فرهنگ امروز/ محمود فاضلی
برای مذاکره درباره مسائل مهم جهان، کنفرانسی از وزرای امور خارجه دول انگلیس، امریکا و شوروی در مورخ ۲۵ آذر ۱۳۲۴ در مسکو تشکیل شد. ابراهیم حکیمی ملقب به حکیمالملک (۱۲۸۸- ۱۳۲۸) نخستوزیر ضمن ارسال پیامهایی به رهبران سه کشور بزرگ، جریان را به اطلاعشان رساند و چون در همان هنگام دومین نشست وزیران امور خارجه در مسکو تشکیل شده بود ابراز تمایل کرد که شخصا به پایتخت شوروی برود. اما کرملین اعتنایی به این تقاضا نکرد(۱) و با پیشنهاد تشکیل کمیسیون سهجانبه به منظور تحقیق در زمینه مداخله شوروی در امور داخلی ایران و حمایت از فرقه دموکرات مخالفت ورزید. چون به وجود سفرای دولتین و انگلیس و امریکا در ایران، هنگام انعقاد جلسات کنفرانس نیاز بود، دولت امریکا به والاس مری سفیر خود در تهران و دولت انگلیس به «سر ریدر بولارد» سفیر خود دستور داد برای مشورت با وزرای امور خارجه دولت متبوع خویش به طرف مسکو حرکت کنند.
پیشنهاد انگلیس برای تشکیل کمیته سه نفره
«ارنست بوین» (۱۹۵۱- ۱۸۸۱) وزیر امور خارجه انگلیس پیشنهاد کرد کمیته سه نفرهای از نمایندگان سه کشور به تهران بروند، وضع ایران و به خصوص آذربایجان را رسیدگی کنند و بین منافع دولت شوروی در آذربایجان و اصل تمامیت ارضی ایران به مصالحهای برسند. شوروی ابتدا با این پیشنهاد موافق بود، ولی در آخر آن را رد کرد اما انگلیس و امریکا آن را بهترین پیشنهاد میدانستند. دولت حکیمی در خفا با سفیران امریکا و انگلیس وارد مذاکره شده و حتی پیشنهاد اصلاحی داده بود که دو نفر هم از ایران در کمیسیون شرکت کنند.
خبر این موضوع از رادیوی لندن شنیده شد و موجی از اعتراض در ایران به وجود آورد. محافل داخلی ایران به ویژه گروهی از نمایندگان مجلس به ویژه دکتر محمد مصدق این اقدامات را مخالف حق حاکمیت ایران دانستند. پیشنهاد کمیسیون سهگانه بوین به مرحله اجرا درنیامد و دولت شوروی حاضر به مذاکره با دولت ایران نبود.
بولارد قبل از عزیمت به مسکو، برای تسهیل اجرای مقاصدی که در پیش بود با متولیان اکثریت مجلس و همچنین با حکیم الملک و نجم الملک مذاکره کرد و از صدور حکم تلگرافی مبنی بر تعیین سیدحسن تقیزاده (۱۳۴۸ - ۱۲۵۷) سفیر ایران در لندن به ریاست هیات نمایندگی ایران در سازمان ملل، اطلاع و اطمینان حاصل کرد و در ۲۲ آذر ۱۳۲۴ از تهران به سوی مسکو عزیمت کرد و دو ساعت پس از ورود بوین وارد مسکو شد و به هیات نمایندگی انگلیس پیوست.(۲)
والاس مری سفیر کبیر امریکا در تهران در آن موقع سخت بیمار و بستری بود و چون نمیتوانست شخصا به مسکو برود به «جرنیکن» دبیر دوم سفارت امریکا ماموریت داد که به عنوان عضو هیات نمایندگی امریکا به مسکو عزیمت کند. شاید هم «والاس مری» به ماهیت نقشه شیطانی انگلیسیها پیبرده و نمیخواست در انجام این برنامه استعماری دخالتی کرده باشد.
بررسی موضوع ایران در کنفرانس
نخستین جلسه کنفرانس ساعت پنج بعدازظهر روز شانزدهم دسامبر ۱۹۴۴ (۲۵ آذر ۱۳۲۴) در مسکو منعقد شد و بنا به پیشنهاد جیمز برنس وزیر امور خارجه امریکا، مولوتف به ریاست کنفرانس انتخاب شد. در دومین جلسه کنفرانس موضوع ایران مورد بحث و مذاکره قرار گرفت و چون مولوتف با تخلیه ایران روی موافق نشان نداد، «برنس» برای آنکه موافقت استالین را جلب کند تقاضای ملاقات حضوری کرد. وقت مذاکره با استالین ساعت ۱۰ شب ۲۳ دسامبر ۱۹۴۴ (۲ دی ۱۳۲۳) مقرر شد.
استدلال استالین برای حضور نیروهای شوروی در خاک ایران
برنس درباره این ملاقات در کتاب خود موسوم به «گفتوگوهای بیپروا» مفصلا توضیح داده و مینویسد: «من هرچه بیشتر در اطراف برنامه استالین دایر به لزوم ابقای ارتش سرخ در ایران مطالعه و غور کردم نسبت به حسن نیت دولت شوروی بدگمانتر شدم، زیرا واقعا مضحک است که سی هزار قشون آزموده و مجهز شوروی را هزار و پانصد نفر نظامی ایرانی که تحت تعلیمات کافی قرار نگرفته و نه سلاحهای عالی در اختیار داشتند و قصدشان این بود که از طریق جاده شوسه از تهران به آذربایجان بروند بهراسند و از عزیمت این عده به بهانه اینکه وجود آنان ممکن است اختلالی در نظم نواحی شمال غربی ایران پدید آورد، جلوگیری کنند.
استدلال استالین بر این بود که حضور نیروی سرخ در ایران به خاطر جلوگیری از ورود خرابکاران به خاک شوروی و برای ممانعت از آتش زدن نفت باکو ضروری است، بسیار غریب و کاملا غیرموجه به نظر میرسید. اظهارنظر دیگر استالین مبنی بر اینکه تخلیه ایران از قوای سرخ باید پس از انقضای موعد مقرر در اعلامیه تهران مجددا از جانب شخص وی مورد مطالعه قرار گیرد و در صورتی که مقتضیات ایجاب کند این امر تحقق پذیرد، نیز یک بار دیگر این حقیقت را ثابت کرد که نگرانیهایی که ما نسبت به وفاداری روسیه شوروی به تعهدات خودش داشتهایم بجا و بحق بوده است.
با توجه به این نکات، من کوشش کردم که موقعیت خودمان را در قبال بهانهجوییهای وی تشریح کنم و به او بفهمانم که ما باید به اجرای تعهدات خود در برابر کشورهای دیگر وفادار باشیم. من به استالین خاطرنشان کردم که اگر تخلیه ایران از قشون سرخ عملی نشود، مسلما موضوع در نخستین جلسه سازمان ملل متحد مطرح خواهد شد و این موضوع که دول بزرگ تعهدات خود را نسبت به دول کوچک انجام نمیدهند، بسیار مورد توجه قرار خواهد گرفت.من به او تذکر دادم که اگر دولت ایران شکایت خود را در سازمان ملل تعقیب کند، دولت امریکا ناگزیر است شکایت دولت مذکور را تایید کند و مایه تاسف است که دولت امریکا به حکم اجبار در نخستین جلسه سازمان ملل به عنوان مخالف با دولت شوروی رو بهرو شود و بر سر شکایت ایران با شوروی از در مخاصمه درآید. از این روی من میخواهم قضیه را با شخص شما حل کنم و این ماجرا را با مسالمت فیصله دهم.»
پس از آنکه «برنس» شب ۲۳ دسامبر ۱۹۴۴ ضمن مذاکرات خصوصی با استالین، اساس پیشنهاد «بوین» را مبنی بر تشکیل کمیسیون نظارت سه جانبه روس، انگلیس و امریکا در مورد ایران برای نخستینبار افشا و بیان کرد، مولوتف وزیر امور خارجه شوروی روز ۲۵ دسامبر در مذاکرات خصوصی و بدون حضور بوین به وزیر امور خارجه امریکا گفت که پیشنهاد بوین اساسا و بهطور کلی قابل قبول است. حتی در جلسهای که همان شب با حضور وزرای امور خارجه سه دولت بزرگ برای ادامه مذاکرات در خصوص اوضاع جهان تشکیل شد، مولوتف شخصا چند نظر اصلاحی درباره طرح بوین راجع به ایران پیشنهاد کرد، ولی در جلسه بعدازظهر روز ۲۶ دسامبر، برخلاف نظرهای روز قبل، مولوتف رسما گفت چون موضوع ایران قبلا ضمن دستور جلسات کنفرانس پیشبینی نشده، از این جهت اصولا طرح این موضوع و بحث در اطراف آن خارج از دستور تلقی میشود.
امتناع شوروی از قبول پیشنهاد انگلیس و امریکا
علت امتناع مقامات شوروی از قبول پیشنهاد انگلیس و امریکا برای تشکیل کمیسیون سهجانبه آن بود که استالین پس از اطلاع از نظر دولتهای مذکور، بلافاصله موضوع را در هیات مرکزی حزب کمونیست شوروی که رهبری سیاسی شوروی را در دست داشت، مطرح و نظر مقامات نظامی و سیاسی شوروی را در این خصوص استفسار کرد. فرماندهی کل ارتش سرخ پس از دو روز مطالعه گزارشی بدین مضمون به استالین تسلیم کرد:
فرماندهی ارتش سرخ با درنظر گرفتن این پیشنهاد بوین فقط برای حصول این مقصود تنظیم شده که هنگام انجام انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی، بلاد جنوبی ایران مخصوصا خوزستان و بلوچستان، بهصورت نواحی خودمختاری همچون آذربایجان و کردستان، تحت تسلط انگلیسیها درآید، لذا قبول این پیشنهاد را مانع تسلط شوروی بر تمام کشور ایران و به ضرر آن دولت تلقی کرد، بنابراین به وضوح مشخص میشود که امتناع دولت شوروی از شرکت در کمیسیون نظارت بر امور ایران به لحاظ رعایت بیطرفی و آزادیخواهی و احترام به استقلال کشور ایران نبوده، چه گذشته از اینکه دولت شوروی در دوران پس از جنگ بینالمللی دوم عملا نشان داده است که برای آزادی و حقوق ملل دیگر ارزشی قایل نمیشود، در این باره نیز منحصرا داعیه تصرف تمام خاک ایران را داشت و در این میان سهمی برای معارضین خود قایل نبود.
عدم موافقت دولت شوروی با طرح بوین مانع از آن نشد که دولتهای انگلیس و امریکا از اجرای آن منصرف شوند، بلکه پس از امتناع جدی مولوتف از بحث در امور ایران وزرای امور خارجه انگلیس و امریکا دریافتند که آرزوهای دولت شوروی دامنه وسیعتری دارد و از نواحی آذربایجان و کردستان تجاوز میکند، از این روی پس از ختم جلسه مورخ ۲۶ دسامبر ۱۹۴۴ (۵ دی ۱۳۲۳) بوین بلادرنگ با برنس تماس گرفت و موافقت او را جلب کرد که نظارت بر امور و انجام انتخابات ایالتی و ولایتی و خلاصه آنچه قرار بود با شرکت سه کشور بزرگ تامین شود، بهوسیله دولتین انگلیس و امریکا عملی شود.
پس از حصول موافقت دولت امریکا، بوین به «سر ریدر بولارد» دستور داد که فورا طرح جامعی با کمک بقیه اعضای هیاتهای نمایندگی انگلیس و امریکا برای اجرای این تصمیم تنظیم کند و آن را پس از خاتمه کار کنفرانس و مراجعت به ایران به مرحله عمل درآورد. بولارد ضمن تبادلنظر با مستر جرنیکن دبیر سفارت امریکا در ایران که به مسکو رفته بود و همچنین با «سر آرچیبالد کلارک» سفیر انگلیس در مسکو و «آورل هریمن» سفیر امریکا در مسکو طرحی مشتمل بر ۱۱ ماده مبنی بر نظارت دولتین انگلیس و امریکا بر امور ایران تهیه کرد و پس از تصویب بوین و برنس آن را برای اجرا با خود به ایران آورد.
طرح ۱۱ مادهای انگلیس و امریکا و واکنشها
ماجرای کمیسیون سهجانبه از این قرار بود که دولتهای انگلیس و امریکا یک طرح ۱۱ مادهای به کنفرانس مسکو تسلیم کردند که ایران را تا حد یک مستعمره کاهش میداد. کمیسیون میتوانست در یکایک کارهای ایران و مسائل آن روز جامعه به دولت ایران دستور بدهد. در ۱۶ دی ماه ۱۳۲۴ به ابتکار مصدق نامهای به امضای چند نفر از نمایندگان مجلس به حکیمی نخستوزیر نوشته شد.
اعتراض مصدق به فضای بسته رسانهای
در جلسه ۱۹ دی ماه مجلس که بهطور فوقالعاده تشکیل شده بود، مصدق نطقی ایراد کرد و چنین گفت: «ملت ایران باید اخبار مربوط به سیاست مملکت خود را از رادیوهای بیگانه بشنود، ولی وزارت خارجه نقشههای شومی را که علیه مصالح و استقلال ایران ترسیم شده، حتی از نمایندگان مجلس مکتوم میکند. دولت شوروی میخواهد در این مملکت دولت دیگری بر آن ترجیح داده نشود و این همان موازنه سیاسی است که یک قرن وزرای با ایمان ما به آن عمل کردهاند. دولت شوروی میخواهد که با ما روابط مستقیم داشته باشد نه اینکه دولت دیگری خود را قیم ما معرفی کند و دولت شوروی مجبور شود با قیم ما مذاکره کند... از اینکه دولت اتحاد جماهیر شوروی با این پیشنهاد (کمیسیون سهجانبه) موافقت نکرده است، ملت ایران سپاسگزار است و آن روزی که سه دولت با هم متفق شوند، کار ما تمام است....»
سخنرانی او رسواکننده کامل طرح کمیسیون سهجانبه بود و پس از آن حتی نخستوزیر نتوانست از این کمیسیون دفاع کند و این طرح در نطفه نابود شد. مصدق تا این تاریخ خواهان حل قضیه آذربایجان از راه گفتوگوهای مستقیم با مردم آذربایجان و سپس دولت شوروی بود. لیکن در ۲۲ دی ماه ۱۳۲۴ نامهای به نخستوزیر نوشت و درخواست کرد به هیات نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد دستور داده شود تا موضوع ایران را در دستور کار سازمان ملل قرار دهد. (۳)
تلاش انگلیس برای خروج نیروهای شوروی از ایران
کنفرانس مسکو در ۲۷ دسامبر (۶ دی ۱۳۲۴) خاتمه یافت و اعضای هیاتهای نمایندگی انگلیس و امریکا به طرف کشورهای خود عزیمت کردند. بولارد قبل از مراجعه به ایران به اتفاق بوین از مسکو به لندن پرواز کرد و مدت سه روز برای اتمام مذاکرات و مشاوره لازم در آنجا اقامت کرد. باوجود اینکه انگلیسیها کوشش بسیار کردند تا خروج نیروهای شوروی از ایران را تسریع کنند ولی در عین حال معلوم شده بود که انگلیسیها دیگر توان حمایت از ایران را ندارند. در کنفرانس مسکو با اینکه به مساله ایران توجهی نشد و هیچ تصمیمی در مورد ایران اتخاذ نشد، ولی از نقطهنظر منافع انگلستان در ایران و از نقطهنظر صلح جهانی مساله ایران به مراتب از مسائل مطروحه در آن کنفرانس مثلا تغییر حکومت در بخارست مهمتر و باارزشتر بود و عقبنشینی و ضعف سیاسی انگلستان نیز کاملا آشکار شد. انگلستان در مقابل دو ابرقدرت قرار گرفته بود و از آزادی و استقلال عمل سیاسی که امریکا و شوروی در اینگونه مجامع و کنفرانسها از آن برخوردار بودند، بهرهای نداشت. (۴)
روسها نیز به نوبه خود در اینگونه مجامع و کنفرانسهای بینالمللی فورا به مقابله آن چیزی میرفتند که از نظر آنها خطر خصومت پایدار بلوک انگلوساکسون بهشمار میرفت و برای دفع آن زمانی انگلستان را علیه امریکا و زمانی دیگر امریکا را علیه انگلستان تحریک میکردند. دولت امریکا هم با سیاست انگلستان در خاورمیانه موافقتی نداشت و این خود فرصتی برای شوروی بود تا بهخصوص در مسائل مربوط به خاورمیانه، دو کشور متفق امریکا و انگلستان را از یکدیگر جدا کند و در این میان این قدرت کوچکتر یعنی انگلستان بود که به انزوا کشیده میشد. در چنین شرایطی کاملا روشن بود که انگلستان قادر نیست از طریق چنین کنفرانسهایی به نتیجه مطلوب خود دست یابد. بریتانیا در تعقیب سیاست سنتی و قدیمی خود در جهت حفظ «وضع موجود» در ایران میکوشید و میخواست راه هندوستان از طریق ایران باز و امن باشد، نفت بیشتری نصیب انگلستان شود و ایران در منطقه نفوذ غرب باقی بماند.
شوروی با ایجاد حکومتهای خودمختار در آذربایجان و کردستان، ایران را تهدید به عدم ثبات و وحدت میکرد و ارتش سرخ نیز آماده اجرای نقشههای سیاسی بعدی دولت شوروی در ایران بود اما سیاست امریکا در جهت مقابله و ایستادگی در مقابل سیاست توسعهطلبی نقطه بحرانی در روابط ایران و شوروی و در روابط بین سه قدرت بزرگ درآمد.
دستور حکیمی برای شکایت دولت ایران
از شوروی
با توجه به اینکه کنفرانس وزرای خارجه سه کشور در مسکو موفق به یافتن راهحلی برای مساله ایران نشد، ابراهیم حکیمی در ۳۰ دی ماه ۱۳۲۴ به سیدحسن تقیزاده که در این تاریخ رییس هیات نمایندگی ایران بود، دستور داد تا شکایت دولت ایران از شوروی به شورای امنیت تسلیم کند. تقیزاده در نخستین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل ضمن ارسال نامهای به کمیته اجرایی شورای امنیت طبق ماده ۳۵ منشور سازمان ملل تقاضا کرد که شورای امنیت مساله ایران را مورد رسیدگی قرار دهد و یادآور شد که موقعیت و وضعیت ایران ممکن است منجر به برخوردهای بینالمللی شده یا باعث تشدید مشاجرات شود. در نامه تقیزاده رسما و صراحتا به مداخله دولت شوروی در امور داخلی ایران اشاره شده بود. شورای امنیت از دولت شوروی خواست تا نظر خود را درباره اتهام ایران اعلام دارد. (۵)
نخستین موضوعی که در تاریخ شورای امنیت سازمان ملل، به این شورا برده شد درباره شکایت ایران علیه دولت شوروی درخصوص مداخله آن کشور در امور داخلی و عدم تخلیه نواحی شمالی ایران بود. این شکایت در دو نوبت به عمل آمد: بار اول در ۱۹ ژانویه ۱۹۴۶ (۲۹ دی ۱۳۲۴) یعنی تنها دو روز پس از اولین نشست رسمی شورای امنیت و بار دوم در
۱۸ مارس ۱۹۴۶ (۲۷ اسفند ۱۳۲۴). جلسه اول در اعتراض به دخالت روسها در امور داخلی ایران و
بار دوم در اعتراض به عدم خروج نظامیان روسیه از نواحی شمالی ایران. در نوبت اول نماینده ایران که در جلسه شورا حضور داشت، اقدام نظامیان روسیه در جلوگیری از رفت و آمد به منطقه آذربایجان ایران را برخلاف پیمان سهجانبه ایران، انگلستان و شوروی (منعقده در ۲۹ ژانویه ۱۹۴۲) و اعلامیه سه دولت بزرگ در تهران (۱۳۲۲) و همچنین اصول حقوق بینالملل و اصول مندرج در مقدمه منشور ملل متحد دانست.
استعفای حکیمی
شکستهای پیدرپی حکیمی ناشی از فشارهای حزب توده و شوروی و بحرانی شدن بیش از پیش روابط
دو کشور و همچنین سپری شدن تاریخ تخلیه ایران از نیروهای شوروی موجب استعفای حکیمی در اول بهمن شد. در ۶ بهمن ۱۳۲۴ مجلس شورای ملی احمد قوام را با ۵۲ رای موافق از ۱۰۴ نماینده حاضر به نخستوزیری برگزید. این انتخاب با رضایت شوروی و امریکا روبهرو شد. گرایش طاهری روی قوام در سیاست خارجی به امریکاییها و برخورداری او از اقتدار ذاتی در مواجهه با مشکلات و اعلام آمادگی جهت رفع اختلافات موجود، موجب شد روسها او را فردی واقعبین و با حسننیت بدانند. بیشک بازنده اصلی در این جریان سیدضیا و طرفداران او بودند. با سقوط حکیمی و روی کار آمدن قوام، بحران سیاسی و نظامی در روابط ایران و شوروی وارد مرحله جدیدی شد.
سفر قوامالسلطنه به مسکو
مذاکرات شورا منجر به صدور قطعنامه مورخ ۳۰ ژانویه ۱۹۴۶ (۱۰ بهمن ۱۳۲۴) شد که طی آن از طرفین درخواست شد همانطور که خود اعلام آمادگی کردند، مذاکرات مستقیم را برای یافتن راهحل موضوع مورداختلاف شروع کنند. بار دوم یعنی ۱۸ مارس ۱۹۴۶ (۲۷ اسفند ۱۳۲۴) ایران شکایت دیگری به شورا برد دایر بر اینکه شوروی از تخلیه آذربایجان خودداری کرده و به مداخلات خود در امور داخلی ایران ادامه میدهد. سفر قوام به مسکو در ۲۹ بهمن ۱۳۲۴ به همراه هیاتی که بیشتر آنها را سرشناسترین روزنامهنگاران ایرانی تشکیل میدادند منجر به نتایجی شد که یکی از آنها مساله خروج نیروهای شوروی از ایران بود. در اعلامیه مشترک این سفر بخشی از ارتش سرخ از ۴ فروردین ۱۳۲۵ ظرف یک ماه و نیم خاک ایران را تخلیه کنند.
مذاکرات شورا در این خصوص منجر به تشکیل یک کمیته فرعی برای رسیدگی به موضوع شد که آن هم به نتیجه نرسید. سرانجام در تاریخ ۱۴ آوریل
(۲۵ فروردین ۱۳۲۵) در جلسهای که نماینده شوروی غایب بود قطعنامهای به تصویب شورا رسید که براساس آن باتوجه به قولی که دولت شوروی برای تخلیه ایران ظرف ۵ تا ۶ هفته داده بود و باتوجه به مذاکراتی که بین طرفین جریان داشت رسیدگی به درخواست ایران را تا ششم ماه مه ۱۹۴۶
(۱۶ اردیبهشت ۱۳۲۵) به تعویق انداخت. در
۲۵ آوریل (۵ اردیبهشت ۱۳۲۵) نماینده ایران به اطلاع شورا رساند که «دولت شوروی قول داده است تا ششم ماه مه ۱۹۴۶ (۱۶ اردیبهشت ۱۳۲۵) قوای ارتش سرخ را از خاک ایران بیرون ببرد. علیهذا شکایت خود علیه دولت شوروی را مسترد میدارد.»
منابع:
۱- سیاست خارجی ایران (۱۳۵۷-۱۳۰۰)، هوشنگ مهدوی، نشر البرز، چاپ سوم، ۱۳۷۵، ص ۱۰۷.
۲- خاطرات سیاسی قوامالسلطنه، غلامرضا میرزا صالح، انتشارات معین، ۱۳۹۱، صص ۱۲۵-۱۳۰.
۳- سیاست خارجی ایران، همان، ص ۱۱۰.
۴- ایران و قدرتهای بزرگ، ایرج ذوقی، انتشارات پاژنگ، ۱۳۷۲، ص ۲۸۲.
۵- همان، ص ۲۸۲.
روزنامه اعتماد