فرهنگ امروز/ رضا علیجانی- علی امید: ابوالحسن نجفی از آن جمله مترجمانی بود که به گفته کارشناسان ادبی نمیتوان کاری ضعیف در میان انبوه کارهایش پیدا کرد. اعتقاد راسخ این مترجم به کارهای فنی و حرفهای در ترجمه باعث شده است که فارسیزبانان به محض دیدن نامش بر جلد یک کتاب بدون درنگ آن را خریداری کنند. چهرههای ادبی بزرگی که نجفی به ایرانیان معرفی کرده، آنقدر در کشور معروف شدهاند که گویی اهل ادبیات از ازل با آثارشان آشنا بودهاند. در سالروز درگذشت این مترجم نامدار به سراغ چند مترجم دیگر رفتهایم تا عمق جهانبینی ترجمههای نجفی را جویا شویم.
در زبانشناسی و زندگی، بسیار از او آموختم
من از سال اولی که در دانشگاه سوربن پاریس دانشجو بودم، یعنی سال 42، با زندهیاد ابوالحسن نجفی در آنجا آشنا شدم.
ایشان در پاریس یک دوره زبانشناسی خوانده بود؛ من مدتی با ایشان همدوره بودم.
اولینبار دیدم که دو نفر ایرانی دارند با هم فارسی حرف میزنند. یکی ایشان بود و دیگری آقای مرتضی محمودیان که بعد دکترا گرفتند و به سوییس رفتند، در دانشگاه لوزان سوییس تدریس کردند و دیگر به ایران نیامدند.
من برای آقای نجفی بسیار احترام قائل بودم چون 12 سال از من بزرگتر بودند. من از ایشان چیزهای بسیار زیادی آموختم و در حقیقت بیآنکه سر کلاسشان رفته باشم، ایشان را معلم خود میدانم.
من، ایشان و دو، سه نفر دیگر از ایرانیانی که در آن سالها در سوربن زبانشناسی میخواندند، هفتهای دو، سه بار در کافهای جلسه میگذاشتیم و بحث میکردیم؛ جلساتی که برای من آوردههای فراوانی داشت. چه در زمینه مسائل زبانشناسی و زبان فرانسه و چه در مورد زندگی، تجربیات زیادی در آن دوره و بعد از آن تا سالهای آخر عمر از آقای نجفی به من منتقل شد.
بعد از اینکه به ایران برگشت، به دانشگاه اصفهان رفت و مشغول تدریس شد. مدتی در دانشگاه اصفهان بود و از آنجا به تهران آمد به دانشگاهی رفت که بعدها شد دانشگاه علامه. دانشگاهی که آن زمان، یعنی قبل از انقلاب به دانشگاه آزاد معروف بود و بعد با چند دانشگاه ادغام شد و شد دانشگاه علامه.
آقای نجفی بعد از مدتی کار تدریس در دانشگاه علامه، بنا به دلایلی همکاریاش با این دانشگاه قطع شد و از آنجا کنارهگیری کرد و به کارهای شخصی خود پرداخت. از جمله ترجمه، تالیف و ...
ایشان سالها مشغول کار روی کتاب «فرهنگ فارسی عامیانه» بود که بار اول در دو جلد چاپ شد و بار دوم در یک جلد. کتابی ارزشمند و در عین حال موفق که تعریفهای بسیار دقیق و خوبی هم دارد.
ایشان با مرکز نشر دانشگاهی هم همکاری داشت و این همکاری تا همین 10 سال پیش هم ادامه داشت. در آنجا کتاب «غلط ننویسیم» را تهیه و تالیف کرد که به چاپهای متعدد رسید و بسیار مورد استفاده ویراستاران بوده و هست.
همان قبل از انقلاب که زندهیاد نجفی در دانشگاه آزاد آن زمان کار میکرد، کتابی نوشت به نام «مبانی زبانشناسی» که این کتاب هم از چند جهت اهمیت داشت. مهمترین جنبه این بود که چون تحصیلات در آن دانشگاه حضوری نبود و دانشجویان غیرحضوری درس میخوانند، کتاب آقای نجفی در واقع خلأ دیدار دانشجو و استاد را پر میکرد.
آقای نجفی در ترجمهها هم بسیار موفق بودند. دلیل اصلی این موفقیت را من زبان بسیار شستهورُفته و دقیق ایشان میدانم. زبان ایشان چنان بود که وقتی ترجمه میکرد، حاصل کار اصلا ترجمه به نظر نمیرسید و کاملا به مختصات زبان مقصد یعنی زبان فارسی درمیآمد. دلیل آن، همانطورکه گفتم، تسلط ایشان به زبان فارسی و مهارتشان در نوشتن نثر صحیح بود.
من تا 10 سال قبل از درگذشت آقای نجفی با ایشان از نزدیک ارتباط داشتم. در 10 سال پایانی هم از ایشان سنی گذشته بود و هم تا حدی از من. مسائل زندگی و درگیریهای طبیعی آن هم مزید بر علت بود. این بود که کمتر وقت آزاد پیدا میکردیم برای دیدن هم. با این حال در فرهنگستان مدام همدیگر را میدیدیم و به بحث و تبادل نظر میپرداختیم.
میگفت مترجم که استاد نمیشود!
آقای ابوالحسن نجفی چون در فرانسه تحصیل کرده و زبانشناسی هم خوانده بودند، جدای از ترجمه، زبانشناس برجستهای هم بودند. یکی از بهترین کتابهایی که در این زمینه نوشته شد، «غلط ننویسیم» ایشان است که هنوز هم برای ما یک کتاب مرجع است و به آن مراجعه میکنیم. هر چند آن کتاب بعدها با استدلالات مخالفی از سوی آقای باطنی روبرو شد که البته ایشان هم نظرات خودشان را داشتند اما اهمیت کتاب «غلط ننویسیم» امر روشنی است.
چیزی که از ترجمههای ایشان بر نسل بعدی تاثیر گذاشت، همان درستنویسی و درک درست ایشان از کار ترجمه است؛ ضمن اینکه ایشان توصیه بسیار مهمی به نسل بعد از خود میکردند که خیال نکنید در کار ترجمه استادی، میسر است. میگفتند مترجمی که فکر کند استاد شده، در واقع به خاتمه کار خود رسیده است. منظورشان این بود که مترجم خوب همیشه باید خود را نیازمند آموختن بداند و همیشه در حال یاد گرفتن باشد. این توصیه ایشان همیشه آویزه گوش من است.
زندهیاد ابوالحسن نجفی، مترجمی گزیدهکار بود. من بهترین کاری که از ایشان خواندم و لذت بردم، مجموعه داستان «پرندگان میروند در پرو میمیرند» از رومن گاری است. بهخصوص داستانی به همین نام که تاثیر زیادی بر من گذاشته و آن تاثیر هنوز هم با من است. گذشته از خود داستان، ترجمه بسیار شیوای آقای نجفی در خاطرم مانده است.
اثر دیگری که از ایشان خواندم و دوست دارم، «شنبه و یکشنبه کنار دریا» روبر مرل است که متاسفانه امکان چاپ مجدد پیدا نکرد اما از کتابهایی است که در زمان چاپ خود بسیار روی من تاثیر گذاشت و شیوایی و زیبایی ترجمهاش را کاملا به خاطر دارم. به اینها باید بیفزایم «خانواده تیبو» اثر روژه مارتن دوگار را؛ ضمن اینکه کتاب «غلط ننویسیم» آقای نجفی هم همیشه دم دستمان بوده از سالها پیش.
آقای نجفی اصفهانی بود و در زمانی که جُنگ اصفهان درمیآمد، تاثیرات زیادی روی نویسندگان و مترجمان آنجا گذاشت و آنها بسیار از او آموختند. به ویژه در زمینه آشنایی با زبان فرانسه. از جمله شادروان احمد میرعلایی که از زندهیاد نجفی بسیار تاثیر گرفتند. آقای نجفی در واقع ادبیات مدرن را معرفی و عدهای را با این عرصه و آثار مدرن آشنا کردند.
صلاحیت و شرافت حرفهای
به نظر من کمتر مترجمی را میتوان یافت که به اندازه ابوالحسن نجفی، شانس برانگیختن اعتماد میان مخاطبانش را داشته باشد. نجفی مصداق بارز این ضربالمثل است که «هرچه از دل برآید لاجرم بر دل مینشیند» زمانی که به پرونده کاری این مترجم نگاه میکنیم، متوجه میشویم که سطح هشیاری و احساس مسوولیت در قبال ادبیات، از همان روزهای نخست در ذهنیتشان حرف اول را میزده. درست همان چیزی که شالوده محکم ترجمههای بعدیاش را فراهم میکند. بگذارید بسیار به زبان عامیانه بگویم که نجفی بساز و بفروشی نکرده بلکه در تکتک کارهایش شاهد نوعی مهندسی در عملکرد ترجمه هستیم که خاص خود اوست. ابوالحسن نجفی نامی است که هم صلاحیت حرفهای دارد و هم شرافت حرفهای و همین دو مقوله بسیار مهم است که به عنوان مهر او بر پیشانی آثارش نقش بسته است. نکته جالب توجه درباره کارهای نجفی این است که او به شدت اهل بده بستان فرهنگی بوده و از هر انتقادی نمیرنجیده و از هر تعریفی خوشش نمیآمده. ارتباط نزدیک او به ویراستاران حرفهای و استفاده از نقطهنظرات آنها زبانزد خاص و عام است. موضوعی که هم گرایش و میل او به یادگرفتن در عین استادی را یادآوری میکند و هم احترام به دانش دیگران. وقتی از مترجمی به نام ابوالحسن نجفی نام میبریم به یاد شخصیتی منظم میافتیم که احترام به شعور مخاطب در چارچوب خاص خود را همواره به رسمیت شناخته و با تحویل کارهایی شسته رفته حس احترام را در آنها برانگیخته. من خودم در انتخاب یک کار ترجمه برای مطالعه، در درجه اول به این فکر میکنم که مترجم در کارش تا چه اندازه هزینه و وقتم را لحاظ کرده و با صدای بلند میگویم که هیچ مترجمی به جز ابوالحسن نجفی نتوانسته آن حس اعتماد واقعی را در وجودم برانگیزد. کوتاه سخن اینکه نجفی در کارهایش زحمت کشیده تا زحمت آیندگان را کم کند و در این راستا حقا و حقیقتا کاری کرده کارستان. روحشان شاد که با صرف عمر و دانش خود، دریچهای دیگر از جهانبینی را برای فارسیزبانان گشوده است.
فرزانه فروتن
ابوالحسن نجفی هرچند که به عنوان مترجم توانا و ماهر شناخته میشود، مترجمی که از زبان فرانسه آثار سارتر، کامو، رومن گاری، سنت اگزوپری، آندره مارلو، لویی اشتراوس را ترجمه کرد. اما به گمان من نوشتههای ماندگار وی مغفول مانده است. همچون کتاب مبانی زبانشناسی، طبقهبندی وزنهای شعر فارسی و نیز کتاب غلط ننویسیم. کار دیگر استاد نجفی، تالیف فرهنگ فارسی عامیانه است. نجفی در خبره ابیات کهن فارسی نماند. پس از بازگشت به ایران به حلقه ادبی جنگ اصفهان پیوست و تاثیر فراوانی بر داستاننویسان شهره فارسی همچون بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری گذاشت. این فرزانه فروتن؛ ابوالحسن نجفی سر به کار خویش داشت و از هیاهوهای زمانه گریزان بود. چونان دریایی ژرف موجهای زمانه وی را نربود.
بیگمان به روزگاری که بخواهند تاریخ ادبیات فارسی را در روزگار ما رقم بزنند نام ابوالحسن نجفی به عنوان یک نویسنده، محقق و پژوهنده زبانشناس و مترجمی توانا چون ستارهای خواهد درخشید. نجفی نخستین کسی بود که کریستین روشفور را به ایرانیان شناساند. نامآورانی همچون رومن گاری، آلبرکامو، ژان پل سارتر، در دنیای ادب غرب شهرهاند اما کار بزرگ نجفی این بود که نهتنها آثار این نویسندگان بلکه کار عمیق اتروس لوی با نام نژاد و تاریخ را هم به فارسی برگرداند. ویژگی کار استاد نجفی که در عین وفاداری به متن همچون خاتمکاران و میناکاران شهرش اصفهان واژههای زیبای فارسی را به دقت به کار میگرفت و نثری روان و سهل ممتنع پدید میآورد.
کتاب یگانه ژان پل سارتر یعنی «ادبیات چیست؟» که با همکاری مصطفی رحیمی آن را به فارسی برگردانده نشانهای از تبحر و تعمق نجفی در ادبیات فلسفی است. اما از یاد نبریم که غور ابوالحسن نجفی و شناختش از ادبیات کلاسیک فرانسه باعث نشد که از نویسندگان معاصر فرانسه عقب بماند.
کار دیگر ابوالحسن نجفی تحقیق در مبانی زبانشناسی، طبقهبندی شعر فارسی و تتبع در عروض فارسی است و این بیانگر آن است که زندهیاد نجفی به شعر کهن فارسی نیز مسلط بود به گمانم «غلط ننویسیم» یکی از کتابهای ماندگار ادبیات فارسی به ویژه برای ویراستاران است.
روزنامه اعتماد