فرهنگ امروز: مجله زاویه در ادامه برگزاری مناظرههای علوم انسانی، در این هفته به بحث در خصوص ما و مدرنیته، با حضور شهریار زرشناس و صادق زیباکلام پرداخت. در این مناظره سوال این است، آیا اقتباس یا انطباق با مدرنیته برای جامعه فرهنگی ایران امکانپذیر است یا خیر؟
شهریار زرشناس، عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به عنوان اندیشمند ناقد مدرنیته در پاسخ به این سوال که چرا نمیتوان به صورت گزینشی با مدرنیته برخورد کرد، گفت: مدرنیته یک ماهیت دارد و آن ماهیت دارای یک ذات است. و ذات مدرنیته یک ذات ناعادلانه، ظالمانه، تاریکاندیشانه و ضددینی است. و از همین منظر مدرنیته در وجه نظری، موجب گمراهی میشود. این استاد دانشگاه در ادامه گفت: از نظر تاریخی و عینی میبینیم که مدرنیته مسیری را که طی کرده است، مسیر نابودی و ویرانگری حقیقت بشری بوده است. و انسان مدرنیته ذات خودش را گم کرده است.
پژوهشگر حوزه تاریخ و علوم انسانی در ادامه بیان داشت؛ ما سه نوع تاریخ داریم: ۱. تاریخ دینی که تاریخ سنت است. ۲. تاریخ شرق که تاریخ اسطورهها است و ۳. تاریخ غرب که تاریخ نیستانگاری است و شروع نهیلیست میشود.
او در پاسخ به این سوال که چرا با مدرنیته تعامل نمیکنیم، گفت: به تعامل با مدرنیته معتقد هستم. اما باید یک تعامل نقادانه، خلاقانه و انتقادی با مدرنیسم داشته باشیم. در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ که مدرنیته به تمامیت خود رسید منجر به انحطاط شد. این استاد دانشگاه در ادامه توضیح داد؛ در مقیاس جهانی میبینیم که همچنان غرب بر جهان سیطره دارد. و در مقیاس امروز، از حدود ۲۰۰ سال پیش ما با غرب و مدرنیته روبهرو شدیم و نمیتوانیم خود را از این مساله دور کنیم. از آن زمان به بعد اساسا یک فرمولاسیون غربزدگی در ایران مسلط شد.
زرشناس گفت: این پروسه در مورد ایران، از بین سالهای ۱۲۱۲ تا ۱۲۱۵ ه.ق که اولین محافل و کانونهای استعماری انگلستان وارد کشور شد، آغاز گردید. و پس از مشروطه نیز غربزدگی شبه مدرن بر جامعهی ایرانی حاکم شد. و انقلاب اسلامی در داخل کشور در واقع طلایهدار عبور از شبه غربزدگی است.
صادق زیباکلام، عضو هیات علمی دانشگاه تهران، به عنوان موافق امر مدرنیته قبل از پاسخ به اظهارات زرشناس، سوال کرد چه کسی گفته است مسالهی امروز جامعهی ما بحث سنت و مدرنیته است. شما با جستوجو در رسانهها و شبکههای اجتماعی میتوانید به وضوح ببینید مشکل و دغدغهی جامعهی امروز ما چیست؟ سوالات کلیشهای و همیشگی که چهقدر باید از مدرنیته گرفت و چهقدر آن را باید پس زد و ... مسائل تکراری است. این استاد دانشگاه بیان کرد؛ اساسا در مورد مدرنیته نمیتوانید تصمیمگیری کنید. و یک جامعه را نمیتوان یافت که دولتمردان آن توانسته باشند برنامهریزی کنند و سنت خود را در برابر مدرنیته حفظ نمایند.
زیباکلام در پاسخ به اظهارات زرشناس که معتقد بود انقلاب اسلامی طلایهدار عبور از مدرنیته در داخل جامعهی ایرانی است، گفت: انقلاب اسلامی تماما از مدرنیته اخذ شده است. وقتی شما یک خراش به این پوسته و لعاب کاغذی جمهوری اسلامی بدهید، همهاش مدرنیته است. تفکیک قوا و قانون اساسی را از کجا آوردهایم. اینکه دولت باید در قبال مجلس پاسخگو باشد از غرب آمده است. دانشگاهها از غرب گرفته شده است. از چه چیز میخواهیم فرار کنیم و اساسا چرا فرار کنیم؟
شهریار زرشناس در پاسخ به این پرسش که آیا مدرنیته در مغز جمهوری اسلامی است یا در پوستهی رویی آن قرار گرفته است، گفت: در ابتدا به این پرسش دکتر زیباکلام پاسخ بدهم که گفتند، چه کسی گفته مسائل امروز جامعهی ما، بحث مدرنیته و سنت است. بله، اگر امروز در خیابانها و کوچهها بگردید، مردم از تورم، آلودگی هوا و ... ناراحت هستند که همه محصول مدرنیته است. مدرنیته عالمی است که بر جامعهی ما حاکم شده است و نمیتوانیم به آن نپردازیم. پژوهشگر در حوزه تاریخ در ادامه گفت: در ۷۰۰ سالی که مدرنیته بر دنیا مسلط شدند و این ۲۰۰ سالی که در ایران شبه مدرن ساخته شد، همیشه با آن درگیر بودیم. و انقلاب اسلامی به جهتی در یک متن و فرماسیون رخ داد اما میخواهد از آن عبور کند که اساسا کار سادهای نیست. این یک حرکت تاریخی است و در بین اقوام دیگر هم به این امر پرداخته شده است. مثلا در روسیه هم داستایوفسکی با آن در کشمکش بوده است. و در دیگر کشورها همه کوشش داشتهاند تا با غرب مقابله کنند حتا در خود اروپا کسانی مثل دریدا داشتهایم.
عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: در مورد موضوعی صحبت میکنیم که در بحثهای دنیا مطرح است. مدرنیته نسبت دین و مدرنیته است. مدرنیته از دل سنت بیرون آمد و با آن درگیر شد و در واقع صورتی از آن شد.
صادق زیباکلام در پاسخ به اینکه مدرنیته چیست، در تعریف از آن گفت: بخشی از دنیا که ما به آن غرب میگوییم بنابر دلایل تاریخی، یک نگاه دیگری به انسان و جامعه داشتهاند و این نگاه جدید از سال ۱۶۰۰ یا از زمان رنسانس متولد میشود. اساس این نگاه بر این قرار گرفته است که انسان میتواند خیر و صلاح خود را خود تشخیص بدهد و نه هیچکس دیگری. این هیچکس میتواند مذهب، کلیسا، علما، حکومتها، روشنفکران و یا هر کس دیگری باشد، هر کس که دایهدار راهنمایی من زیباکلام را دارد. پژوهشگر و تحلیلگر سیاسی در ادامه گفت: مدرنیته میگوید مراقب باش اینها نمیتواند از تو به تو دلسوزتر باشند.
زیباکلام همچنین گفت: اگر پرسیده شود چرا به انسان این موضوع را میگوید، پاسخش این است که چون انسان را مخیر و صاحب اختیار فرض میکند. تا قبل از این تحول، چه کسی خیر و صلاح بشر را به او میگفت؟ کلیسا، مذهب، حکومتها. اما از یک مقطعی فرض بر این گرفته شد که بشر بهترین تشخیصدهندهی خیر و صلح خود است و این شد اساس و مبنای مدرنیته.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران ادامه داد؛ مدرنیته گفت انسان خود صلاح کار خود را میتواند تشخیص بدهد چون صاحب عقل است. و هر عاملی که بخواهد جلوی عقل انسان را بگیرد مدرنیته آن را دفع میکند.
شهریار زرشناس در پاسخ به زیباکلام گفت: درست است که مدرنیته به انسان میگوید خودت نفع و ضرر خود را تشخیص میدهی اما قبل از مدرن هم این بوده است. در اینجا مهم این است که انسان در چه پارادایمی میخواهد تشخیص بدهد. در عالم دینی هم انسان قرار است خیر و شر خود را تشخیص بدهد. بحث بر سر این است که ما تصور نکنیم در عالم سنت، انسان مسئولیت ندارد. آنچه مبناست متفاوت مینماید. در سنت، دین هست، وحی هست و آن جا که همهی اینها انکار میشود، مدرنیته آغاز میشود.
پژوهشگر حوزه تاریخ و علوم انسانی گفت: بر مبنای فلسفه غرب کسانی چون هابز چهگونه به انسان نگاه میکنند؛ انسان را مجموعه محرکهای غریزی میداند که با تلاش در مسیر سودمحوری و منفعتطلبی حرکت میکند. او در ادامه بیان کرد؛ مدرنیته از دل رنسانس بیرون آمد و بر این اساس معتقدم کلیسا، نه کلیسای کاتولیک، و تاریخ غرب بر نهیلیست و نیستانگاری بنا شده است و در مسیر حرکت خود، دیانت را نفی میکند. در حال حاضر غرب مدرن انتهای قضیهی نیستانگاری است.
زرشناس در ادامهی بحث گفت: اگر انسان را قائل به خود تعریف کنیم یک نوع اختیار دارد و اگر همین انسان را در عالم دینی تعریف کنیم یک نوع اختیار دیگر برای او تعریف میشود. دعوی ما بر سر این موضوع است.
صادق زیباکلام در ادامهی دیدگاههای خود اشاره کرد؛ چرا ما با مدرنیته درگیر هستیم؟ مشکل از تاملات ما است. در مورد آن ما دچار توهم هستیم. مدرنیته اینطور شروع کرد که ای انسان، تو میتوانی فکر کنی. در حالیکه ابدا دغدغهی مدرنیته صعود انسان باشد. چرا؟ چون این تفکر که انسان را بالا ببریم یا پایین بیاوریم، کار مذهب است. اساسا مدرنیته آنها را به رسمیت نمیشناسد.
این استاد دانشگاه در ادامه به سه ساحت مدرنیته اشاره نمود و گفت: مدرنیته سه ساحت دارد. در ساحت فردی میگوید، تو میتوانی انتخاب کنی و هیچکس یا هیچ نهادی نمیتواند از سوی تو انتخاب کند مگر خود تو از او خواسته باشی. در ساحت بعدی که مدرنیته در آن شکل میگیرد بحث جامعه است که مهمترین بحث مدرنیته در جامعه مربوط به ساختار و شکل قدرت و سیاست است. ساحت سوم مدرنیته، اقتصاد است.
پژوهشگر و تحلیلگر سیاسی در ادامه بیان کرد؛ مدرنیته در مسیر حرکت خود با اقسام و مسائل گوناگونی مواجه بوده است و بی پایه جلو نیامده است.
زرشناس در ادامه بحث گفت: من معتقدم تورم، فاصله فقیر و غنی، تنهایی انسان، از خود بیگانگی، طلاقها و ... که انسان مدرن با آن روبهرو است همه ارمغان مدرنیته است. پس مدرنیته از ما جدا نیست بلکه در متن ماست.
وی ادامه داد؛ دغدغهی مدرنیته سعادت بشر است و اندیشمندان آن معتقدند، ما بشر را سعادتمند میکنیم و بهشت زمینی بهوجود میآوریم، صلح برقرار میکنیم و بر مرگ غلبه میکنیم. اما در جنگ جهانی دوم تمام این عقاید بر باد رفت.
عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: اخلاق مدرنیته سودمحور است. کافکا، مارلو و امثال اینها را ببینید که مینویسند، مدرنیته میگوید روحم را به شیطان بفروشم.
وی گفت: مدرنیته به اقتصاد با سود نامحدود و نامشروع معتقد است. و معتقد است هیچ چیز نمیتواند شما را محدود کند مگر سودخواهی فرد دیگر. این باعث میشود انسانها از هم دور شوند. او در ادامه گفت: انقلاب اسلامی آمد برای عبور از آن، اما نگفتم که در این امر موفق شده است.
این بحث در هفته آینده ادامه پیدا خواهد کرد.