به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ در قسمت شمالی پاکستان و میان کوههای مرتفع و سر به فلک کشیده، کنار رودخانه و جادهای صعب العبور درهای قرار دارد به نام کالاش! این دره از سه دره کوچکتر به نام «رامبِر»، «بُمبارِت» و «بیریر» تشکیل شده است. منطقهای که مشهور است مردمش، از نوادگان سربازان اسکندر و ریشه یونانی دارند و حتی به زبان یونان باستان هم صحبت میکنند. گویا اسکندر در قرن چهارم قبل از میلاد هنگام لشگرکشی به هند، به این منطقه آمده است. مردم این دره با جمعیت ۴۰۰۰ نفر برخلاف سایر نقاط کشور پاکستان، دارای آئین بت پرستی و چند خدایی هستند و شاید بتوان گفت که تنها منطقهای در پاکستان است که آئین بت پرستی دارند.
از معروفترین رسوم این منطقه میتوان به «جشنواره بهار» که آن را «جوشی» مینامند، اشاره کرد که هرساله گردشگرهای بسیاری را از نقاط مختلف پاکستان و حتی سایر کشورها به این دره زیبا میکشاند. این جشنواره در اواسط ماه می و به مدت چهار روز برگزار میشود. پیش از آغاز مراسم زنان و دختران سراسر دره، خانههای خود را تزئین میکنند و سپس به خدای جِستاک (خدای حافظ فرزندان و خانهها) ادای احترام میکنند.
پس از آغاز رسمی مراسم و قبل از حرکت به سمت مراتع سرسبز، مردم با لباسهای رنگارنگ خود از چوپانها قدردانی میکنند و سپس به یکدیگر گل هدیه میدهند. نوشیدنی رایج این جشنواره بهاری، شیر است. حرکت مردم و رؤسای قبایل از دره «رامبِر» به سمت محراب «مالُش» آغاز میشود. هنگام رسیدن به این محراب مقدس، چندین بز را قربانی میکنند و سپس به سمت بزرگترین دره یعنی «بُمبارِت» حرکت میکنند. در نهایت مراسم در کوچکترین دره «بیریر» به پایان میرسد. در طول این مسیر طبل، سرود و پایکوبی هرگز متوقف نمیشود و زنان به شکلی و مردان نیز به شکل دیگری شادی خود را برای رسیدن بهار طبیعت نشان میدهند. گاهی حین جشنواره صعود به قلههای «خیبر پختونخوا» نیز انجام میپذیرد.
جشنواره بهاری تنها جشنوارهای نیست که در این منطقه برگزار میشود بلکه اوتال (جشنواره تابستانی)، چاوُس (جشنواره زمستانی) و چندین جشنواره دیگر با رسوم خاص خود نیز برگزار میشود اما بیشترین گردشگران برای ثبت و ضبط «جوشی» از راههای صعب العبور خود را به این منطقه میرسانند. تعداد توریستها گاهی به بیش از ۱۰۰۰ نفر هم میرسد.
با توجه به سابقه باستانی و مشترک با یونان باستان، برخی داوطلبان از کشور یونان طی سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴ در این منطقه موزه ساختهاند. خانهای سنتی که طبق قواعد جامعه کالاش، فقط از چوب، سنگ و گل ساخته شده و به عنوان موزه تمدنی چند هزار ساله با آثار باستانی قابل توجه پیشروی گردشگران و علاقهمندان قرار دارد.
در این بین، حضور یک زوج در این منطقه جریان ساز میشود. همانطور که پیشتر ذکر شد این منطقه فارغ از رسوم اسلامی و دارای ریشههای تاریخی بتپرستی است. این مساله سبب آن شده است که برخی تورها و رسانههای غربی، برای جذب گردشگر سرمایهگذاریهایی مشکوک انجام بدهند. یکی از آن موارد میتوان به حضور زوج سلطنتی انگلیس در این منطقه اشاره کرد: پرنس ویلیام و کیت میدلتون این زوج که از اسلام آباد با بالگرد ارتش خود را به این منطقه زیبا رسانده بودند، در بدو ورود با یک کتاب آشنا شدند: کتابی با عکسهایی از گرامیداشت سفر «دایانا»، مادر ویلیام، در سال ۱۹۹۱ به این دره!
آنان پس از حضور در دره «بُمبارِت» شاهد مراسم، رقص و پایکوبی زنان و مردان بودند و هدایای را از جمله لباس و کلاه محلی از مردمان دریافت کردند. این سفر زمانی بحث برانگیزتر میشود که ملاحظه میشود در طول سفر ۵ روزه این زوج به پاکستان، آنان یک روز خود را در این دره کوچک گذراندهاند! این سفر بازتاب زیادی داشت و موجب رونق گردشگری در این منطقه شد، البته رونقی که مورد رضایت ساکنان نبود.
گردشگران و بازدیدکنندگانی که برای مشاهده و شرکت در جشنواره به این منطقه سفر میکنند اغلب آشنایی با آداب و سنتها ندارند و این جشن را که یک جشن مذهبیِ محلی است، به عنوان یک سرگرمی نگاه میکنند. «عمران کبیر» نماینده جامعه کلاش در شورای منطقهای میگوید: آنان معمولاً با لحنهایی تمسخر آمیز از دین و رسوم مردم سوال میپرسند و هیچ تلاشی در جهت افزایش همدلی با ساکنان نمیکنند!
همچنین برخی گردشگران با دوربین و تلفن تلاش میکنند تا به زنان کلاش که از لحاظ ظاهر و دین با سایر نقاط پاکستان متفاوت هستند، نزدیک شوند. «اقبال شاه» که یک راهنمای محلی برای گردشگران است، در مصاحبهای گفتهاست: برخی از افراد از دوربینهای خود طوری استفاده میکنند که گویی در یک باغ وحش هستند.
پیشزمینه این کارها را میتوان یک ویدئو در یوتیوب با حدود یک و نیم میلیون بازدید، دانست؛ شخصی که مدعی است توانسته با یکی از زنان آن منطقه ارتباط برقرار کند. پس از انتشار این ویدئو، شایعات گسترش پیدا کرده است و برخی همزمان با نامیدن زنان به «کافر زیبا»، به عبارت تهمتآمیز «هرکسی میتواند برود و با هر دختر آنجا ازدواج کند» دامن زدهاند.
آقای رحمت که یک روزنامه نگار، با اصالت کالاشی است میگوید: برخی بطور منظم در تلاشاند این جامعه را بدنام کنند. آنها در حال ساخت داستانهایی با این مضامین هستند؛ وقتی یک گردشگر با چنین طرز فکری همراه باشد، سعی میکند که آن را تجربه کند. کما اینکه یک مدیر هتل محلی گفته است که ۷۰ درصد از جوانان گردشگر راجع به دختران سوال میپرسند.
این شایعات تا حدی گسترش یافته است که در پوستر رسمی جشنواره در دره «بُمبارِت» از گردشگران خواسته شده است که برای عکس گرفتن از روستاییان اجازه بگیرند و زنان را آزار ندهند. در همین راستا «مسرت علی»، دانش آموز دبیرستانی میگفت: «ما معمولاً حجاب نداریم زیرا این امر برای ما متعارف نیست، اما برخی تصمیم گرفتند که حجاب بپوشند زیرا گردشگران با بیاحتیاطی از آنان عکس میگیرند و موجب شرمندگی آنان میشوند.» عدهای دیگر برای پنهان کردن صورت خود از چشمان کنجکاو افراد بیگانه، پوشیدن حجاب را آغاز کردهاند. یاسر کلاش، معاون هتل محلی با لحن اعتراض آمیز بیان کردهاست: «اگر آنها به ما احترام نگذارند، ما به گردشگر احتیاج نداریم. اگر آنها به فرهنگ و سنتهای ما احترام بگذارند، ما از آنها استقبال میکنیم.»
همواره پس از پایان جشنواره، روستاییان گرد هم می آیند تا زبالههای بجا مانده از گردشگران را جمع کنند. این مسائل را باید کنار آن گذاشت که این روستا از حضور گردشگران نفع چندانی نمیبرد.
این گردشگران علاوه بر اینکه به راهنماهای محلی نیاز دارند، هزینههای زیادی را برای اقامت شبانهروزی، غذا و حمل و نقل میپردازند. با این حال، به نظر میرسد بیشتر پول بدست آمده به جامعه کالاش نمیرسد و بخش اعظم آن به جیب شرکتهای تور مستقر در شهرهای بزرگ و همچنین دارندگان هتل و مسافرخانه میرود که بیشتر آنها غیرکالاشی هستند. در نهایت آن چه باید به آن توجه جدی شود، سیر نابودی این خرده فرهنگ است. لازم به ذکر است که تنها طی ۳۰ سال گذشته مشکلات آموزشی، درمانی، حمل و نقل و سیلابهای فصلی موجب شده است که جمعیت این منطقه از ۵۰ هزار نفر به ۴ هزار نفر کاهش پیدا کند.
در حال حاضر نیز، هجوم گردشگران، سبک زندگی روستاییان کالاش و سنتهای بی نظیر آنها را تهدید میکند. «سید گل»، باستان شناس مطرح اهل «بُمبارِت» در مصاحبهای با ذکر این نکته که سیر فرسایش و نابودی این فرهنگ به دست نیروهای خارجی غم انگیز است، بیان کردهاست که مردم کالاش فقط به دلیل این دوربینها و این حساسیت دیگر نمیخواهند در جشنوارهها شرکت کنند. اگر این کارها به طور مداوم اتفاق میافتد. شاید در چند سال، فقط گردشگر وجود داشته باشند، دیگر کالاشیها برای اجرای رسم، جشن و پایکوبی در جشنوارهها حضور نداشته باشند.