فرهنگ امروز/ ساچین ناکرانی ترجمه: سامان سعادت
کارگردان مستند تحسینشده دیهگو مارادونا، افسانه فوتبال آرژانتین، از عشقش به لیورپول میگوید. آصف کاپادیا سال گذشته در اسپانیا بعد از نمایش فیلم مستندش با نام دیهگو مارادونا واکنش مثبتی از سوی رسانهها و هواداران دریافت کرد. مستند مارادونا در انگلیس با فروش نسبتا خوبی مواجه شد اما در امریکای شمالی نتوانست فروشی داشته باشد. 88درصد منتقدان
Rotten Tomatoes این فیلم را پسندیده بودند و همچنین وبگاه Metacritic نیز نمره 74 از 100 را برای فیلم درنظر گرفت. این فیلم اخیرا در تلویزیون انگلیس هم به نمایش درآمده است. این کارگردان حسش را درباره این اتفاق فوقالعاده توصیف میکند.
برای اکثر مردم زندگی در شرایط پاندمی بسیار سخت میگذرد. مدتها از زمانی که زندگی اجتماعی مختل شده، کافهها و رستورانها تعطیل هستند و کشورها به بنبست رسیدهاند. در این شرایط که مردم بیشتر ترجیح میدهند در منزل بمانند تا از شر ویروس در امان باشند، تلویزیون آدمها را هر شب مقابل خودش مینشاند. به همین ترتیب جستوجوها برای یافتن بهترین برنامه مورد نظر آغاز میشود و این جستوجو برای فوتبالدوستان در همان شنبه نخست قرنطینه سراسری در انگلیس به پایان رسید، چراکه کانال چهار در حال پخش مستند دیهگو مارادونا بود. من آن را 10 ماه قبل در یک فستیوال در لندن تماشا و همانند سایرین ستایش خود را نثار این اثر کرده بودم. کاپادیا نیز خودش متوجه شد که اثرش با اقبال عمومی مواجه شده است. این کارگردان که کارنامه موفقی دارد و حتی جایزه اسکار برای فیلم Amy را نیز دریافت کرده آنجا حضور داشت و شاهد رضایتمندی مخاطبان از فیلم جدیدش بود.
کاپادیا میگوید: «من روی مبل دراز کشیده بودم که در توییتر متوجه شدم مردم زیادی در حال تماشای فیلم هستند. افرادی که من احترام زیادی برای آنها قائلم نیز فیلمم را میبینند. این احساس عالی بود. این تقریبا یک اتفاق فوقالعاده بود که در اولین شنبه بعد از تعطیل شدن بارها و کافهها کانال چهار فیلم من را نمایش بدهد و مثل همیشه من یکی از آخرین افرادی بودم که فهمیدم.» کاپادیا خط آخر را با خنده میگوید. این بخشی از روحیه همیشگی اوست.
شرایط الان شرایط مساعدی نیست اما این مرد 47 ساله خیلی خوب به نظر میرسد. بخشی از آن به این دلیل است که او عادت داشته همیشه در خانه کار کند. بخشی از آن به دلیل احساسی است که انزوا به او میدهد. این احساس او را قادر میسازد با همسر و دو فرزندش در خانه بماند. کاپادیا میگوید: «ما یک خانه، غذا، آب گرم و یک باغ داریم. در مقایسه با بسیاری از مردم ما خوششانس هستیم.» در عوض خشم او متوجه دولت میشود. این برای هر کسی که این کارگردان را در توییتر دنبال میکند اصلا جای تعجب ندارد، چراکه او از نظر سیاسی بسیار صریح است و هنگام ارزیابی نحوه مدیریت بحران کنونی از قافله عقب نمیماند. کاپادیا میگوید: «من سالها احساس کردهام که شبکه بهداشت و درمان انگلیس مراقبتهای لازم را انجام ندادهاند و آن را به درستی تامین نکردهاند. هر کاری هم که امروز انجام میدهند باعث نمیشود نظر من تغییر کند. امیدوارم دفعه بعد که مردم میخواهند رای بدهند این را به خاطر سپرده باشند.»
این موضوعی است که بعدا در مورد آن با کاپادیا حرف میزنیم اما فعلا گفتوگوی ما به دیهگو مارادونا هفتمین فیلم بلند این کارگردان و سومین مستند ورزشی او بعد از مستندهای سنا که در مورد زندگی و مرگ اسطوره فرمول یک آیرتون سنا میپردازد و همچنین مستند کریس رونالدو است. داستان غمانگیز خواننده معروف امی واینهوس که کاپادیا روایت کرده بود و در سال 2016 برنده اسکار شد دیگر مستند معروف این کارگردان است.
برای مستند مارادونا او از همان تکنیک استفاده از بایگانی استفاده کرده و چیزی درخشان را به وجود آورده است. زندگینامهای جذاب و فریبنده با محوریت هفت سالی که مارادونا در ناپولی گذراند. دورهای که به اندازه دو جام جهانی طول کشید و طی آن اسطوره و افسانه آرژانتینی فراز و نشیب زیادی را تجربه کرد.
همه اینها در فیلم وجود دارد. با یک سکانس که نشان میدهد اتومبیلها و مردمی که در خیابانهای ناپل به صف ایستادهاند تا مسیر رسیدن به استادیوم سنپائولو را در جولای 1984 طی کنند و مراسم معارفه مارادونا را ببینند. تمام فیلم به اندازه همین سکانس هیجانانگیز است.
کاپادیا میگوید: «شما با مارادونا روبهرو هستید. فردی که یا الهه است یا شیطان. حد وسطی وجود ندارد. او در میانه نیست و بسیار افراطی است. مردمی که مثل او هستند، نمیتوانند کمکی کنند اما جالب هستند. نکته فیلم هم همین است و تلاش دارد بگوید فقط او را تماشا کنید. حتی اگر از او متنفر باشید هم نمیتوانید این نکته را انکار کنید که او شگفتانگیز بود.» کارگردان مستند در مورد اثرش ادامه میدهد: «من عاشق سکانس افتتاحیه فیلم هستم.
این ذات زندگی مارادوناست. یکی دیگر از صحنههای مورد علاقه من حضور او در یکی از جشنهای کریسمس ناپولی است. ماجرا به بعد از جام جهانی 1990 بازمیگردد. هیچ کس با او صحبت نمیکند و او نیز با کسی حرف نمیزند. این نما برای سالهای طولانی به همین شکل باقی مانده و شما فقط میتوانید متوجه شوید که او بسیار قدرتمند است.»
کاپادیا قبل از ساخت مستند 9 ساعت با مارادونا مصاحبه و وقتش را گذرانده بود. در خانه او و در دوبی یا جاهای دیگر. این تجربه به او اجازه داد تا دیدگاه غیرمعمول خود را که میگوید مارادونا بعد از بازنشستگی شخصیتی نه چندان قابل قبول به خود گرفته بود را شکل دهد. کاپادیا میگوید: «این بسیار نادر است که شما دسترسی مستقیم به شخصی مثل مارادونا داشته باشید. شما همیشه از طریق افراد دیگر نزدیک میشوید. بنابراین شما در برخورد با این پسر اذیت میشوید اما همراهان میتوانند نقش مهمی در نحوه برخورد او داشته باشند. در زمانی که با مارادونا گذراندم دیدم که او مثل اکثر مردم روزهای خوب و روزهای بدی دارد.»
از او میپرسم آیا خود مارادونا فیلم را دیده؟ کاپادیا با خنده دیگری پاسخ میدهد: «هر کس دیگری اگر بداند فیلمی در موردش ساخته شده حتما آن را میبیند اما این مارادوناست. او فعلا قصد تماشای این فیلم را ندارد.» کاپادیا با خنده دیگری ادامه میدهد: «اما گمان میکنم بالاخره خواهد دید.»
پسر مهاجران هندی که در هاکنی در شرق لندن متولد و بزرگ شده است در اوایل دهه دوم زندگیاش به سمت هنرهای تجسمی رفت. شاید اینکه او فیلمی در مورد فوتبال ساخته باشد باتوجه به اینکه یکی از خاطرات کودکیاش مربوط به تماشای فینال جام جهانی 1978 بین آرژانتین و هلند بوده، اجتنابناپذیر به نظر برسد. کاپادیا در کودکی فوتبال بازی میکرده و در این مدت عاشق باشگاهی شده و این علاقه تا به امروز هم پا برجا باقی مانده است. او میگوید: «من از خانوادهای هستم که اکثر آنها هوادار آرسنال هستند. اولینبار که استادیوم رفتم برمیگردد به زمانی که برادرم مرا به هایبوری برد تا بازی آرسنال و لیورپول را تماشا کنم. من با هواداران آرسنال بودم و توپچیها برنده شدند اما من هیچ احساس خاصی به آرسنال و بردش نداشتم. آن روز همهچیز برای من مربوط به لیورپول میشد.»
کاپادیا ادامه میدهد: «من طرفدار آنها شدم چون این بهترین کار ممکن بود. اما آن زمان هیچ کدام حتی نمیدانستیم بندر لیورپول کجاست. ما در دهه 70 زندگی میکردیم و به راحتی اجازه نداشتیم از شهر خارج شویم و به جاده بزنیم.»
این گفتههای کاپادیا باعث شد برویم سر وقت فصل باورنکردنیای که لیورپول تجربه میکند و مردی که شادی و امید را به هواداران تیم داده است یعنی یورگن کلوپ. کاپادیا در مورد کلوپ میگوید: «من او را دوست دارم. او صادق، پرشور و واقعبین است. هر وقت او را میبینم که در حال صحبت کردن است از خودم میپرسم چرا نمیتوانیم چنین سیاستمداری داشته باشیم؟»
کاپادیا ادامه میدهد: «من یک نظریه در مورد کلوپ دارم. من فکر میکنم او مردی با ایمان است. احساس میکنم او به خدا اعتقاد دارد و این اتفاق جالبی است، چراکه میتواند شما را در رویارویی با شرایط دشوار همراهی کند و من این را در یورگن میبینم. در مورد اینکه او استرس دارد نمیتوانم با اطمینان پاسخ دهم. اما این را توضیح میدهد که چگونه بسیاری از فینالهای زندگیاش را باخته است. یا اینکه او چگونه قادر است تصویری بزرگتر از آنچه هواداران میبینند، ببیند.
در حال حاضر صادقانه بگویم اگر یورگن روزی برگردد و بگوید من به لیگ اهمیتی نمیدهم، چراکه چیزهای مهمتری برای نگرانی وجود دارد من از او پیروی خواهم کرد.»
همه این توضیحات آقای کارگردان یک سوال واضح ایجاد میکند: آیا کاپادیا دوست دارد فیلمی در مورد لیورپول و به ویژه کلوپ بسازد؟ کاپادیا پاسخ میدهد: «من دوست دارم لیورپول به عنوان سرگرمی من باشد و وقتی چیزی سرگرمی شما است کار کردن روی آن بسیار دشوار میشود.» کاپادیا ادامه میدهد: «آنچه مسلم است، وقتی او 15 جام برای ما به ارمغان آورد و بازنشسته شد، دوست دارم با کلوپ بنشینم و حرف بزنم. او آدم بسیار پیچیدهای به نظر میرسد. او یک سفر واقعا جالب توجه داشته و فوقالعاده کاریزماتیک است. من دوست دارم وارد مغز او شوم و حفاری کنم.»
منبع: گاردین
مختصری در مورد آصف کاپادیا:
آصف کاپادیا در سال 1972 در شمال لندن و در یک خانواده هندی مسلمان به دنیا آمد. او در دانشکده فیلم نیوپورث تحصیل کرد و فارغالتحصیل شد.
اولین فیلم کوتاه این فیلمساز انگلیسی به نام گوسفند دزد در سال 1997 برنده دومین جایزه سینمایی فیلم کوتاه در جشنواره کن و فیلم دوم او جنگجو در سال 2001 برنده جایزه بفتا برای بهترین فیلم 2003 بریتانیا شد. فیلم جنگجو که اولین فیلم بلند آصف محسوب میشود در هیمالایا و بیابانهای راجستان فیلمبرداری شده است. کاپادیا فیلم مستند سنا را در سال 2010 براساس زندگی ایرتون سنا راننده مشهور فرمول یک کارگردانی کرد که جایزه بفتا را برای بهترین مستند و بهترین تدوین برد. او در سال 2015 فیلم Amy را جلوی دوربین برد که زندگی امی واینهوس را روایت میکرد و جوایز بسیاری را با این فیلم به دست آورد. او در سال 2019 مستند مارادونا را که به زندگی نابغه آرژانتینی میپرداخت، اکران کرد. او همچنین قسمتهایی از سریال شکارچی ذهن را نیز که مخاطبان زیادی به دست آورده بود، ساخته است.
یکی از ویژگیهای کاپادیا نظرهای سیاسی اوست. در دسامبر سال 2019 او به همراه 42 شخصیت فرهنگی برجسته دیگر نامهای را به امضا رساندند که در آن از جرمی کوربین و حزب کارگر در انتخابات بریتانیا حمایت میکرد. در این نامه آمده است: مانیفست انتخاباتی حزب کارگر به رهبری جرمی کوربین یک برنامه تحولگرا ارایه میدهد که نیازهای مردم و سیاره زمین را بر سود خصوصی و منافع چند شخص محدود در اولویت قرار میدهد.
روزنامه اعتماد