فرهنگ امروز/ سیدعلی میرفتاح
دومین ماه بهار بسیار پرمناسبت است. اگرچه در گردش تقویم اردیبهشت و رمضان روی هم افتادهاند و مناسبتهای قمری به فهرست مناسبتهای شمسی اضافه شدهاند اما اردیبهشتماه فینفسه، هر روزش به نام بزرگی مسما و مزین است. با سعدی شروع میشود و در میانه به فردوسی میرسد و اواخرش به نام نامی خیام بزرگ رقم میخورد. هر تقویمی را باز کنید در اردیبهشتش به روزهایی برمیخورید که هر کدام را به نام شخصی، طایفهای، موسسهای یا نهادی سند زدهاند. به نامهایی که جلوتر ذکر کردم اضافه کنید شیخبهایی و روانشناسی و خلیج فارس و هلال احمر و موزه و از این قبیل را. اما در این ماه مناسبت دیگری هم هست که شایسته تامل و پرسش است: «روز روابطعمومیها». از آنجایی که این نام با سوءتفاهمهای اجرایی و مدیریتی عجین شده، خوب است قدری در این باب درنگ کنیم و وظایف و عملکرد چنین نهادی را در دست مطالعه و بررسی بگیریم. اتفاقا برای اینکه بهتر و دقیقتر پی به تکالیف و وظایف روابطعمومیها ببریم از بعضی از مدیران محترم و حرفهای هنر روابطعمومی خواستیم تا در مطلبی کوتاه به این پرسش مهم پاسخ بگویند که وظیفه اصلی روابطعمومیها چیست؟ جواب مدیران روابطعمومی را حتما خواهید خواند و بهره خواهید برد اما من نیز در این مختصر میخواهم مدیران اجرایی کشور، مسوولان روابطعمومی و اهل رسانه و خوانندگان روزنامه را به وجوه سلبی سوال متوجه کنم و به عرضشان برسانم که چه چیزهایی وظیفه روابطعمومی نیست. بیشتر که توضیح بدهم عرضم آشکارتر میشود.
یک - روابط عمومیها قرار نیست ضعفها، مشکلات، ندانمکاریها و کجفهمیهای رییس یا مدیران یا کارکنان سازمانشان را لاپوشانی کنند. روسا هیچکدام معصوم نیستند، کسی هم از آنها توقع ندارد که بیعیب و نقص کار کنند و به تصمیماتشان خطا و اشتباه راه نیابد. البته بشر طی تجربیات ارزشمندی که در ادوار مختلف به دست آورده، خصوصا در وادی مدیریت به راهکارهایی دست یافته که میتواند خطا و اشتباه را به حداقل برساند. سازوکارهایی مثل مشورت، دعوت از کارشناسان، گریز از استبداد رای، تحقیق و پژوهش و از این قبیل میتواند ضریب خطای مدیران را چه در ردههای بالا و چه در ردههای میانی به حداقل برساند.
دو - روابطعمومیها قرار نیست جای خالی متملقان چربزبان را پر کنند و باربط و بیربط از تصمیمات داهیانه مقامات قصه بسرایند. البته که قصه تملق در روزگار مدرن واجد پیچیدگیهای عجیب و غریب است و معمولا تشخیصش ساده نیست. در ادارات و سازمانها کسی از موضع سازمانیاش، راسا زبان و قلمش را به تملق نمیچرخاند بلکه مسیری پر پیچ و خم برمیگزیند و دیگران را که صاحب نفوذ کلامند وامیدارد تا مزدی بگیرند و بهبه و چهچه کنند. هر بهبه و چهچهی را نباید به حساب مدح در ازای صله گذاشت. الحق و الانصاف گاهی آدمیزاد جملهای، حرکتی، تصمیم بجایی میبیند که ناگزیر از ستایش است. همه را نباید به چشم بد ببینیم و خیلی زود متهم به چاپلوسیشان کنیم، با این حال برای گریز هرچه زودتر از تتمه فرهنگ تملق ناچاریم که بعضی از تعارفات را کنار بگذاریم و با زبانی صریح و بیتکلف به نقد منصفانه مدیران بپردازیم. اتفاقا در این امر حیاتی روابطعمومیها بسیار موثرند و نقش محوری دارند و میتوانند بهتر از بقیه جلوی ترویج مداهنهگویی را بگیرند. ما میراثدار فرهنگی هستیم که شاعران مدیحهسرا صف میبستند تا پاچه شاه و وزیر و وکیل و امیر و ندیم را بخارند و مزد بگیرند. این پاچهخاری به روزگاران در فرهنگ ما جا خوش کرده، بیرون نمیتوان کرد الا به روزگاران.
سه- اگر روابطعمومیها نباید ندانمکاریها را لاپوشانی کنند، فساد را هم به طریق اولی نباید سرپوش بگذارند. مبارزه با فساد مثل واجب کفایی نیست که با ورود قوه قضاییه به ماجرا تکلیف از بقیه ساقط شود. نه. این یک تکلیف همگانی است و ما مشترکا باید با این پدیده پلید مبارزه کنیم. اتفاقا روابطعمومیها در این مبارزه پیشقراولند یا لااقل باید که پیشقراول باشند.
چهار- روابطعمومیها بهشدت در معرض این خطرند که کم را زیاد، خطا را صواب، زشت را زیبا و بد را نیک نشان دهند. از آنجایی که بیشتر روابطعمومیها مجهز به ادوات تبلیغیاند بیش از دیگران قادرند در نقش گندمنمای جوفروش ظاهر شوند. در اینجا بین دولتی و خصوصی فرق زیادی نیست. ما گاهی آنقدر برای خودمان پپسی باز میکنیم و برای رییسمان با ربط و بیربط کف و سوت میزنیم که کمکم امر بر خویش و بیگانه مشتبه میشود که ما بهترینیم و در عالم نظیر نداریم، سرمان هم مثل سر شاه میماند. بدترین اتفاق این است که از فرط تکرار «ما خوبیم» چشمان رییس بر ضعفها و ناتواناییها پوشیده شود و عمیقا باور کند که ما خوبیم و بیعیب و نقص. یادمان باشد که شاه، شاه به دنیا نیامد. اطرافیان و بلهقربانگوها باعث شدند که شاه رفته رفته شاه بشود و خود را برگزیده و نابغه و بیمثل و مانند بپندارد. چیزی که باعث شد در سال پنجاه و هفت شاه از درون فروبپاشد انقلاب مردم نبود بلکه تصویر واقعی فرمانرواییاش بود که یکباره در غیاب تبلیغاتچیها و متملقان و پاچهخاران به تماشایش نشست. او در سال پنجاه و هفت تصویر واضحی دید که سیسال وارونه و رنگی و پر از دروغ نشانش داده بودند. در واقع فریبش داده بودند.این اتفاق ممکن است برای یک دهدار و بخشدار هم بیفتد و به خاطر فضای تبلیغی دور و برش نتواند واقعیت را کماهوحقه ببیند. فلذا یکی از کارهایی که روابطعمومیها مطلقا نباید بکنند ساختن تصویر غیرواقعی از سازمان یا وزاتخانه مربوطه است. روابطعمومیها نباید خود و رییسشان را فریب بدهند.
پنج - روابطعمومیها از روابط خصوصی و پشت پرده باید بپرهیزند. اتفاقا وجود روابطعمومیها میتواند به شفافیت اداری کمک کند. بیش از کمک، روابطعمومیها در شفافیت اداری و مالی نقش محوری دارند و میتوانند سازمان متبوعشان را در اتاق شیشهای قرار دهند و حتی داوطلبانه به زوایای تاریک و کسندانش نورافکن بتابانند و از طریق رسانهها همه را دعوت به نقد و نظارت کنند. برای همین روابط عمومی باید جلوتر از بقیه در اتاق شیشهای بنشیند و ارتباطات عمومی خود را گسترش دهند.
شش- روابط عمومی در حکم ویترین یک سازمان است و ما قرار است از طریق این ویترین عملکرد و توانایی و موفقیت آن سازمان را به تماشا بنشینیم. به عبارت دیگر ما قرار نیست خود روابط عمومی را ببینیم بلکه روابط عمومی وسیلهای است برای توجه دادن ما به یک امر دیگر. ما دوربین به دست میگیریم که سوژهای در دوردستها را ببینیم نه اینکه خود دوربین تبدیل به سوژه شود و سوژه اصلی را از ما پنهان کند. در واقع روابط عمومیها قرار نیست خودشان تبدیل به سوژه شوند و سر زبانها بیفتند بلکه قرار است اینها خود را تا آنجا که ممکن است کنار بکشند و سوژه اصلی را به نمایش بگذارند. در کارگردانی سینما میگویند آن کارگردانی حرفهای و تواناست که در خلال فیلم به چشم تماشاگر نیاید. ما به سینما میرویم که «فیلم» ببینیم و دل به قصه فیلم بدهیم نه اینکه مسحور هنرمندی و توانایی کارگردان شویم و از قصه دور بیفتیم. روابطعمومیها هم قرار نیست خود را سوژه کنند و مساله بسازند و حواسها را به خود جلب کنند بلکه برعکس قرار است آنها واسطهای ناپیدا شوند برای سوژه اصلی.
وجوه سلبی روابطعمومیها منحصر به این چند نکته نیست. به نظرم مدیران مجرب روابطعمومی خود بهتر از من بر وجوه سلبی و ایجابی شغلشان مسلطند. اتفاقا حالا که شفافیت تبدیل به یک اصل مدیریتی شده و رییسجمهور شخصا پیگیر اتاق شیشهای است، روابطعمومیها میتوانند جهت تحقق این امر مهم و حیاتی نقش محوری ایفا کنند بلکه خود جلودار چنین نهضتی شوند. حالا که مناسبت تقویمی روابط عمومیها پیش آمده، از فرصت بهره میجویم و به مدیران خدوم و بیادعای روابط عمومی تبریک میگویم و توفیقات روزافزونشان را از خدای متعال خواستارم. اما در پایان دلم نمیآید از سر دوستی و خیرخواهی و تواضع این نکته را تذکر ندهم که روابطعمومی با تبلیغات فرق دارد. البته که تبلیغ یکی از وظایف روابطعمومی است اما همهاش نیست. مواظب باشید در چنین موقعیتی به تبلیغاتچی تبدیل نشوید که دور از شأن شما بزرگواران است.
روزنامه اعتماد