فرهنگ امروز/ متین محجوب:
نمایش «سمفونی کوچک سکوت» را سینا راستگو با نگاهی به نمایشنامه «مردگان بی کفن و دفن» سارتر به روی صحنه برده که اجرایی بسیار نجیب و دوست داشتنی، با دکور و طراحی صحنه خیره کننده و استفاده جادویی از نور و تصویر از کار درآمده؛ فرم و بدن به خوبی توانسته با بیان و زبان هم افزایی داشته باشد و حتی در مواقعی جای دیالوگ را بگیرد. آنقدر بازی ها پر انرژی بود که در پایان اجرا و هنگام ادای احترام به تماشاگران، نفس نفس زدن بازیگران در پشت لبخندها هم مخفی نمی شد.
این نمایش در یک جهانِ معلق اجرا می شود و کاراکترها از یک نزول به یک صعود سیر می کنند، این مفاهیم را به خوبی از نمادها می توان دریافت، با این حال بازی ها نیازمند هماهنگی و هارمونی بیشتری به جهت خلق فرمی شناور و البته مبتنی بر فیزیک بدنی است. این نمایش را البته باید اثر شخصیِ کارگردان دانست هر چند تلاش شده تا ایده های کارگردان بر بستر جهان فکری سارتر استوار شود و درون مایه های اگزیستانسیالیستی پر رنگی را در جای جای کار جانمایی کند؛ اما مولفه های درونی شدن نمایشنامه مشهود است. «مرده های بی کفن و دفن» درباره گروهی از پارتیزان های فرانسوی در جنگ جهانی دوم است که طی یک عملیات به سرکردگی مرد جوانی به نام ژان، توسط پلیس دستگیر شده و مورد شکنجه هایی سخت و کشنده قرار می گیرند تا محل اختفای ژان را لو دهند. ژان نمادی ست از حاکمی بی رگ و ریشه که تحت هیچ شرایطی حاضر به پایین آمدن از تخت پادشاهی خود نیست. او به منظور حفظ قدرت خویش زیردستانش را قربانی می کند. وقتی که رفقا تک به تک به اتاق بازجویی و شکنجه احضار می شوند، ژان حاضر به تسلیم خود نیست. او حتی در راه عشق لوسی، که (در ابتدا) تنها و تنها بخاطر او پا به این مبارزه گذاشته نیز حاضر به تسلیم خود نمی شود و حتی راضی به این می شود که زن را هتک حرمت کنند و او باز هم دم نزند. همچنین در مقابل تصمیم گروه برای کشتن فروانسوای نوجوان ذره ای تقلا نمی کند و هنگامی که هانری در حال خفه کردن پسر نوجوان است تنها می نشیند و نظاره می کند. در سمفونی کوچک سکوت «نام»، رهبر و منجی زندانیان است که در قامتی عارفانه و معناگرا بروز و ظهور یافته، اما او نیز با این ویژگی ها چطور از قتل کودک جلوگیری نمی کند و یا از خودکشی «مو قرمز» اظهار تاسف نمی کند؟ منطق داستان البته در بعضی جاها دارای ابهاماتی است؛ برای نمونه، مشخص نیست که چه عنصر عقیده ای در بازجویی برای دو زندانی، به خصوص برای سیاهپوست سست شده که کودک کشی می کند؟ آنچه این نمایش برای تماشاگر به ارمغان می آورد جمعی از پرسش هاست؛ البته کارگردان می گوید که خود عامدانه نسبت به پاسخ این پرسش ها سکوت پیشه کرده، اما این موضوع در اجرا چندان مشهود نیست و وسیله بودن انسان نسبت به هدفهای معینشده، از جایی به بعد به شکل قراردادی با حرکات فرمی دنبالهرو بودنِ دختر، به خورد چشمهای مخاطب داده می شود. دیالوگهایی که از زبان کاراکتر "نام" جاری می شود، تا حدی شبیه به یک رمانیفست است؛ کارگردان در این نمایش بارها انسان -و نه انسانیت- را در مقابل عقیده و باور قرار می دهد و می پرسد کدام یک مهم تر و بالاتر است؟ پرسشی که حتی در اتمسفر اگزیستانسیالیسم هم مناقشات زیادی بر آن وارد است. در انتها دوباره داستان به ابتدا بر می گردد و گویی جهان از ابتدا شروع می شود تا تماشاچی بار دیگر به سوالات اولیه در ذهن خود جواب دهد، اما به نظر می رسد که این صحنه نتوانسته کارایی موردنظر را داشته باشد. با این همه «سمفونی کوچک سکوت» یک کار قابل توجه است و هم کارگردان و هم بازیگران تمام سعی خود را به کار گرفته اند تا کاری در خور توجه مخاطب را ارائه دهند. دیدن این نمایش می تواند به مثابه تلنگری بر ذهن مخاطب باشد. این نمایش از 8 دی ماه در عمارت نوفل لوشاتو به روی صحنه رفته و تا 11 بهمن ماه ادامه خواهد داشت. علی بنائی، زهرا بهروزمنش، امیر شاه علی، باران فرد، شهریار فرد، سروش کریمی نژاد، آرمان لطفی، محمد مسگری بازیگرانی هستند که در «سمفونی کوچک سکوت» حضور دارند.