به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ جبار رحمانی انسان شناس و عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم در مقالهای به موضوع بسته شدن و بازگشایی بارگاهها در مواجهه با شیوع کرونا پرداخته است:
چکیده:
در این نوشتار میخواهم به نسبت بین تعطیلی و بازگشایی بارگاههای مقدس و زیارتگاهها با بحران کرونا بپردازم. مساله اصلی آن است که چرا تعطیلی یا بازگشایی بارگاههای مقدس به یک مساله مهم در جامعه دینی ما بدل شده است و این میزان واکنش مثبت یا منفی نسبت بدانها شکل گرفته است. برای پاسخ به این پرسش باید این مسئله را در بستر جامعه و فرهنگ امروز ایران مورد توجه قرار داد و آن را نه ذیل سیطره نهاد رسمی دین، بلکه در جریان زندگی مردم اولویتهای ذهنی و عینی آنها باید مورد توجه قرار داد. از این منظر نسبتی معنادار میان بارگاهها و سایر ساحتهای محوری در زندگی روزمره مردم، مانند مگامالها وجود دارد که در این متن بدان خواهیم پرداخت.
بارگاههای مقدس، نقشی کلیدی در حیات اجتماعی دین داران شیعی داشته و دارند. آنها بخشی کلیدی از مکانیسمهای جامعه پذیری و بسط فرهنگ دینی هستند. این بارگاهها که در ایران در حدود ۱۳۰۰۰ مورد هستند، وزن و اهمیت یکسانی نداشته و دلالتهای مشابهی برای همه اقشار دیندار ندارند، ولی بر حسب موقعیت یک بارگاه در عقاید مردم و نهادهای دینی و همچنین فاصله فیزیکی و ذهنی مردم با آن بارگاهها میتوان موقعیت و منزلت آنها را فهمید. به طور خلاصه میتوان گفت برخی از دین داران به طور منظم و مرتب در این بارگاهها حضور دارند که اینها گروه اقلیتی هستند و برخی هم به طور موسمی و حسب شرایط به زیارت این بارگاهها میروند که اینها اکثریت غالب هستند و عده بسیار اندکی از دین داران هستند که میلی به زیارت ندارند.
به همین دلیل وضعیت بارگاهها و عملکرد اقشار مختلف نسبت بدانها را میتوان به مثابه نبض و نشانهای از حیات دینی جامعه البته در بسترهای خاص خودش در نظر گرفت. اما مسأله اصلی عملکرد این بارگاهها در مواقع بحرانی است. هرچند عموماً در بحرانهای زندگی، مؤمنان به بارگاهها پناه میبرند، اما گاه (هرچند به ندرت) بحرانهایی هستند که خود این بارگاهها را به مکانهایی ناامن یا ممنوعه بدل کردهاند. نمونه بسیار حاد این موضوع، وضعیت بارگاههای شیعی در ایران در شرایط شیوع کرونا و طرح مساله قرنطینه شهر قم و تعطیلی مناسک جمعی و فضاهای مناسکی جمعی در ایام کرونایی بود.
تعطیلی بارگاهها، محمل مجادله گروههای مختلفی در جامعه بر سر این موضوع شد. فضای ابهام آلود روزهای آغازین ماه اسفند در باب کرونا و منشأ آن در شهر قم، نیز سبب شد در همهمه ای مبهم میان منتقدان و مخالفان و موافقان قرنطینه و بسته شدن بارگاهها در قم، بخشهایی از مجادلههای جامعه ما بر سر دین در این موقعیت متجلی شود. گویی این محمل، منشوری بود برای نمایش طیفهای جامعه و گروههای دین داران و حتی مخالفان آنها. لذا باید دقت کرد مجادله بر سر بارگاهها، صرفاً مجادله بر سر زیارت یک مکان نیست، گفتمانها و رویکردهای مختلف دینی، سیاسی و فکری، در این بحث وارد شدند و عملاً نزاع بر سر زیارتگاهها، نزاعی بود میان گروهای مختلف بر سر نسبت میان دین، علم و سیاست. به همین دلیل عملکردهای مختلفی را شاهد بودیم. مراجع شیعی از همان آغاز موافق تعطیلی بارگاهها بودند، متولیان بارگاهها، عملاً در ابتدا، رویکردهای متفاوتی در پیش گرفتند و سعی کردند ساحت مدیریت بارگاه را از سایر ساحتهای علمی و دینی جامعه متمایز کنند. نهادهای متولی بهداشت هم موضع دیگری داشتند و سیاست هم کج دار و مریز در میانه اینها گیر کرده بود، زیرا از یکسو باید جواب مردم و ساحتهای عمومی و پزشکی را میداد و از سوی دیگر نباید نهاد روحانیت و متولیان این بارگاهها آزرده میشدند.
در کنار اینها، برخی از روحانیون ذیل ایده طب سنتی، جریان کاملاً مختلفی بودند و در میان عامه مؤمنان هم که اکثریت حسب تدبیرها و عقل جمعی حول مراقبت، رعایت موازین بهداشتی را مقدم شمردند و عده قلیلی هم بودند که تعطیلی بارگاهها، برایشان به منزله یک بحران بزرگ بود و واکنشهای تندی را بر حسب ایمانشان به قدرت این بارگاهها با رفتارهایی مانند لیسیدن ضریح و … نشان دادند. در مجموع باید دقت کرد کنش و واکنش یکدستی میان همه گروههای دیندار بر سر این موضوع رخ نداد، اما مساله اصلی آن بود که برای همه آنها آئین و مناسک زیارت نقشی کلیدی در حیات مذهبی شأن داشت، تفاوت در رویکردهای آنها برای تعویق یا تعطیلی موقت این زیارتها بود.
آن سوتر، برخی روشنفکران سکولار نیز بی توجه به منطق آئین زیارت برای مؤمنان، پیشگوییهای عجیبی از افول دین و… را مطرح کردند که این بدفهمی ناشی از تقلیل گرایی نامناسبی بود که در تحلیلهایشان داشتند. در نتیجه اینها، هر گروه حسب ذهنیت خودش، برداشت و تفسیر خاص خودش را گاه با نفی دیدگاه و حتی حضور صاحبان دیگر دیدگاهها داشت. این نشان میدهد در میانه اختلاف نظرها، مساله گفتگو برای رسیدن به تفاهم نبود، مسئله به سمت نمایش قدرت و اعمال آن برای کنترل ماجرا بود.
اما در واقع باید گفت مساله بارگاههای مقدس در مواجهه با شیوع کرونا ناشی از تقاطع دین، اقتصاد سیاسی گروهها و نهادهای مختلف درگیر و قدرت نهادهای علمی و افکار عمومی شکل گرفت. اصولاً در نظام سیاسی ایران، مناسک جمعی یکی از سرمایههای حیاتی حکومت برای ترویج، درونی سازی و مهار کنشگران در عرصههای مختلف بوده لذا مداخله نهاد سیاست در این میان بسیار مهم و حساس هم بود. در نهایت افکار عمومی و البته سیاست برای تأمین وجه خودش توانست عجالتاً موفق شود و بارگاهها همانند مکانهای جمعی دیگر تعطیل شوند و همه از موضع خودشان کوتاه بیایند.
اما این روزها بار دیگر مسأله بارگاهها مطرح شده است، نه برای بستن، که برای بازگشایی. در پی سیاست عادی سازی که نظام سیاسی برای مدیریت بحران کرونا و موضوعات مرتبط با آن اتخاذ کرده، بازگشایی بارگاهها و آئینهای جمعی (بالاخص شبهای احیا و عید فطر و روز قدس) اهمیت بسیاری پیدا کرده است. زیرا آئینهای جمعی حول این ایام و مکانها، مکانیسمهایی برای نمایش قدرت و بازتولید آن برای نهاد رسمی دین و نهاد حکمرانی است. در این میان واکنش مردم به این مساله بسیار جالب توجه است.
دو دسته داده بسیار مهم و معنادار وجود دارد: یکی دادههای نظر سنجی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات است و دیگری دادههای نظرسنجی ایسپا. در نظرسنجی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، در خصوص مهمترین نگرانیهای مردم، آمده است که ترس و نگرانی از بیماران (۵۶.۹ %) و کاهش درآمد (۵۴.۳ %) اصلی ترین نگرانی و مشکلات پاسخگویان در شرایط کنونی است. در همین راستا مهمترین مشکلات شهروندان در پرداخت قسط، وسواسی شدن، از دست دادن شغل، افسردگی، تأخیر در پرداخت اجاره و دعوا و اختلاف خانوادگی به ترتیب مطرح شدهاند. اگر بخواهیم اینها را به نوعی جمع بندی کنیم، باید گفت آنها از یکسو بر امنیت اقتصادی و معیشتی اشاره دارند و از سوی دیگر بر امنیت روانی. یکی به زیرساخت مادی زندگی اشاره دارد و دیگر به زیرساخت روحی و روانی. اولی، بیانگر بحران در معیشت است و دیگری بحران در معنای زندگی. به همین دلیل دو ضرورت مهم مردم در اقتصاد و امور روحی است. البته پاسخهای فوق قاعدتاً در قشر متوسط رو پایین و قشر پایین قابل طرح است. زیرا قاعدتاً قشر بالا بحران معیشت ندارند. اما قطعاً بحران معنا را خواهند داشت.
ماندن در خانه و کاهش روابط اجتماعی و حضور در فضاهای عمومی، نوعی خلأ روابط اجتماعی را ایجاد کرده که در نهایت منجر به نوعی آشفتگی روحی ضمنی و آشکار در خانه و افراد شده است. نوعی حبس ضمنی از خانه. به همین دلیل فشار روحی و روانی ناشی از این وضعیت بسیار بالاست، زیرا از یکسو فقدان روابط اجتماعی را داریم و از سوی دیگر تهدید جدی بیماری در همه جا گسترده شده است. نه راهی برای تجدید قوای روحی هست و نه امنیتی برای بیرون رفتن. اینجاست که آشفتگی ذهنی و خستگی و ملالت در جریان زندگی به یک مساله مهم بدل خواهند شد. که اگر فشارهای اقتصادی و معیشتی اقشار پایین را به این مساله بی افزاییم و بحرانهای موردی دیگری مانند بیماری عزیزان و فوت عزیزان را هم بدان اضافه کنیم، نوعی اغتشاش جدی در زیست جهان گروههای مختلف را شاهد خواهیم بود.
نظرسنجی ایسپا در آخر فروردین نیز دادههای بسیار ارزشمندی در این خصوص دارد. طبق این نظرسنجی، وقتی از مردم پرسیده شده که بواسطه شیوع کرونا، اهمیت دین و خدا برای آنها نسبت به قبل از کرونا چه تغییری کرده، ۴۸.۴ % گفتهاند اهمیت دین، تغییری نکرده است، ۴۷% گفتهاند که اهمیت دین و خدا نسبت به قبل، بیشتر شده است و ۳.۵ % نیز گفتهاند که اهمیت دین و خدا نسبت به قبل، کاهش یافته است. از این رو، این دادهها با آنچه که تاریخ فرهنگی دین نشان داده است، همسو و همخوان است. اصولاً موقعیتهای بحرانی و مبهم، میل انسانها به ماورا، به مثابه منبع معنابخش و تکیه گاه روحی را افزایش میدهد.
در این میان علی رغم حجم بالای نقدها بر دین، اما صرفاً سه و نیم درصد از مردم، اهمیت دین برایشان کاهش یافته است. در نتیجه همچنان ذهنیت دینی مردم در مجموع، افزایش یافته است. و بر اهمیت دین و خدا در جامعه افزوده شده است. البته باید دقت کرد این افزایش را نمیتوان مصادره به مطلوب کرد و آن را به نهاد دین تقلیل داد. زیرا اهمیت خدا، به مثابه بحران معنا در شیوع کرونا، لزوماً به معنای الهیات و شرعیاتی که نهاد سنتی دین میگوید، نیست. در نتیجه این گزاره نمیتواند به ما نشان بدهد که چه نوع دین و چه گفتمانهای دینی از نظر مردم افزایش یافتهاند. ولی قطعاً قابل تقلیل به نهاد رسمی دین نیست. لذا اگر در نظرسنجی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، بحران معنا برای مردم افزایش یافته است و آینده، اندکی تیره و تار شده است، در این نظر سنجی میتوان یکی از مکانیسمها تولید معنا برای زندگی را در میان مردم در وجه توصل به ماورا را دید.
اما با همه اینها ادعای اینکه جامعه دین دارتر شده هنوز امکان پذیر نیست. زیرا پرسشهای فوق، از اهمیت ذهنی و فکری دین، پرسیده است، و اطلاعی از میزان و نحوه عملکرد و عاطفه و اخلاق و علقه دینی به ما نمیدهد. هرچند بی تأثیر در آن حوزهها نیست، اما لزوماً تحول در بخشهای مختلف دینداری در گروههای مختلف، همسان و همسو و همانند نیست.
اما نکته سوم را میتوان در نظرسنجی ایسپا دید، وقتی از مردم در باب نظر آنها در مورد اولویتهای بازگشایی امکان عمومی صحبت شده، دو مکان عمومی دارای اولویت اول و دوم عبارتند از ۲۷.۴ % بازگشایی مراکز خرید، ۲۷.۲ % بازگشایی زیارتگاهها و اماکن مذهبی است. نکته قابل توجه دقیقاً در همین جا دیده میشود. چه ربطی بین مراکز خرید و زیارتگاهها وجود دارد. چرا این دو نقطه، برای بازگشایی از نظر مردم اولویت دارند. به نظر میرسد نگاهی به بستر جامعه ایرانی میتواند این دو اولویت را برای ما تبیین کند. اول آنکه در جامعه ایرانی، بواسطه برنامههای توسعه و اقتصاد رانتی، درآمدهایی که مبتنی بر رانت یا حداقل مبتنی بر عدم کار کافی هستند، به شدت رایج شدهاند. لذا مردم پول زیادی را در قبال تولید اندک و گاه صرفاً دلالی و … بدست میآورند.
در این نوکیسگی عمومی است که مصرف مبنای گردش چرخهای اقتصاد رانتی است. و در این فضای اقتصادی و فرهنگ مربوط به آن، بارگاههای شبه مقدسی وجود دارند. در فرهنگ مصرفی، بارگاه اصلی شبه مقدس، مراکز خرید تجاری و مگامال ها هستند. به همین دلیل زندگی روزمره جامعه نوکیسه، از طریق خرید و مصرف معنادار میشود. البته این را هم باید در نظر گرفت حوزه عمومی به دلیل استعمارشدنش توسط نظام سیاسی حاکم، اصولاً مفرها و جایگاه تنفس اندکی برای جامعه دارد. جایی که مردم بتوانند آنگونه که میخواهند باشند، بسیار محدود و اندک است. زیرا اصولاً در همه جا ردپای دخالت و نظارت نهادها سیاسی دیده میشود. به همین دلیل اگر سه نکته از نظرسنجیها را کنار هم بگذاریم، یعنی بحران زندگی مادی مردم، بحران معنا و زندگی روحی مردم، و محدودیتهای فضاهای عمومی و زیست جهانهای آزاد ممکن برای مردم، میتوان فهمید مردم چرا باید به زیارتگاهها و مگامالها، همزمان اولویت بدهند، زیرا هم زندگی عادی مردم و فرهنگ مصرفی که به برکت توسعههای ناقص و رانتی مبتنی بر نفت در این جامعه ایجاد شده، به تعلیق در آمده و برای معنابخشی بدان باید مصرف و خرید را در معابد آن، یعنی مگامالها داشت.
از سوی دیگر ذهنیت مذهبی مردم ایران هم برای پاسخ به نیازهای روح و روان، در بخش مذهبی حیات خودشان، نیازمند باز شدن مکانهای زیارتی هستند. در تلاقی باز شدن این دو مرکز فرهنگی کلیدی است که بحران معنا و زندگی روزمره برای مردم قابل حل شدن خواهند بود از این رو باید دقت کرد باز شدن این دو در کنار هم مطالبه مردم است. هرچند در فضای انتقادی، بیش از همه به مسأله زیارتگاهها نقد وارد است و منتقدانی که به فرهنگ شهری نسبتاً سکولار تعلق دارند، اولویت بیشتر مراکز خرید و دلالت آنها به مثابه بارگاههای مقدس جهان مادی و زندگی روزمره را مورد توجه قرار نمیدهند. ولی دادهها به شیوه نسبتاً متعادلتری این میل و خواست ذهنی مردم برای بازگشاییها را به نمایش گذاشتهاند. لذا ضروری است در برنامه ریزی ها به این دادهها و اقناع مردم بر حسب آنها توجه کرد.