فرهنگ امروز/ فاروق مظلومی
تفکیک هنرهایی مثل نقاشی و مجسمهسازی و موسیقی به عنوان هنرهای زیبا از صنایعدستی علاوه بر حسنهایی که داشت باعث شد از روح جاری هنر در بعضی صنایعدستی و هنرهای بومی مثل بافتههای ایرانی غافل شویم. از مشخصات هنر انتزاعی بداهه و خلاصهسازی فرمها بوده و بافندهای که در لحظه ناخودآگاهی و آوازخوانان نقشی ساده و متکی به اشکال اصلی را خلق میکند یک هنرمند انتزاعی است. هنرمند در لحظه انتزاع با فراغت از زمان و مکان و بدون طرح و نقش قبلی اثری را خلق میکند که در آن دقت، فدای بدعت و نوآوری شده است. در اغلب بافتههای عشایر ایرانی مثل گلیم و جاجیم رد پای انتزاع دیده میشود اما در این میان گبه انتزاعیترین بافته ایرانی است. توجه به اشکال اصلی قرنها زودتر از سوپره ماتیستها – ساختگراها - و استفاده از گسترههای رنگی در گبه خیلی زودتر از نقاشان این حوزه در اروپا و امریکا وجود داشته است. گبهها حتی زمانی که حامل مفاهیم و راوی یک روایت مثلا عروسی هستند از فرمهایی در آنها استفاده میشود که کاملا آبسترهاند. به هر حال شیوه بافت و مواد لازم برای بافت گبه تامینکننده فضایی است که محصولش یک اثر مفهومی با اشکال انتزاعی یا اثر انتزاعی محض است.
هر گرهِ بافته یک نقطه رنگی است و با نگاهی تطبیقی میتوان از رازهای تطابق گبه ایران با جریانهای نقاشی پوینتلیسم – نقطهگذاری – و اکسپرسیونیسم انتزاعی پردهبرداری کرد که این تطابق در همه دورهها از گروه سوارکار آبی تا نقاشان مکتب پاریس و نیویورک را در بر میگیرد. اسناد موجود نشان میدهد نقاشانی مثل پاول کله و هنری ماتیس که به هنر شرق توجه داشتهاند بیتاثیر از بافتههای ایرانی نبودهاند. آنچه در این بررسی تطبیقی بیشتر عجیب مینماید تفاوت مدت زمان بافت گبه با خلق یک نقاشی انتزاعی است. یک گبه طی روزهای مختلف و شاید توسط چند نفر بافته شود در حالی که نقاشی انتزاعی محصول کار یک نفر در یک زمان مشخص و کوتاه است از این رو حفظ روح انتزاع در گبه بسیار شگفتانگیز مینماید. عشایر بافنده گبه که بعضا حتی شهر را ندیدهاند بدون کمترین اطلاع از زیباییشناسی حاکم بر آثار انتزاعی حتی در انتخاب ابعاد چنان هنرمندانه کار کردهاند که انگار زیباییشناسی خطوط و اشکال اصلی را با کاندینسکی در مدرسه باوهاوس – خانه طرح و معماری 1919 میلادی در ویمار آلمان - گذراندهاند. اگر همانند والتر گروپیوس معمار و طراح اصلی مدرسه باوهاوس برای انتشار هنر جاری در بافتهها نگاه کارکردگرا و مصرفی به گبه داشته باشیم با توجه به شرایط کنونی احتمالا از صنعت پلاستیک شکست خواهیم خورد چراکه به هیچ وجه نمیتوان عشایری را که از کیسههای پلاستیکی برای حمل نمک استفاده میکنند مجاب کرد تا مرارت بافت نمکدانهای سابق را بپذیرند اما میتوان با تعریف کارکرد هنری و زیباییشناسی بافتههایی مثل گبه، تاچه- نوعی جوال و کیسه - و نمکدان این بافتههای هنری را از مرگ و انقراض یا از دستوری بافی نجات داد. دستوریبافی جریانی رایج در صنایع دستی بافتهای ما شده است که با سفارش طرحهای مدرن بافندهها را مجبور به کپی طرحهای جدید و بیربط به جغرافیا و فرهنگ عشایری میکنند. افسوس که ذات مدرن و جهانی حاکم بر خلق گبه در زیر سایه مفاهیم و سمبلهای نقوش آن قرار گرفته و هرگز به نحو شایسته مورد توجه منتقدان و تئوریسینهای هنری قرار نگرفته است.
باید پذیرفت که نقاشی انتزاعی ایران به دلیل تاخیر ظهور نسبت به کشورهای دیگر در متن این شیوه نقاشی در دنیا قرار نگرفته است. اما اگر به زیباییشناسی و بافت و رنگهای متناظر در گبهها و نقاشیهای انتزاعی نقاشان بزرگ دنیا توجه کنیم میتوانیم بحق مدعی باشیم ما قرنها زودتر از نقاشان انتزاعی روسیه و آلمان طرحهای انتزاعی را نقش زدهایم. البته نه روی بوم بلکه روی بافتهها و خصوصا بافتههای عشایری. هر چادر عشایری یک نمایشگاه نقاشی مدرن و انتزاعی است. نقشهایی که در بافتههای مصرفی عشایر وجود دارد از متعالیترین رنگها و فرمها ساخته شدهاند. آیا طرح خشتی روی بافتههای عشایری از تابلوی مربعهای رنگی پاول کله چیزی کم دارد؟ آیا گبههای تک رنگ یا دارای گسترههای رنگی بدون مرزبندی مشخص شما را یاد آثار مارک روتکو نمیاندازد؟ و دریغا دریغ که ما برای معرفی هنر چند صد ساله خودمان مجبوریم نقاشان خارجی را به آن ضمیمه کنیم. پرویز تناولی در کتاب ارزشمند «گبه هنر زیر پا» مینویسد: «گزنفون مورخ یونانی که در قرن پنجم پیش از میلاد در ایران بوده اشاره مختصری به فرشهایی که در ایران دیده کرده است. اشاره وی در کتاب آناباسیس بیشتر بر قیمت یک بافته تاکید دارد. ششصد سال پس از گزنفون، مورخ یونانی دیگری به نام آتنئوس به نوعی از فرش ایرانی که مصرفی جز کفپوش داشته، توجه داشته و مطالبی نوشته که درخور اهمیت فراوان است.» تناولی در ادامه تحلیل میکند که این بافتهها با احتمال زیاد نوعی گبهسان بودهاند. تحقیق و معرفی وجههای زیباییشناسانه بافتههای ایرانی احتمالا تنها راه نجات این میراث گرانبهاست.
روزنامه اعتماد