، دوره‌ها و شرایط آن توضیح داده شود، حتما او هم همراه می‌شود. الان بیشتر بحث سر این است که آن کسی که باید این‌ها را توجیه کند، چرا این کار را نکرده است؟!

مگر این توجیه کننده از خود بنیاد سعدی نیست؟
بنیاد سعدی یک دستگاه ستادی کوچک است، که 40 تا 45 نفر در آن برنامه‌ریزی می‌کنند و صف بنیاد در کشور رایزنان و نمایندگان فرهنگی هستند، که آن‌ها باید این موارد را توجیه کنند. البته در خود بنیاد هم بخش بین‌الملل باید این کار را انجام دهد، که بنده این را حتما پیگیری خواهم کرد. ولی در کل با هر کدام از متقاضیان و استادان که این صحبت‌ها را داشته‌اند، گفت‌وگو کرده‌ایم، تحسین و تقدیر و حتی همراهی هم کرده‌اند و خودشان فارسی‌آموزانشان را اولویت‌بندی و به ما معرفی می‌کنند.
 
بعضا نقدهایی هم به رایزنان فرهنگی می‌شنویم،که نمایندگان بنیاد سعدی در کشورهای دیگر هم هستند. عده‌ای از استادان معتقدند که ایران در انتخاب رایزنان خیلی توجه ندارد و در مواردی رایزنانی اعزام کرده، که به اندازه کافی دغدغه و حتی سواد زبان و ادب فارسی و فرهنگ را ندارند. آیا معیار و ملاک خاصی در انتخاب و اعزام رایزنان فرهنگی است؟
ما در انتخاب رایزنان فرهنگی دخالتی نداریم؛ ولی طبق قانون تاسیس بنیاد سعدی آن‌ها نمایندگان بنیاد سعدی در کشورهای مختلف هستند، یعنی بنیاد سعدی در خارج از ایران با وجود رایزن‌های فرهنگی ساختار موازی تشکیل نمی‌دهد، که کار خوبی هم بوده است.

من نمی‌دانم رایزنان فرهنگی را با چه معیارها و شاخص‌هایی انتخاب می‌کنند، لذا در این مورد نظری ندارم و در حقیقت در حوزه اطلاع و تخصص من نیست؛ اما به عنوان تجربه عرضه می‌کنم، من به اقتضای فعالیتم در بنیاد سعدی، کشورهای زیادی رفته‌ام، در این مدت عموم رایزنان را در کار فرهنگی، آدم‌های فعالی دیده‌ام. یعنی تعداد افرادی که مصداق فرمایش این دوست ما نیستند،  خیلی بیشتر از آن‌هایی است، که مصداق آن هستند. بنابراین اگر منصفانه ببینیم، رایزنان فرهنگی واقعا کار و تلاش می‌کنند، یعنی ما یک نفر را به عنوان رایزن فرهنگی به یک کشور می‌فرستیم، ولی همه کار می‌کند. لذا من با این دوستمان به‌طور کلی هم‌نظر نیستم، اگرچه ما در انتخاب رایزنان هیچ دخالتی نداریم ولی من رایزن‌ها را نسبت به زبان فارسی آدم‌های فعالی دیدم.
 
اگر اشتباه نکنم، چند هفته قبل برای برگزاری یک دوره آموزشی به بیشکک سفر کردید، جایی که قبل از آن در خبری در سایت  سازمان فرهنگ ارتباطات اعلام شده بود که حدود هفت سال هیچ کتاب و منبع آموزش فارسی به دست آن‌ها نرسیده است. شیوه بنیاد سعدی در برگزاری دوره‌های آموزشی در کشورهای دیگر چیست و کشورهای مقصد با چه معیار و ملاکی انتخاب می‌شوند؟
ابتدا لازم است توضیح دهم که ما از بدو تاسیس بنیاد سعدی، سه نکته یا سه ضلع مثلث، معلم، مولف و زبان‌آموز را در اولویت کار خود قرار دادیم. در بخش زبان‌آموز دوره‌های دانش‌افزایی را طراحی کردیم و از بدو تاسیس بنیاد تا الان قریب به صد دوره دانش‌افزایی برگزار کردیم؛ که این دوره‌ها معمولا از یک هفته تا یک ماه هستند. دوره‌های بزرگ ما که معروف‌ هم هستند، یک ماهه‌اند که تابستان امسال هشتاد و ششمین دوره آن را برگزار کردیم. در این دوره که تابستان هر سال برگزار می‌شود، فارسی‌آموزانی از نقاط مختلف جهان به ایران و بنیاد سعدی می‌آیند. اوج این دوره‌ها، دوره‌ای بود که به میزبانی و پیمان‌کاری دانشگاه علامه‌طباطبایی و کارفرمایی بنیاد سعدی برگزار شد. در این دوره فارسی‌آموزانی از ۵۱ کشور جهان شرکت داشتند، که بنده کاری بزرگ‌تر از این در حوزه دیپلماسی عمومی ندیده‌ام. در بخش تربیت معلم، دوره‌های  TTC(Teacher Training Course)، یعنی دوره‌های تربیت مدرس زبان‌فارسی را داریم. به هر حال وقتی بپذیریم که آموزش زبان به طور عام، یک امر تخصصی و حرفه‌ای است، باید معلم‌های آن را به این فن و حرفه مجهز کنیم. رشته تحصیلی معلم‌هایی که در خارج از ایران زبان فارسی آموزش می‌دهند، آموزش زبان فارسی به غیرفارسی‌زبانان نیست حتی رشته آن‌ها ادبیات فارسی هم نیست. گاهی زبان‌آموزانی هستند که به معلم تبدیل شده‌اند.

                 یک کتاب فارسی برای تجارت، گردشگری یا اهداف دانشگاهی نداریم

یا فارغ‌التحصیلان رشته‌هایی هستند که زبان فارسی خوانده‌اند و خودشان به معلم تبدیل شده‌اند، یا دانشجویان ایرانی مقیم کشورهای خارجی هستند و فارسی هم درس می دهند. ما تربیت و تجهیز این افراد به فنون آموزش زبان فارسی را در اولویت قرار داده‌ایم و تا به حال، قریب ۷۰ دوره، در داخل و خارج ایران برگزار کرده‌ایم. دوره‌هایی که در ایران برگزار می‌شوند، برعهده بنیاد است و به طور مرتب برگزار می‌شود و به مدرکی با عنوان «داتفا»، یعنی «دانش تدریس زبان فارسی» منتهی می‌شوند. داتفا یک آزمون مهارتی است که امسال، بعد از تصویب شورای علمی، برای افرادی که کل دوره_ معادل صد ساعت آموزش_ را گذرانده بودند، وارد این مرحله شدند، آزمون دادند و براساس نتایج آزمون، کارت مربیگری درجه سه تدریس زبان فارسی دریافت کردند. یعنی معلم درجه سه زبان فارسی شدند. که علاوه بر این، معلم درجه دو و در مرحله آخر استاد معلم هم داریم.
در قسمت مولف هم مشکل اصلی ما منابع بود. اینکه دوستان گفته‌اند منابع آموزش زبان فارسی در خارج از ایران به‌روز نیست، درست است، چون واقعا به‌روز نیست. مثلا در برخی اتاق‌های ایران در بعضی کشورها، کتاب‌های آموزشی برای  قبل از انقلاب است. یا مثلا چاپ سنگی گلستان سعدی است. در صورتی که ما در ایران سالی 100 هزار عنوان کتاب جدید تالیف می‌کنیم، حتی اگر حداقل را هم در نظر بگیریم، حدود 5000 عنوان این کتاب‌ها در حوزه زبان و ادبیات است که از این تعداد، در بدبینانه‌ترین حالت و حداقل1000 عنوان آن می‌تواند برای مخاطب خارجی مناسب باشد، اما این کتاب‌ها به خارج نرفته و اصلا سازوکاری هم برای آن تعریف نکرده‌اند.
در هندوستان به همت و خلاقیت دکترحدادعادل، یک نمایشگاه و فروشگاه دائمی زبان فارسی، در بخشی از ساختمان رایزنی فرهنگی در یکی از نقاط مهم دهلی، دایر شده است؛ که این اتفاق با هماهنگی رایزنی فرهنگی، بنیاد سعدی و نمایندگی ولی‌فقیه در هندوستان افتاده است و یک فضای نسبتا مفصل به این کار اختصاص داده شده که کتاب‌های جدید فارسی در آنجا عرضه می‌شود.

برای تالیف کتاب های جدید نیز در بنیاد سعدی، شورای تالیف و برنامه‌ریزی کتاب آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان دایر و متخصصین این حوزه را دعوت کردیم. اولویت‌های تالیفی بنیاد سعدی که 70 جلد کتاب ضروری بود، را درآوردیم؛ که تالیف بخشی از این کتاب‌­ها با خودمان است و بخشی را دیگران تالیف می‌کنند. در حال حاضر از تالیف 20 عنوان از این 70 کتاب عبور کرده‌ایم؛ در حالی که قبلا هیچ‌کدام از این کتاب‌ها نبود. من دوست دارم یک بار تمام منتقدین را یک‌جا جمع کنم و تنها به همه آن‌ها توضیح و پاسخ دهم که بنیاد سعدی چه‌ تحویل گرفته و حالا چه تحویل می‌دهد. لازمه یک نقد خوب انصاف است.

چرا این همه سال که تالیف کتاب دست ما است، یک کتاب فارسی برای تجارت، گردشگری یا اهداف دانشگاهی نداشتیم و نداریم. فرهنگ لغات زبان‌آموز و کتاب فارسی برای اهداف محاوره‌ای و گفتاری نداریم. فارسی برای اهداف مطبوعاتی نداشتیم. هیچ کتاب آموزشی برای دستور زبان فارسی به غیر فارسی زبانان نداریم.

وقتی کسی فکر می‌کند چون زبان و ادبیات فارسی می‌داند، می­‌تواند کتاب دستور زبان برای خارجی­‌ها بنویسد وضعیت همین است. کتاب دستور زبان خارجی‌ها با کتاب‌های دستور زبان ما، زمین تا آسمان فرق دارد. کتاب‌های ما توصیف دستور، اما کتاب‌های آن‌ها آموزش دستور زبان هستند. لذا در حوزه تالیف کارهای خوبی کرده‌ایم، اما خیلی جای کار داریم. یعنی اگر از من بپرسند وضعیت ما در حوزه تالیف از 100 چند است، می‌گویم زیر 20، اما همین زیر 20 هم در بنیاد سعدی به دست آمده و قبل از آن نبوده است. یعنی هیچ نهاد متولی قبل از بنیاد کتاب چاپ نکرده، سپرده‌اند دیگران تولید کرده‌اند و بعد هم اصلاح نکرده‌اند.

تفاوت دوره‌های دانش‌افزایی بنیاد سعدی در ایران، با دوره‌هایی که در خارج از کشور برگزار می‌کند چیست و چرا فقط در بعضی کشورها، دوره دانش‌افزایی را در خود آن کشور برگزار می‌کنید؟
برای دوره‌های داخل ایران، ما برنامه‌ریزی می‌کنیم، اما در خارج از ایران، کشور برگزار کننده برای ما برنامه‌ریزی می‌کند. مثلا یک کشور به ما اعلام می‌کند که مثلا ۱۵ معلم دارم، که مدت‌ها بازآموزی تجربه نکرده‌اند و از ما استاد درخواست می‌کنند. در این موارد عموما سعی می‌کنیم به درخواست آن‌ها پاسخ دهیم و اگر امکانش باشد، کسی را بفرستیم؛ در این موارد اگر شرایط رفتن فرد دیگری نباشد، یا اینکه ضرورت چند کار اداری در کشور درخواست‌کننده پیش‌ آید، یکی از مدیران بنیاد می‌رود، که این سری بنده رفتم.

                                    از سال آینده، دوره‌ها را به شیوه جدید برگزار کنیم

مثلا چند سال پیش لبنان برنامه‌ریزی کرد، ما رفتیم و این دوره را برگزار کردیم. چند ماه قبل قزاقستان برنامه‌ریزی کرد، دکتر صفارمقدم رفت. پیش از آن ترکیه دو بار برنامه‌ریزی کرد، که یک بار دکتر وکیلی‌فرد را فرستادیم، یک بار هم خود بنده رفتم. به همین ترتیب کشورهای مختلف که برنامه‌ریزی می‌کنند، زمان‌بندی می‌کنند و در تقویم اجرایی خود می‌گذارند، ما برای آن‌ها استاد آماده می‌کنیم و برای تدریس به آنجا می‌فرستیم. تا به حال 73 دوره تربیت مدرس توسط بنیاد سعدی برگزار شده و در سامانه آموزش ما حدود 460 معلم است. بنابراین هر کسی که معلم بخواهد، لیست را در اختیار او قرار می‌دهیم و خودشان از بین این معلم‌ها انتخاب می‌کنند.

البته بعد از تجربه برگزاری چندین دوره، متوجه شدیم یک‌سری تفاوت‌ها بین شیوه کار ما و شیوه آموزش بعضی زبان‌های دیگر وجود دارد، یکی از همکاران را که متخصص آموزش زبان انگلیسی است به مالزی اعزام کردیم، طی یک سال، دوره‌های سلتا و دلتا که دوره‌های مشهور آموزش زبان انگلیسی هستند، را گذراند تا بدانیم چطور می‌شود این شیوه را برای زبان فارسی در اینجا پیاده کنیم. بعد از مطالعه طولانی و بسیار موفق، به اصلاح آئین‌نامه دوره‌های تربیت مدرس رسیدیم، که از آغاز سال آینده، دوره‌ها را به شیوه جدید برگزار کنیم. این بار بُعد عملی شیوه‌ها به شدت بالا می‌رود و افرادی که این مدرک را می‌گیرند، در همه‌جای دنیا می‌توانند زبان فارسی تدریس کنند.

در دوره TTC که کشورهای مختلف درخواست می‌کنند، بنیاد یکی از مدیران متخصص یا استادان خود را به آن‌جا می‌فرستد تا دوره را برگزار کند. بعد از برگزاری دوره هم به آن‌ها مدرک رسمی داده می‌شود که اعتبار جهانی دارد. یک QR کد دارد که قابل اسکن و در تمام دنیا شناخته شده است. سفر بنده به قرقیزستان هم در همین قالب بود. کشوری در انتهای کشورهای حوزه آسیای مرکزی، با دانشگاه دولتی بیشکک، که قریب سی‌سال رشته زبان فارسی در آن دایر است و مدارس متعددی که زبان فارسی را آموزش می‌دهند، ولی سال‌ها هیچ‌کس به این کشور نرفته بود. سفر کوتاه، ولی فوق‌العاده و پرثمر بود، هم از این حیث که ما وظیفه‌مان را انجام دادیم، کتاب‌ها، منابع جدید و برنامه آموزشی را بردیم. در همین قضایای بودجه که به صورت قطره‌چکانی به بنیاد بودجه ارزی داده می‌شود، در بیشکک یک مدرسه جدید افتتاح کردیم و تعهد دادیم که کتاب، منبع آموزشی و معلم در اختیار آن‌ها قرار دهیم.

در قرقیزستان قانون است که دانش‌آموزان از کلاس پنجم باید یک زبان سوم به صورت اختیاری یاد بگیرند. به همین دلیل مثلا 10 کشور تقاضا می‌دهند که زبان خود را در آن کشور آموزش بدهند، که ما هم در این رقابت بخشی را به زبان فارسی علاقه‌مند می‌کنیم، که کار آسانی هم نیست؛ چون ما در کنار زبان‌های انگلیسی، آلمانی، فرانسه و ترکی دانش‌آموزان را به فارسی علاقه‌مند می‌کنیم. بنابراین تاسیس چنین مدرسه‌ای، یعنی باز شدن یک پنجره دیگر برای فرهنگ و تمدن ایران؛ البته اگر کسی قدر بداند.
 
پشتیبانی و تجهیز این مدارس پس از افتتاح با کشور درخواست‌کننده است، یا بنیاد سعدی؟
پشتیبانی این مدارس به‌طور کامل از طرف بنیاد سعدی است؛ ما در طول سال به آن‌ها کتاب، برنامه درسی و آزمون می‌دهیم. افراد ممتاز آن‌ها را به ایران دعوت می‌کنیم. معلمین آن‌ها را از لحاظ مالی حمایت می‌کنیم و آموزش‌شان هم برعهده ما است. معمولا نیرو از ایران اعزام نمی‌کنیم، چون سیاست بنیاد، به‌کارگیری نیرو در محل است. ما در بنیاد سعدی از بدو تاسیس تا الان، در مجموع ده نیرو اعزام نکرده‌ایم و یکی از دلایل موفقیت‌مان هم همین است.
 
در گفت‌وگو با استادان فعال در کرسی‌های زبان فارسی کشورهای مختلف، اعلام می‌کردند که ترجیح و علاقه آن‌ها اعزام نیروی فارسی‌زبان ایرانی است و حضور استادی با زبان مادری فارسی را، لازمه تداوم کرسی و جذب دانشجو می‌دانند. با این حساب سیاست بنیاد سعدی درباره اعزام نیرو را چقدر درست می‌دانید؟
در شرایط ایده‌آل حتما باید یک استاد ایرانی خوب در همه جای دنیا داشته باشیم، ولی شرایط ما الان ایده‌آل نیست؛ بلکه در شرایط اضطراریم و در شرایط اضطرار با پول یک استاد اعزامی، می‌توان 10 کشور را نجات داد. خود من جزو افرادی هستم که به شدت موافق حضور استادان در خارج از کشور هستم؛ اما حضور هدفمند، برنامه‌ریزی شده و سنجیده. یعنی استادی که برود و  استادان آنجا را بی‌نیاز کند. مثلا در سنگال کرسی ما در حال تعطیل شدن است و دلیل تعطیلی هم این است که ما استاد نمی‌فرستیم. درحالی که ما تعداد زیادی دانشجوی سنگالی دکترای ادبیات فارسی داریم و از ما سوال می‌شود چرا یکی از همین‌ها کرسی را دایر نمی‌کند. یعنی ما باید سیاستمان را به تقویت استادان بومی آنجا تغییر دهیم. البته اعزام استاد هم باید در دستور کارمان باشد، تا در زمان نیاز بفرستیم. استاد اعزامی هم باید برای تقویت نیروهای بومی برود، در حالی که الان هدف از اعزام این نیست. بحث سر این است که آیا ما برای ایران استاد اعزام می‌کنیم، یا برای دل خود استادها. اعزام استاد و دیدن جهان توسط ما لازم است؛ اما این به اندازه نجات خود آن کرسی‌ها لازم نیست.
ما باید کاری کنیم که کرسی زبان فارسی خارج از کشور، مانند چشمه‌ای باشد که خودش بجوشد، نه اینکه ما با سطل آب درون آن بریزیم. الان در خیلی از کشورها، بدون اینکه ما استاد اعزام کنیم، زبان فارسی زنده و کرسی آن برقرار است. چون در آنجا زبان فارسی مسئله شده است. مثلا در مصر باوجود اینکه ما تقریبا رابطه‌ای با آن‌ها نداریم و استادی هم اعزام نکرده‌ایم، در بیش از ده دانشگاه مصر فارسی رایج است. بنابراین ما باید کاری کنیم که خود زبان فارسی در آنجا رایج باشد و استاد زبان فارسی فقط برای تقویت آن برود، آن هم طوری که اگر استاد ایرانی هم نرفت، آنجا تعطیل نشود. کاری که برای زبان‌های انگلیسی، فرانسه، آلمانی، روسی و... شده؛ یعنی آن‌ها هم اگر استادی اعزام می‌کنند، برای تقویت استادان بومی است، تا دیگر استاد اعزام نکنند. این خیلی بد است که بگویند به خاطر نبود استاد، کرسی تعطیل شود. یعنی اینکه آن فرد هیچ انگیزه‌ای نداشته و همه فعالیت‌ها از جیب و پول ما بوده، اما حالا که جیب ما خالی شده، کرسی را نمی‌خواهد. ما باید زبان فارسی را برای آن‌ها مسئله کنیم. وقتی مدرسه‌ای تقاضا می‌دهد که آموزش زبان فارسی برای آن‌ها دایر شود، به خاطر تلاش‌های رایزنی فرهنگی در آن کشور است که توانسته زبان فارسی و اهمیت آن را در آن کشور جا بیندازد، چنان که برای مدیر آن مدرسه که به دنبال اعتلای جامعه خود هست، به یک مسئله تبدیل شده است و وقتی که تبدیل به مسئله شده، از ما درخواست کرده که زبان فارسی را به مدرسه آن‌ها ببریم. وقتی هم که زبان فارسی وارد آن مدرسه و برنامه درسی آن مدرسه شود، خودش ضامن بقای خودش می‌شود و این همان حرف و سیاستی است که ما در بنیاد سعدی دنبال آن هستیم.
 
پس با این احتساب بنیاد مخالف اعزام استاد به کشورهای دیگر نیست، اما در انتخاب مقصد و نحوه کارکرد استاد اعزامی خیلی موافق رویه فعلی نیست؛ درست است؟
بله ما مخالف اعزام استاد نیستیم و همان طور که اشاره کردم خود من از طرفداران سرسخت اعزام استادان فارسی هستم، اما استاد زبان فارسی باید برود و استادان بومی آنجا را تقویت کند؛ نه اینکه چنان عمل کند که اگر خودش دوباره نرفت، کرسی تعطیل شود. این یک نوع خود کمتر بینی است، یعنی من طوری تعامل کرده‌ام که اگر دوباره استاد نفرستم، آن‌ها کرسی را تعطیل می‌کنند. این تعامل به درد نمی‌خورد. ما باید استاد زبان فارسی را به پاکستان و هند بفرستیم، که تشنه است، نه اروپا. باید استاد زبان فارسی را به کشورهایی مثل لبنان و عراق بفرستیم. الان راه تنفس ما، عراق است. چون با عراق 12 میلیارد دلار رابطه اقتصادی داریم؛ اما استاد اعزامی در بغداد نداریم. این طبیعی است که وقتی از استاد بپرسند اروپا می‌روی یا بغداد، اروپا را انتخاب می‌کند؛ در حالی که بغداد برای ایران مهم‌تر است.
 
در نهایت به عنوان یکی از مسئولین گسترش زبان فارسی در خارج از ایران، برون رفت از وضعیت فعلی و بهتر شدن حال زبان فارسی در جهان چه پیشنهادی دارید؟
ما باید علم و تجربه جهانی را به خدمت بگیریم، پیش از اینکه هر دوی این‌ها را به اجرا برسانیم، باید ذهنیت خود را تغییر دهیم. چون تا زمانی که ذهنیت ما تغییر نکند، تمام اعمالمان بی‌اثر می‌شود. ما باید بدانیم که کرسی‌ها فرصت‌های خدمتند و استادی که برای این کرسی‌ها اعزام می‌شود، باید یک جهادگر واقعی برای کشور خودش باشد. خیلی مواقع به دلایل دیگری این کار را انجام می‌دهیم. بنابراین اینکه ما در بنیاد سعدی می‌گوییم با هم برنامه‌ریزی کنیم و تخصصی اجرا کنیم، یک حرف کاملا عاقلانه است و دنیا به این سمت رفته است. با هم برنامه‌ریزی کردن یعنی اینکه همه دستگاه‌های مرتبط عقل‌هایمان را روی هم بریزیم و هر کس کار تخصصی خود را انجام دهد. برای مثال الان «جامعه‌المصطفی» از همه نظر و مشورت می‌گیرد، ولی کار خودش را انجام می‌دهد. کاری که «جامعه‌المصطفی» بعد از انقلاب انجام داده، با کاری که در طول تاریخ برای زبان فارسی شده، قابل مقایسه نیست. آنها بسیار قوی کار می‌کنند.
 


 

حرف یا نکته‌ای ناگفته مانده هم بفرمایید.
 عملکرد بنیاد سعدی در زبان فارسی قابل نقد جدی است و ما از هر نقد منصفانه‌­ای استقبال می­‌کنیم، اما همه باید نقد شوند. چون متاسفانه بخش کوچکی از زبان فارسی دست بنیاد سعدی است. در حالی که باید اصل آن دست بنیاد سعدی می‌بود و همه با هم در بنیاد سعدی برای آن برنامه‌ریزی می‌کردند. الان این  هیات امنایی که برای بنیاد درست شده، یعنی اینکه اینجا برای گسترش زبان فارسی باید با وزارت خارجه، وزارت علوم، وزارت آموزش و پرورش، وزارت ارشاد و... هماهنگ شود. ما در مملکتمان در شرایط سختی هستیم، اما آنچه که ما را از پا درمی‌آورد، سوءتدبیرهای خود ما است، نه تحریم­‌ها. یعنی تحریم اثر می‌گذارد، اما نه به اندازه بی‌تدبیری خودمان. ما باید آنقدر منعطف باشیم که در هر شرایطی، با همان منابع کم، بهترین بهره‌برداری را کنیم. وقتی که شرایط تغییر کرده، ولی من شیوه‌هایم را تغییر نمی‌دهم، یعنی همگام با تغییر، تغییر نکرده‌ام. الان آئین‌نامه دانش‌افزایی بنیاد سعدی همگام با تغییر درست شده است. برای مثال وقتی که ما به عنوان بنیاد سعدی اولین دوره دانش‌افزایی را سال 94 در دانشگاه شهید بهشتی اجرا کردیم، 221 نفر از 38 کشور جهان، آمدند و به یازده کلاس درسی تقسیم شدند، که به هفت کلاس آن‌ها فقط الفبا یاد می‌دادیم. در حالی که اصلا نباید آن‌ها را به ایران می‌آوردیم. باید کسی بیاید که ایران را بفهمد و کسی که می‌خواهد الفبا را یاد بگیرد، دیگر ایران را نمی‌فهمد. ما این را تغییر دادیم و گفتیم هرکس می‌خواهد در دوره‌های دانش‌افزایی رایگان در ایران شرکت کند، باید امتحان دهد و اگر نمره حد نصاب را کسب کرد، می‌تواند در این دوره‌ها شرکت کند. اما درباره همین تصمیم و تغییر بنده چهار سال است که دارم به دیگران پاسخ می‌دهم، چون  به درستی تصمیم اطمینان داریم.