شناسهٔ خبر: 61696 - سرویس دیگر رسانه ها

مترجم کتاب «فیزیک و فلسفه»: فیزیک‌پیشگان امروز باید نگاه فلسفی به حوزه‌ دانشی خود را بشناسند

رسول رکنی زاده می‌گوید: امروز فیزیک‌پیشه‌ای که می‌خواهد درکی عمیق از دانش خود داشته باشد، لازم است نگاه فلسفی به حوزه‌ دانشی خود را بشناسد. از طرف دیگر فیلسوفان، به ویژه در حوزه‌ معرفت شناسی، بدون توجه به راه‌اوردهای علم جدید امکان ارائه‌ نظام‌های فلسفی با سازگاری درونی را نخواهند داشت.

فیزیک‌پیشگان امروز باید نگاه فلسفی به حوزه‌ دانشی خود را بشناسند

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ بنیادهای مفهومی مکانیک کوانتومی هم برای فیزیک‌پیشگان که هر روز آن را به کار می‌برند غریب است، و هم فلسفه‌پیشگان اغلب از آن بی‌خبرند. در کتاب «فیزیک و فلسفه» دسپانیا نشان می‌دهد که چگونه فیزیک کوانتومی ما را به تجدیدنظر در مفاهیمی مانند فضا، اشیای مادی، علیت و دیگر مفاهیمی که در فلسفه سنتی بدیهی انگاشته می‌شود، وامی‌دارد. در این کتاب نویسنده، بدون بهره‌گیری از روابط پیچیده ریاضی، مبانی فلسفی انقلاب کوانتومی در مفاهیم فیزیک کلاسیک را در دسترس اندیشه‌ورزان قرار می‌دهد.

دسپانیا گزارشی از اصول بنیادین فیزیک معاصر به‌ویژه مکانیک کوانتومی را همراه با استلزامات فلسفی آن ارائه می‌کند. مهم‌ترین مشخصه فیزیک کوانتومی از دیدگاه نویسنده «جدایی‌ناپذیری (درهم‌تنیدگی)» است، که مستلزم مرزبندی روشن میان تعاریف گوناگون از واقعیت و معرفت به آن است. از این رو با نظریه‌های گوناگون معرفت مانند کانتیسم، نئوکانتیسم، ماتریالیسم و مانند آن‌ها از منظر فلسفه کوانتومی مواجه می‌شود. مهم‌ترین نتیجه این کتاب آن است که گرچه معرفت علمی هرگز نمی‌تواند واقعیت مستقل از ذهن (فی‌نفسه) را حقیقتاً توصیف کند، وجود این واقعیت غایی (واقعیت مستور) از لحاظ مفهومی ضروری است. با نظریه واقعیت مستور (در برابر واقعیت تجربی)، وی فضای فراخی برای دین، شعر و دیگر شیوه‌های بیان واقعیت می‌گشاید که نه‌تنها جذابند، بلکه در فهم مبانیِ نظری فیزیک نیز راهگشا هستند. به بهانه انتشار این کتاب با رسول رکنی‌زاده مترجم اثر گفت‌وگویی داشته‌ایم که مشروح آن را می‌خوانید:

لطفا در ابتدا درباره جایگاه و کارنامه علمی نویسنده کتاب توضیح دهید؟
پروفسور برنارد دسپانیا، فیزیکدان نظری و نظریه‌پرداز فلسفه علم در سال ۱۹۲۱ در فرانسه به دنیا آمد و در ۲۰۱۵ میلادی در پاریس درگذشت. او یکی از مؤثرترین نظریه‌پردازان برای تعبیر نتایج تجربی فیزیک کوانتومی بوده است. حوزه‌ تحقیقاتی او که با انتشار بیش از ۱۵ جلد کتاب در صدد توسعه‌ آن بود، تحلیل سرشت واقعیت در چارچوب مکانیک کوانتومی  است. می‌توان دیدگاه او در مورد واقعیت را با این جمله از خود او بیان کرد:‌ «این نظریه که جهان از ابژه‌هایی تشکیل شده  که وجود آنها مستقل از آگاهی انسان است، با مکانیک کوانتومی و واقعیاتی که آزمایش‌های تجربی نشان می‌دهند، در تضاد قرار دارد.» در میان ره‌آوردهای فکری دسپانیا می‌توان به «نظریه‌ی واقعیت مستور» اشاره کرد که کتابی تحت همین عنوان از او به چاپ رسید. وی به سبب این نظریه در سال ۲۰۰۹ برنده‌ی جایزه تمپلتون شد، جایزه‌ بزرگی که هر ساله‌ به کسی داده می‌شود که در راه اثبات بعد معنوی حیات انسانی از طریق نظریه‌پردازی یا کشفیاتی علمی تلاش کرده است.  
 
چه ضرورتی برای ترجمه این اثر احساس کردید؟
در تدریس درس فیزیک و فلسفه برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی فلسفه علم و نیز فیزیک، نیاز به کتابی بود که نویسنده مبانی فیزیک کوانتومی و نتایج فلسفی آن را به‌خوبی بشناسد. ابتدا کتاب فلسفه‌ کوانتومی (نوشته رولان اومنس) را ترجمه کردم که در سال ۱۳۹۵ توسط مرکز نشر دانشگاهی به چاپ رسید. آن کتاب بیشتر برای دانشجویان کارشناسی ارشد مفید بود. اما به کتابی برای مقطع دکتری نیاز بود که به طور عمیق‌تری با اندیشه‌های فلسفی مدرن از منظر مکانیک کوانتومی مواجهه‌ای عالمانه داشته باشد و حاوی دستاوردهای جدید مکانیک کوانتومی نیز باشد. این کتاب برای استادان فلسفه در دانشگاه و حوزه‌های علمیه و نیز استادان فیزیک که علاقمند به نتایج فلسفی مکانیک کوانتومی‌اند، نیز بسیار مفید است. 



با توجه به اینکه تصور می شود فلسفه به امور انتزاعی و فیزیک به امور عینی پیوند می‌خورد، چه ارتباطی بین این دو حوزه می‌توان برقرار کرد؟
محدود کردن فلسفه به امور انتزاعی و فیزیک به امور عینی در اندیشه‌ دانشگران و فیلسوفان امروز وجهی ندارد. زیرا امور عینی، امروزه در فیزیک مدرن  جایگاهی مانند این مفهوم در فیزیک کلاسیک ندارد. که نقل قولی که از دسپانیا در سوأل قبلی آمده است، برای پاسخ به این موضوع نیز مفید است. در واقع مهم‌ترین پرسش فلسفی انسان پرسش از «هستی» یا «واقعیت» است. علم کلاسیک خود را متکفل پاسخگویی به این پرسش نمی‌داند اما در مکانیک کوانتومی ما با دسته‌ای از پدیدارها مواجه می‌شویم که ما را به بازنگری در مفهوم واقعیت که فیلسوفان به آن می‌پردازند، وامی‌دارد. در واقع پرسش از هستی به پرسشی در خصوص روش و حیطه‌ اعتبار نتایج علمی بدل می‌شود و دانشگران مانند فیلسوفان خود را ناچار به موضع‌گیری در برابر این پرسش می‌بینند. بنابراین می‌توان گفت امروز فیزیک‌پیشه‌ای که می‌خواهد درکی عمیق از دانش خود داشته باشد لازم است نگاه فلسفی به حوزه‌ دانشی خود را بشناسد. از طرف دیگر فیلسوفان، به ویژه در حوزه‌ معرفت شناسی، بدون توجه به راه‌اوردهای علم جدید امکان ارائه‌ نظام‌های فلسفی با سازگاری درونی را نخواهند داشت.  
 
کتاب حاوی دو بخش اصلی است که بخش نخست به مسائل فیزیکی و بخش دوم به تحلیل‌های فلسفی می‌پردازد. لطفا درباره این دو فصل و مفاهیم مرتبط به آن که در این بخش‌ها به آن پرداخته اید توضیح دهید؟
بخش اول حاوی تعبیرهای صریح واقعیت‌های مرتبط با نتایج آزمایشی فیزیک کوانتومی است. در واقع در این بخش خواننده با روندی آشنا می‌شود که چگونه نتایج تجربی و بروندادهای نظری مکانیک کوانتومی ما را به فراتر رفتن از چارچوب مفاهیم آشنای کلاسیک و فهم عرفی وامی‌دارد. به ویژه ضرورت بازنگری در مفهوم واقعیت در مکانیک کوانتومی  با ارائه‌ی تعریف‌های مختلف از واقعیت، روشن می‌شود. اما در بخش دوم تحلیل‌های فلسفی نویسنده در مواجهه‌ی دستاوردهای بخش اول با مهم‌ترین آرای فلسفی در جهان مدرن (مکتب دکارتی، کانتیسم، نوکانتیسم، ماتریالیسم، پدیدارشناسی، رویکردهای استعلایی و مانند آنها ) ارائه‌ می‌شود. در این بخش دیده می‌شود که با بعضی از نظام‌های فلسفی تا کجا می‌توان همدلی داشت و کجا دیدگاه فلسفی نویسنده با تکیه بر مکانیک کوانتومی از آنها جدا می‌شود. یکی از مهم‌ترین مباحث بخش دوم، تبیین دیدگاه «واقعیت مستور» و پاسخ به نقدهایی است که متفکران دیگر به آن وارد کرده‌اند. دسپانیا نشان می‌دهد که با تکیه بر دستاوردهای علمی جدید، نمی‌توان برای ماتریالیسم، اصالت تجربه و پوزیتیویسم  و دیگر مکاتبی که واقعیت را به واقعیت تجربی محدود می‌کنند، محملی علمی فراهم کرد. او نشان می‌دهد که نظریه‌ واقعیت مستور  چگونه برای دین، عرفان و شعر فضایی فراخ می‌گشاید (نه این که آنها را اثبات کند، بلکه آنها را به عنوان رویکردهای دیگری به واقعیت به رسمیت می‌شناسد).
 
با توجه به نوع بخش‌های کتاب چه قدر امکان استفاده از مباحث تخصصی برای مخاطبان دو حوزه فلسفه و فیزیک فراهم است؟

من برای تدریس برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی فلسفه و فیزیک و نیز ارائه‌ مباحث برای همکارانم در دانشکده‌های فلسفه و فیزیک نشان می‌دهد که هر دو گروه می‌توانند از مباحث این کتاب استفاده کنند. اما، این هر دو حوزه سهل‌الوصول نیستند. لذا توصیه‌ام آن است که بخش‌هایی از مباحث کتاب را باید به دفعات خواند. با توجه به این که از روابط ریاضی استفاده نشده است، برای خوانندگانی که با مکانیک کوانتومی و ساختار ریاضی آن آشنا نیستند، امکان دسترسی به مطالب بهتر فراهم شده است. این کتاب برای خواندن به صورت حلقه‌های مطالعاتی بسیار مناسب است. همچنین برای تدریس توسط استادان فلسفه‌ علم در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری  بسیار مفید است. امروزه بسیاری از فضلای حوزه‌ علمیه نیز به مباحث فلسفی فیزیک مدرن علاقمندند که این کتاب برای این عزیزان نیز فرصت مناسبی را فراهم کرده است که مباحث علمی را از کتاب‌های اصلی و مهمی که توسط نویسندگان تراز اول این رشته‌ نوشته شده است، مورد استفاده، نقد و تحلیل قرار دهند.