فرهنگ امروز/ الهه باقری: هفته اول آذر، نهمین نمایشگاه انفرادی نقاشیهای شهلا آرمین، با نام «رازهای مقدس» در گالری ساربان برپا شد. او سال ۵۶ به فرانسه رفت و کلاسهای طراحی دانشکده بوزار و شهرداری ۱۱ پاریس را گذراند. پس از آن، برای آنکه بتواند از کمکهزینه تحصیلی استفاده کند، در رشته تاریخ ادیان در پاریس ادامه تحصیل داد و در کنار آن، دورههای آزاد نقاشی را گذراند. او سال ۶۱ به کشور بازگشت و فعالیت خود را به صورت حرفهای در ایران آغاز کرد. آرمین عضو پیوسته انجمن هنرمندان نقاش ایران است و تاکنون علاوه بر نمایشگاههای انفرادی، در بیش از ۱۰۰ نمایشگاه گروهی در ایران و خارج از کشور شرکت کرده است. او با مطالعه نگارگری اصیل ایرانی مانند آثار کمالالدین بهزاد و با الهام از فضاهای موجود در آثار این هنرمند و تلفیق آنها با نقاشی مدرن، به فضایی تازه دست یافته است. یکی از ویژگیهای اصلی در کارهای آرمین «زندگی» است که به شکلی کاملا ملموس در آثار او موج میزند. از دیگر نکتههای قابل ذکر در تابلو میتوان به حرکت و تغییر زمان اشاره کرد؛ به این معنا که استفاده از رنگهای فیروزهای و سبز، تداعیکننده نگارگریهای ایرانی و فضایی اصیل و قدیمی است و در مقابل رنگهای قرمز، آبی و زرد و اشکال انتزاعی، مفاهیمی امروزی و مدرن را به مخاطب منتقل میکند. آرمین در بخشی از استیتمنت نمایشگاه خود نوشته: «بهرهمندی از ساختار دوبعدی نگارههای مکتب تبریز همراه با تنوع رنگهای درخشان که در انواع هنر ایران موج میزند، چراغ راهی برای من بوده تا در ادامه راه با توجه به گنجینههایمان، هویت ایرانی در حد امکان حفظ شود.» برگزاری نمایشگاه، بهانهای شد تا با او به گفتوگو بنشینیم که در ادامه میخوانید.
اولین نکتهای که در کارهای شما توجه مخاطب را جلب میکند، رنگ و فضاست؛ فضایی که نه تکرار بلکه الهامگیری از نگارگری ایرانی است با تغییراتی بنیادین. بیننده در نگاه اول، ردپایی ناواضح از نگارگری ایرانی میبیند که این ردپا، تا پایان مطالعه اثر حضور دارد اما با تغییراتی که به کل متفاوت از محتوای نگارههاست. در واقع میتوان گفت نگارگری هست و نیست. چگونه به این فضا و این رنگبندی رسیدید؟
زمانی که آغاز به نقاشی به این شیوه کردم، تمرکزم بر خمسه نظامی و نگارههای مکتب تبریز بود. نمیخواستم مینیاتوریست باشم اما در آن روزهایی که همدورههای من دنبالهرو براک، پیکاسو و نقاشان غربی بودند، ترجیح دادم به گنجینه ایرانی بپردازم. به نوعی ساختار دوبعدی نگارگری و شهامت رنگی آثار ایرانی مورد توجه من قرار گرفت. در آن زمان گاهی در دانشگاهها، حتی برای اجرای کار دانشجوها محدودیت رنگی قائل میشدند.
بیشتر اوقات رنگها را خالص و بدون خاکستری و پالت، روی مقوا و بومرنگها استفاده میکردم. جسارت این کار، شاید برای آن بود که در ابتدا، قصد برگزاری نمایشگاه و ارایه کار نداشتم، برای دل خودم نقاشی میکشیدم. پس از اجرای چندین کار و جمعآوری مجموعهای از آثار، روی بوم کار کردم. روی بوم هم ترکیب رنگها به همان شیوه قبل بود. رنگها را آزادانه استفاده میکردم.
در مورد فیگورها هم باید بگویم که من نقاش بداهه هستم. یک اندیشه نهایی نیست که با توجه به آن، کارم را آغاز کنم. از ابتدا تا انتهای کار، اتفاقهای بیرونی در کارم بسیار تاثیرگذارند. گاهی در وسط کار تصمیم میگیرم که فیگورهایم از ایستاده به نشسته تغییر حالت بدهند. از طرفی باید بگویم بهترین دوستان من در تنهاییهایم، فیگورها بودهاند. بر این باورم که هر فیگوری در کارهایم روح داشته و مونس و همدرد من در لحظات خلق اثر بوده است. من به آنها و آنها به من جان میدادند.
هنرمندان دیگری مانند هانیبال الخاص، رضا درخشانی، میترا کاویان و ... نیز مطالعات بسیاری بر فضای نگارههای ایرانی داشته و در آثار خود از آن استفاده کردهاند. وجه تمایز نقاشیهای شما با دیگر آثاری که رویکرد مشابه داشتند، چیست؟
پیش از این نیز، بسیاری آثار مرا با هنرمندانی مانند شاگال یا پیکاسو مقایسه میکردند. در پاسخ به آنها گفته بودم شاید تا حدودی فضای کار این هنرمندان در ذهن من جرقهای ایجاد کرده باشد، اما اینکه بگویم دنبالهروی آنها بودم، نه. من با حسم نقاشی میکنم و هر چه در لحظه خلق اثر، در ذهنم میگذرد، بر بوم پیاده میکنم.
در مورد هنرمندانی که روی نگارههای ایرانی تمرکز داشتند نیز باید بگویم ممکن است در بعضی موارد مانند استفاده از رنگهای خام، لکههای رنگی یا دفرمه کردن فیگورها، یک خط فکری مشابه داشته باشیم، اما هر هنرمند در مطالعات خود، بخشی از نگارهها را کشف کرده که با دیگری متفاوت است. نکته مهم این بوده که بتوانیم خودمان را در آثار پیدا کنیم.
شاید گاهی از بعضی آثار الهام گرفته باشم، اما رسیدن به خطمشی و امضای شخصی، اهمیت خاصی برای من داشته است. هر زمان احساس کنم دچار خلأ شده و حرف جدیدی برای مخاطب و جامعه نداشته باشم، باید از دنیای نقاشی کنار بروم.
همانطور که گفتید، در هر مطالعهای از آثار پیشین، هنرمند بخش جدیدی را کشف میکند. کدام وجه هنر نگارگری توجه شما را جلب کرد و در آثارتان نمود بیشتری داشته است؟
مهمترین نکته در نگارهها، توجه بیش از اندازه به رنگ و فیگور بود. این موضوع در بسیاری از نقاشیهای من دیده میشود. با مطالعه نگارگریهای ایرانی، بر این باور بودم که آدمها و صورت و لباس آنها، با دنیای ما سازگار نیست. از طرفی، مینیاتورهایی را که متداول بود نمیپسندیدم. خطوط چرخان و نقشونگارهای بیش از اندازه آنها را نمیخواستم تکرار کنم. به کارهای مدرن بیشتر جذب میشدم. بنابراین، از رنگآمیزی، ابعاد و دفرماسیون فیگورها در فضای مدرن استفاده کردم.
هر شیوه و مکتب نقاشی در زمان خود و برای بیان مفاهیم مشخص، از کارکرد ویژهای برخوردار است. در دنیای مدرن که در نقاشی شکلهای بیانی مختلفی به وجود آمده، استفاده عینبهعین از نگارهها برای بیان مسائل جهان امروز، چندان منطقی به نظر نیامده و رویکردی نو میطلبید.
من سالها از مدلهای زنده طراحی میکردم. این مدل و تجربهها در ذهن من ثبت شده بود و میخواستم از آنها استفاده کنم. نگارگری پر از فیگور بود اما نمیخواستم مدلهایم با شال و دستار باشند. بنابراین، فیگورهای زنده، در ساختار دوبعدی و رنگهای نگارههای ایرانی نشستند. به علاوه تجربه، ساختار ذهنی و رویکردهای شخصی نیز منجر به ایجاد این فضاها شد. شال و دستار زنان و مردان نگارههای ایرانی برای نسل معاصر نیست، میخواستم فضای نگارگری را بشکنم و به زبان معاصر برسم. جای اینکه دنبالهرو سبکی باشم که از پیش به وجود آمده، تلاش کردم از شکستن فضای نگارگری با زبان شخصی به شیوهای برسم که شاید بتواند مورد استفاده نسلهای بعدی باشد. در واقع خواستم بگویم بدون اینکه دنبال سبکهای قبلی و شناخته شده باشیم، میتوانیم از گنجینههایی که داریم، به جریان جدید برسیم.
من از اصول ترسیم نگارگری به عنوان کهنترین شیوه نقاشی ایرانی استفاده کرده و آن را محور و بستر خلق نقاشی خود قرار دادم، اما شیوهای که برای نقاشیهایم به کار بردم، نمودی از شرایط امروزی است.
با این توضیحات، باید در آثارتان بیشتر شاهد عناصر مدرن باشیم اما چیزی که دیده میشود، قاببندی و طبیعت بیجان، به همان شیوه نگارگری است. چرا مثلا در نقاشیهای خود از ظروف و وسایل مدرن استفاده نکردید؟
من بیشتر از تمرکز بر جزییات نقاشیها، سعی کردم در شیوه خلق فیگورها به هنر مدرن نزدیک شوم. هرچند که در برخی آثار ظروف و تجهیزاتی که به دنیای امروز مربوط باشد، دیده میشود.
همچنین بر این باورم که محیط زندگی را انسان در کنار طبیعت بیجان تشکیل میدهد. من فقط تلاش کردم با نگاه شخصی و به دور از ترسیم رئال عناصر، زندگی را به ذهن مخاطب متبادر کنم.
تصمیم ندارید فیگورها را به فضای مدرن نزدیک کنید؟
هر بار برای اجرای یک اثر، هزاران ایده و فیگور در ذهنم نقش میبندد. حتما روزی به سمت این موضوع خواهم رفت که فیگورها را در فضایی مدرن قرار دهم، اما بر این باورم که وقتی در جادهای حرکت میکنیم، نمیتوانیم خیلی ناگهانی تغییر حالت دهیم. نمیخواهم با آنچه تاکنون انجام دادهام، فاصله محسوسی داشته باشم. ترجیح میدهم آرام آرام حرکت کنم.
در تمام آثار شما، زن نقش پررنگ و محوری دارد. هرچند که جنسیت هنرمند در بسیاری موارد در خلق آثارش تاثیرگذار است، اما آیا شما دلیل خاصی داشتید؟
در مورد حضور زنان در کارهایم، توضیحات بسیاری است که در این فرصت، نمیتوانم به آن بپردازم اما اگر بخواهم بهطور خلاصه بگویم، زن در جامعه ما، بسیار مهجور است. علاوه بر این، زایش کل بشریت، از زن است. به همین دلیل، زن از اهمیت ویژهای برای من برخوردار است. بسیاری از منتقدان، حضور زن در کارهایم را به شمایلنگاریهای اروپایی و کارهای هنرمندان غربی نسبت دادند، اما در نگارههای خودمان نیز، مادر و فرزند بسیار دیده میشود. اگر روزی در هنر ایران، کار من ماندگاری داشته باشد، مانند مشقی خواهد شد برای نسل جدید و آنها هم به شیوههای جدیدی خواهند رسید؛ به این ترتیب، روند رشد و زایش ادامه خواهد داشت.
روزنامه اعتماد