به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نشست «مناسبات سنتگرایی و اندیشه معاصر ایران» شنبه ۲۳ آذرماه در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
انشاءالله رحمتی در این نشست گفت: ممکن است لفظ سنتگرایی در ابتدا وازدگی ایجاد کند، چون برخی تصور میکنند مشکلات ما به خاطر سنت است. ما ناگزیر یک سنتی داریم و تقدیر ما این است که در این سنت زاده شدهایم و هویت ما را تشکیل میدهد و نمیتوانیم از آن فاصله بگیریم. چون بدون آن در جهان بیهویت خواهیم بود. در رشتههای علوم انسانی دغدغه هویتی داریم که این هویت در سنت ما شکلگرفته است، پس باید نظریهای برای سنتمان داشته باشیم که کارآمد باشد و ما را به زندگی و حیات معاصرمان متصل کند و زندگی معاصرمان را بر اساس آن بفهمیم.
وی در ادامه با بیان اینکه دو روایت از سنتگرایی را عرض خواهم کرد، گفت: به عنوان مسلمانانی که در ایران زندگی میکنیم در یک بحث استقرایی میتوان گفت ۵ گروه هستیم: اسلام سنتی، اسلام مدرن، اسلام بنیادگرا، اسلام موعودگرا و اسلام سنتگرا. یکی از سوء فهمهای ما این است که غالباً اسلام سنتی را با اسلام سنتگرا با هم یکی میگیریم در صورتی که متفاوتاند. پیروان اسلام سنتی کسانی هستند که مطابق سنت اسلام زندگی میکنند، اما توجه بنیادی و فلسفی به دنیای امروز ندارند. این اسلام در نوع خود اصیل است و به سنت و اصالت اسلام پایبند است، اما برای دنیای امروز ما نظریهای ندارد و نقدی نسبت به دنیای جدید در این نگاه نمیبینید الا نقدهای کلیشهای و نه فلسفی.
انشاءالله رحمتی سپس عنوان کرد: اسلام مدرن به یک معنا در مقابل اسلام سنتی است. در واقع روشنفکری دینی که ما از آن سخن میگوییم میخواهد متناسب با سنت زندگی کند، اما سنت را در متن دنیای مدرن میآورد. دنیای مدرن و عقلانیت مدرن را اصل و مبنا قرار میدهد و بر اساس آن سنت را بازخوانی میکند. حتی ممکن است کلیت سنت هم برای او پذیرفتنی نباشد. مثلاً وقتی به قرآن رجوع میکند آن بخشی که با عقلانیت مدرن قابل فهم است را میپذیرد. اسلام مدرن اندیشمندانه است، اگرچه ممکن است به آن نقد داشته باشیم. در اسلام سنتگرا آگاهی به دنیای مدرن وجود دارد، اما سنت اصل است و نه مدرنیسم. آنجایی که سنت با مدرنیسم ناسازگار میشود، اشکال را در مدرنیسم میبیند. منتقد کلیت مدرنیسم است و نه اجزای آن و به محدودیتهایی از مدرنیسم اشاره میکند که این محدودیتها اجازه فهم سنت را نمیدهد.
وی همچنین اظهار داشت: اسلام بنیادگرا نسبت به دنیای مدرن واکنش نشان میدهد و مقابله میکند، اما نه واکنش نظری و فکری بلکه عملی و فیزیکی. یعنی به مقابله با دنیای مدرن برمیخیزد و حتی ممکن است از ابزارهای دنیای مدرن برای این مواجهه کمک بگیرد. اسلام بنیادگرا برخلاف ادعایی که میکند به سنت پایبند نیست. چون وقتی صحبت از سنت میکند منظورش فقط ظاهر سنت است و آن را به قرآن و احادیث پیامبر محدود میکند. در بازگشت به بنیاد اصلی، کل سنت فکری و فلسفی که ما در طول ۱۴۰۰ سال داشتهایم را نادیده میگیرد. فکر میکند نیازی به این سنت ندارد و همان معنایی که از قرآن میفهمد را عمل میکند. در نتیجه این برداشت ظاهری از قرآن با دنیا تعارض پیدا میکند و هیچ راهی جر مقابله فیزیکی نمییابد.
انشاءالله رحمتی در ادامه گفت: اسلام موعودگرا هم ممکن است وارد فعالیت فیزیکی بشود و فعالیت فکری نکند، اما در پرتو یک انتظار اخروی این کار را میکند. فعالیت انقلابی در دنیای مدرن را به نفع خود مصادره میکند و تبدیل به یک انقلاب دینی و معنوی میکند، اما این انقلاب ظاهری و بیرونی است و نه درونی. از مصادیق این اسلام، بابیگری و بهاییگری است.
وی اضافه کرد: یک تصوری که از اسلام سنتگرا در نزد سنتگرایان مثل شوآن، گنون، حسین نصر و ... وجود دارد، این است که بر واژه Tradition تأکید میکنند. ما این واژه را به سنت ترجمه کردهایم. حرف ابتدای آن را بزرگ مینویسند تا بر تفاوت آن با tradition تأکید کنند. البته ممکن است ترجمه سنت برای آن مناسب نباشد، چون ما در فارسی نمیتوانیم حرف اول را بزرگ بنویسیم. منظورشان از Tradition عرف و آداب و رسوم نیست، بلکه دقیقاً در مقابل آن است؛ یعنی میخواهد این آداب و رسوم را به هم بزند. همانطور که وقتی پیامبران سنتی را میآوردند به دلیل تفاوت با سنت اجدادی مردم با آن مخالفت میشد. این سنت به مقابله با سنتهای خطای پذیرفته شده بر میخواست.
انشاءالله رحمتی همچنین گفت: سنتگرایان، سنت به معنای منفی را همان دنیای مدرن میدانند؛ یعنی دنیای مدرن کلیشهها و عرفهایی دارد و درست است که بر دیگران نقد میکند اما خودش را نقد نمیکند. سنتگرایان دولت مدرن را دولتی مستعجل میدانند. تعریف شوآن از سنت این است که سنت یک اسطوره پردازی منسوخ و کودکانه نیست، بلکه علمی بینهایت واقعی است. فارق سنت با سنت به معنای منفی آن را حقیقت میداند. تعریف دیگر این است که سنت مجموعهای از اصول ثابت است که مبدأ آسمانی دارند و همچنان سرشت قدسی خود را حفظ کردهاند و در عین ثابت بودن، سیال هم هستند. یعنی میتوانند خودشان را با شرایط هم تطبیق دهند.
وی عنوان کرد: قرآن میفرماید: «لا تجد لسنه الله تبدیلا». در سنت خداوند هیچ تبدیلی نمیتوان یافت. سنت را بستری میدانند که اموری مانند حکمت خالده، راست اندیشی، طریقت باطنی، دین و ... در این بستر شکل میگیرد. بحث باطنیگرایی در دنیای ما بیمعنا شده است. مهدی حائری، هانری کربن را نقد میکرد و عمده نقد او هم این بود که وقتی کربن میآید فلسفه و عرفان اسلامی را معرفی میکند و آن را در قالب باطنیگری میبرد، دنیای امروز باطنیگری را امر دروغ و کلاهبرداری میداند و با این کار کربن فلسفه اسلامی را بدنام میکند. البته کربن منظور خود را از سنت توضیح میدهد و آن را با باطنیگری متمایز میداند.
انشاءالله رحمتی تأکید کرد: یکی از مؤلفههای اساسی جهان سنتگرایان این است که جهانشان ذومراتب است. به لحاظ دینی ما به زندگی دنیوی برزخی و قیامتی باور داریم، اما دنیای امروز جهان را تک ساحتی و صرفاً دنیوی میبیند. نکته دیگر این است که بدون سنت، متافیزیک به معنای دقیق کلمه نخواهیم داشت. وقتی از پایان فلسفه و پایان متافیزیک در غرب صحبت میشود به این معناست که سنت بیمعنا شده است. سنتگرایان بین مدرن بودن و معاصر بودن فرق میگذارند. با مدرنیسم مخالفاند، اما در عین حال بر معاصر بودن تأکید میکنند. معاصر بودن یعنی دغدغههای انسان امروز و بهترین پاسخهایی که میتوان به انسان امروز داد.
وی یادآور شد: وقتی میخواهیم با نگاه سنتی زندگی کنیم این بحث پیش میآید که آیا میخواهید این همه پیشرفتهای بشر را کنار بگذارید. نکته اینجاست که سنتگرایان بین «ساینس» و «ساینتیسم» فرق میگذارند. علم چیزی نیست که در دنیای مدرن ایجاد شده باشد. از آنجایی که علم امروز ویرانی به بار میآورد به عنوان مثال در محیط زیست و ... اما علم در گذشته بااینکه دستاوردهای زیادی داشته است، اما مثل امروز مشکلات عدیده ایجاد نکرده، در نتیجه نقد سنتگرایان متوجه علم و تکنولوژی نیست، بلکه متوجه علمپرستی و علمگرایی است. در جهان مدرن علم عرصه را بر اندیشههای دیگر تنگ کرده و فلسفههای امروز ما نیز به یک معنا فلسفههای علمگرایانه است.
انشاءالله رحمتی افزود: روایت دوم از سنتگرایی که بیشتر علاقهمند بودم این نگاه را توضیح دهم این است که کربن را سنتگرا میدانند، اما او به این معنا سنتگرا نیست. برخلاف سنتگرایان که نسبت به دوران مدرن نگاه همه یا هیچ دارند، کربن با دنیای مدرن اصلاً چنین مواجههای ندارد، اما در عین حال دل در گروی سنت دارد. کربن میگوید اینکه همواره طالب تازه و تازگی باشیم خود از عوامل نسیانی است که چشم ما را از درک امروزین بودن گذشته خویش نابینا میسازد. تعبیر دیگر او از سنت این است که سنت چیزی مغایر با تشییعجنازه است. سنت مستدعی نوسازی دائم است و این همان گنوس است. تشیع جنازه یعنی کسی تمام شده و بازگشتپذیر نیست، اما در عین حال او را گرامی میداریم.
وی در پایان گفت: تفاوت کربن با سنتگرایان این است که کربن برای وجه درونی و باطنی سنت اهمیت بیشتری قائل است، چون سنت را امری درونی میداند به این اعتبار در متن مدرنیسم هم میشود با سنت زندگی کرد. اگر بخواهیم به حقیقت و انسانیت خودمان وفادار باشیم این وفاداری در پرتو سنت حاصل میشود.