شناسهٔ خبر: 61719 - سرویس دیگر رسانه ها

امپرسیونیسمی ورای شگردهای زبانی/ درنگی بر شاعری هوشنگ بادیه‌نشین که گره‌های ذهنی‌اش هنوز ناگشوده مانده

ذهنیت امپرسیونیستی بادیه‌نشین فراتر از شگردهای زبانی است. او در راه رسیدن به حقیقت از واقعیت الهام می‌گیرد. در این جهت «طبیعت» از مولفه‌های تغییرناپذیر شعرهاست.

  

فرهنگ امروز/ سریا داودی حموله

 

هر شامگاه سرخ/ آن دم که آفتاب/ با قاره‌های سوخته و زرد آسمان/دریاچه‌ها و قایق و توفان است/ هر شامگاه سرخ/آن دم که بی کرانگی نرم ابرها/ با خیمه‌های نقره و فیروزه/ تصویر یادها و خدایان است

هوشنگ بادیه‌نشین (۱۳۵۸-۱۳۱۴) از شاخه‌های پربار تاریخ شعر نو ایرانی است. مهم‌ترین خلاقیت شعری وی برخورد با ساختار زبانی است.با انتشار مجموعه شعر «یک قطره خون» در سال ۱۳۳۴ اولین اثر خود را در بیست سالگی منتشر کرد که بیشتر در فضای شعر نیمایی است. یک سال بعد یعنی سال ۱۳۳۵ مجموعه «چهره طبیعت» او با مقدمه یدالله رویایی منتشر شد و ذهنیت خود را در معرض نگاه منتقدان شعر نو قرار داد.

در دهه ۸۰ مجموعه «آتش تلخ» (۱) بادیه‌نشین به کوشش احمدرضا احمدی وسادات اشکوری منتشر شد. این گزیده اشعار مولفه‌های لازم برای جذب مخاطب خاص را داشت. آن چنان که اکنون بعد از گذشت بیش از چهار دهه علاقه‌مندان همچنان جویای شعر او و اهمیتش هستند. شاعری که گره‌های ذهنی‌اش هنوز گشوده نشده است.

دغدغه بادیه‌نشین بازی‌های زبان فرمی است. شعرش زبانی وصفی و تمثیلی دارد که از منظر تکنیکی به عنوان یک جریان ارزشی قابل تامل است. نگرش به انسان، طبیعت و مولفه‌های اجتماعی در شعرها اولویت دارد گاه سردرگمی‌ها واقعیت عینی پیدا می‌کنند که این اتفاق ‌ریشه در تحولات ذهنی دارد و مولفه‌های اجتماعی به شناخت شاعر از جامعه و هستی برمی‌گردد که بیشتر بر ساختارهای انتقادی- تعارضی استوار است:

«دست غروب/ خنجر آلوده می‌کشید/ ره را قطار باد/ به خط اوفتاده بود/ فتنه درون دره تنگ
کبودرنگ/ چون چشم رهزنان/ به کمین نشسته بود»

ذهنیت امپرسیونیستی بادیه‌نشین فراتر از شگردهای زبانی است. او در راه رسیدن به حقیقت از واقعیت الهام می‌گیرد. در این جهت «طبیعت» از مولفه‌های تغییرناپذیر شعرهاست.

او در بازنمایی وقایع «مرگ و زندگی » بیشتر روایت‌گر دنیای بیرون (طبیعت) است و در حیطه ساختاری فراتر از زبان مالوف رفته است. بادیه‌نشین سعی دارد با جدانویسی کلمات و ترکیب‌سازی نوآوری کند. آلیتراسیون (حروف‌آرایی) شکلی ملموس دارند و در پراکندگی کلمات و محتوا به سمت ساختارشکنی می‌رود و با کلمات زینتی ساختاری نو به شعر می‌دهد. به‌طور معمول در زمینه هارمونی و سطربندی، ظرافت‌ها و ظرفیت‌ها شگردی برای غافلگیری مخاطب دارد.

تجربه‌های عینی و ذهنی شاعر همراستای محتوا و مضامین است. با بهره‌گیری از ساختار ‌مدرن به بیان دغدغه‌های دنیای معاصر پرداخته است. بیشتر درگیر فرم و شگردهای زبانی است. کلام آهنگین و خوش‌ آوایی زبان ظرفیت تازه‌ای در شعر به وجود آورده است. در تک‌گویی‌ها زبان روایی اولویت دارد و تکرار برخی کلمات و حروف تداعی صداهای شنیداری در طبیعت است:

«هاپ! ... / آید از گمی فریادی از سگ‌ها که جاری می‌شود مرداب‌های شب/ با هیاهویی که از آتش‌فشان شب‌نشین باغ می‌خیزد، به هم آمیخته چون رنگ: / هاپ! / اوهوی! / هاپ! /هوی! / _ هن!...»

ساختار منعطف شعرها محسوس است. چندلایه‌گی زبانی علت و معلول را به هم پیوند دهد. ارتباط حسی و مفصل بندی بین سطرها و بندها برقرار است. به‌طور معمول فعل‌ها بدون قرینه حذف می‌شوند. تصاویر روایی مبتنی بر استعاره است، تصویرسازی و ایماژ، شگردهای زبانی رویکرد تعارضی از نقاط روشن شعرها محسوب می‌شود.

پرش‌های ناگهانی، قطع و گسست‌های سطری، تصویرگرایی و فاصله‌گذاری بین بندها و گاه سطرها سبب گره‌افکنی می‌شود. فضای شعر به واسطه صدای باد لابه‌لای شاخه‌سارها، صدای پرندگان و حیوانات و صدای اشیا نمایش داده می‌شود.

پیوند بین دو فضای عین و ذهن از بنیان‌های زیباشناختی شمرده می‌شود. آنچنان که شگردهای ساختاری در هنر زبانی رخ داده است. زبان عمل ذهن است که در حوزه معنا و فرم دچار متغیرهای سوررئالیستی شده است:

«و چشم رودخانه‌ها/ هزار آینه در آفتاب‎/ سرود ماهیان/ حریر فلس‌ها و نور‎/ و باد رقص نقره ها/ و ابرو خنجر طلای آذرخش‎/ درخت‌ها و دوستی سبز»

فضاسازی وهم‌انگیز در تقابل با «طبیعت- انسان»از ارکان اساسی محسوب می‌شود. به‌طوری که
هم‌معنایی با طبیعت با جزیی‌نگری همراه است. «ابر و باران، باد» موتیف‌هایی کم دوام هستند و «آسمان، ساحل، طبیعت» از موتیف‌های همیشگی شعرها محسوب می‌شوند:

ابر، صیقل می‌دهد شمشیر زنگ آلود / آسمان را، پنجره بسته است / روز بر سنگ سیاه شب، بلورین جام بشکسته است./

نگاه امپرسیونیستی جزو ذات شعرها است. در این آفرینش‌گری «عشق- مرگ» ماهیتی عینی دارد.

در این پیوستگی برخی سطرها ماهیتی استعاری دارند. این نوع ساختار، عصیان علیه مولفه‌های رایج شعری آن دوره بوده است:

ترانه زبرجد پرندگان‎/ و اشتران بادیه که شرق من/ به کوهه‌هایشان ‎/ جوانه می‌زند/ بلندتر زسقف آهنی ‎/ وسیع‌تر ز میز و صندلی/ همه .... همه ‎/ طبیعت‌ ای وسیع کلمه خدا/.

اندیشه و روشن‌بینی ادبی بادیه‌نشین نسبت به هم‌نسلانش در مسیری بود که کمتر رهروانی داشت. دستاورد وی در حیطه عرفان و اسطوره هم از جنس دیگری است. در برخی شعرها مضامین آیینی و اعتقادی را به اجرا درمی‌آورد. این شعرها جهان‌بینی دارند، و اندیشه در ژرفنای معنایی کلمات و ترکیبات نهفته است.

پی نوشت:

۱- آتش تلخ، به کوشش احمدرضا احمدی و سادات اشکوری انتشارات نگاه، چاپ ۱۳۸۰.

روزنامه اعتماد