فرهنگ امروز/ سلیمه دارمی
از دست دادن عزیزان، یکی از مهمترین رویدادها در طول زندگی و رویارویی با آن از دشوارترین وظایف است. در حقیقت از دست دادن، تجربه گریزناپذیری است که ما انسانها با بالاتر رفتن سنمان به طور قطع آن را لمس میکنیم. این روزها شیوع ویروس کرونا، تجربه وداع با عزیزان از دست رفته را دشوارتر و گونه جدیدی از سوگواری را ایجاد کرده است که بهنوبه خود آثار و پیامدهای منفی قابل توجهی بر داغداران بر جای میگذارد. تجربهای که از آن تحت عنوان سوگ ابراز نشده، یاد میشود و در حقیقت همان احساس فقدان بدون فرصت سوگواری علنی و بهرهمندی از حمایت دیگران است که میتواند فرآیند سوگ را عمیقا مختل کند. طی کردن این فرآیند به شیوههای مرسوم در فرهنگهای گوناگون، سازوکاری ایمن در بهبودی و سلامت روان بازماندگان است. متاسفانه آنچه پس از همهگیری ویروس کرونا و مرگومیرهای ناشی از آن شاهد هستیم، شیوهای جدید از سوگواری را به دنبال داشته که خود زمینهساز بروز آسیبهای روانی برای کسانی است که بر اثر این بیماری، عزیزان خود را از دست داده و میدهند، اما فرصت بهرهمندی از حضور و حمایت نزدیکان خود و برگزاری مراسم وداع با متوفیان را که یکی از بهترین راههای مقابله با اندوه از دست دادن است، پیدا نمیکنند. حال که امکان برگزاری مراسم رایج در شرایط عادی برای متوفیان امکانپذیز نیست شاید استفاده از فناوریهای مدرن ارتباطی نظیر تماسهای تصویری فردی و گروهی و نیز حضور مجازی در کنار کسانی که روزهای فقدان را تجربه میکنند و همدلی با آنان به شیوهای جدید بتواند تسلایی بر غم و اندوه بازماندگان تلقی شود. بر این اساس در نوشتار حاضر ضمن معرفی سوگ و سوگواری به مداخلات لازم در دوره داغدیدگی به طور کلی پرداخته میشود. امید است استفاده از این مقال، فرصتی برای سازگاری بهتر با فقدان عزیزان و مجالی برای آرامش یافتن در این روزهای سخت را فراهم آورد.
تجربه داغ دیدگی
داغدیدگی تجربه از دست دادن فردی عزیز بر اثر مرگ است. هنگام از دست دادن، احساسات شدیدی سراغمان میآیند که گویی تاکنون آنها را نمیشناختیم؛ احساساتی از جنس رنجی بیپایان که باری سنگینتر از ظرفیت روانیمان بر ما تحمیل میکنند. واکنش ما در قبال این ضایعه سوگ نام دارد که در حقیقت «ناراحتی جسمانی و روانی شدیدی است که کل وجودمان را تحت تاثیر قرار میدهد». از آنجاییکه سوگ میتواند طاقتفرسا باشد در فرهنگهای گوناگون روشهایی برای پشت سر گذاشتن ایمن این دوره و غلبه بر شرایط بحرانی پیش آمده، ابداع کردهاند. در حقیقت «سوگواری نحوه ابراز افکار و احساسات فرد داغدیده است» که در بسترهای فرهنگی مختلف، اشکال گوناگونی به خود میگیرد. مراسمی چون جمع شدن اعضای خانواده و دوستان، پوشیدن لباس سیاه، شرکت در تشییع جنازه و انجام یک دوره سوگواری مقرر شده با تشریفات خاص در بین جوامع و گروههای قومی بسیار متنوع است. اما هدف مشترک همه آنها این است که به افراد کمک کنند، سوگ خود را پشت سر بگذارند و در دنیای بدون متوفی با زندگی کنار بیایند. بیتردید سوگ و سوگواری به رغم ارتباط نزدیکی که دارند، دارای تفاوتهایی هستند اما ما در زبان روزمره این دو کلمه را به صورت مترادف به کار میبریم.
فرآیند سوگ
فرآیند سوگ معمولا در ۳ مرحله طی میشود:
نخستین مرحله اجتناب نام دارد که شامل شوک و ناباوری در برابر از دست دادن فرد متوفی است و ممکن است از چند ساعت تا چند هفته ادامه یابد. در حقیقت، احساس کرختی ناشی از این مرحله، وظیفه بیهوشی هیجانی را برعهده دارد. در اینجا فرد با اولین تکلیف سوگواری یعنی آگاهی دردناک از فقدان باید روبهرو شود. عدم رویارویی با این شوک و گذار از آن ممکن است تا مدتها(حتی سالیان سال) فرد را در انکار فقدان نگه دارد.
مرحله مواجهه که طی آن فرد داغدیده با واقعیت از دست دادن فرد عزیز مواجه میشود و سوگ را خیلی شدید تجربه میکند. در این مرحله فرد سوگوار دچار واکنشهای هیجانی شدیدی میشود که از جمله آنها میتوان به گریه، اضطراب، غم، اعتراض، خشم، درماندگی، ناکامی، دست کشیدن از فعالیت و حسرت کشیدن برای عزیز از دست رفته اشاره کرد. برونریزیهای هیجانی در این مرحله اگرچه بسیار تلخ و غیرقابل تحمل ارزیابی شدند اما به خودی خود، راهی برای آرامش یافتن تلقی میشوند به همین دلیل نباید مانع از بروز آنها در بازماندگان شویم.
مرحله سوم ترمیم است که با کاهش سوگ، توجه فرد به دنیای پیرامون بازمیگردد. سازگار شدن با فقدان که در حقیقت با پذیرش از دست دادن به عنوان رویدادی گریزناپذیر همراه است چیزی بیش از یک تکلیف هیجانی درونی است. در این مرحله فرد داغدیده باید با عوامل استرسزایی که پیامدهای ثانوی مرگ هستند نیز کنار بیاید؛ غلبه بر تنهایی، تسلط یافتن بر مهارتهایی که فرد متوفی انجام میداد، بازسازی زندگی روزمره بدون عزیز از دست رفته و تجدید نظر در نقشهای هویتی(به عنوان مثال مادری که بر اثر از دست دادن همسر از این به بعد باید نقش پدر را برای فرزندان نیز ایفا کند) از جمله این پیامدها هستند.
اهمیت تسکین
طبق دیدگاه مدل فرآیند دوگانه مقابله با فقدان، مقابله موثر ایجاب میکند که افراد بین پرداختن به پیامدهای هیجانی فقدان و توجه به تغییرات زندگی نوسان داشته باشند؛ موفقیت در این فرآیند اثر ترمیمی و شفابخش دارد. به عبارتی دیگر مواجه شدن با سوگ بدون رهایی از غم و ایجاد تسکین، عواقب جدی برای سلامت روان و جسم دارد. در این راستا فعالیتهای ترمیمگرا مانند دیدار با دوستان، مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و خدمات داوطلبانه، استرس و اندوه سوگ را کاهش میدهد. همچنین در طول سوگواری، افراد نباید از تجربه کردن هیجانات مثبت در کنار هیجانات منفی اجتناب کنند، چراکه شوخطبعی و ابراز هیجانات مثبت مانند خنده و بهرهگیری از لذتهای زندگی میتوانند در مقابله با اندوه کمک کنند.
در این میان نباید از تفاوتهای شخصی و موقعیتی غافل شد. به عبارت دیگر طی کردن دوره سوگ تحت تاثیر عوامل متعددی از جمله جنسیت، ویژگیهای شخصیتی، راهبردهای مقابلهای و زمینههای فرهنگی و مذهبی قرار دارد. در این راستا، مردان در مقایسه با زنان معمولا کمتر ناراحتی و افسردگی خود را به طور مستقیم نشان میدهند و کمتر خواستار بهرهمندی از حمایتهای اجتماعی میشوند؛ این امر خود میتواند زمینهساز بروز ناراحتیها و آسیبهای روانی بلندمدت شود و غفلت از آن آسیبزاست. همچنین کیفیت رابطه فرد سوگوار با متوفی، ناگهانی یا غیرمنتظره بودن مرگ، یا حادث شدن آن پس از یک بیماری طولانی، ماهیت رابطه از دست رفته و زمانی که مرگ اتفاق میافتد ازجمله عوامل موثر بر چگونگی سازگاری با فقدان هستند.
آنچه اهمیت دارد، آن است که مقابله با فقدان به تنهایی و بدون مداخلاتی برای سازگاری با شرایط پیش آمده، میتواند رهایی یافتن بازماندگان از غم و اندوه حاصله را بسیار دشوار کند. به همین منظور در ادامه به مهمترین و موثرترین راههای مقابله با سوگ به شیوهای امن و سالم اشاره میشود.
مداخلههایی برای داغدیدگی
در اغلب موارد دریافت همدلی از سوی نزدیکان، بازماندگان را قادر میکند تا بر اندوه ناشی از سوگ غلبه کنند. با این حال معمولا تامین حمایت موثر کاری دشوار است. گوش دادن صبورانه و اطمینان دادن به داغدیدگان از حضور داشتن در کنار آنها ازجمله بهترین روشها برای کمک هستند. در این راستا در سوگهای ناشی از کرونا که فرصت حضور نزدیک در کنار بازماندگان از بین رفته است، لزوم استفاده از تکنولوژیهای مدرن ازجمله تماسهای صوتی و تصویری فردی و گروهی برای تسلی بخشی به داغداران کاملا محسوس است. تمایل افراد به کمک گرفتن از شبکههای حمایتی مجازی خود و بهرهمندی از مشاورههای فردی یا گروهی(سوگدرمانی) غیرحضوری نیز مفید خواهند بود.
در این راستا توصیههایی برای پذیرش و سازگاری با فقدان را میتوان به صورت خلاصه اینگونه بیان کرد:
به خودتان اجازه دهید، فقدان را احساس کنید: به خود اجازه دهید با کلیه افکار و هیجانهای مرتبط با مرگ روبهرو شوید. برای غلبه بر سوگ، تصمیم آگاهانه بگیرید و بدانید که این به گذشت زمان احتیاج دارد.
حمایت اجتماعی را بپذیرید: در اوایل سوگ اجازه دهید دیگران با آمادهسازی و انجام کارهای روزمره و همراهی به شما کمک کنند. جسور باشید، آنچه نیاز دارید را بخواهید تا کسانی که دوست دارند به شما کمک کنند، بدانند چه کاری باید انجام دهند.
در مورد روند سوگ واقعبین باشید: انتظار تجربه هیجانات منفی(مثل غم، اندوه، گریه، خشم، بیقراری و...) را داشته باشید و بدانید این هیجانات به مرور کاهش مییابند اما گاهی حتی چند سال پس از مرگ دوباره پدیدار میشوند.
معنایی برای فقدان بیابید: وقتی کسی را از دست میدهید، مهمترین تکلیف شما این است که معنایی برای این فقدان بیابید و خودتان را با آن واقعیت تطبیق دهید و سازگار کنید تا بتوانید زندگی را ادامه دهید. در بیشتر اوقات این امر از طریق برگزاری مراسم سوگواری تسهیل میشود.
سعی در فراموش کردن متوفی نداشته باشید: رابطه خود و تجربیاتی که با متوفی داشتهاید را مرور کنید و بپذیرید که همچون گذشته نمیتوانید با او باشید. براساس خاطرات مشترکتان، رابطه تازهای برقرار کنید و یاد او را زنده نگه دارید.
احساسات و عواطف خود را به رسمیت بشناسید و نادیده نگیرید: از ابراز احساسات خود نهراسید و اجازه دهید در مواقع لازم درباره آنها با نزدیکان خود حتی آنها که همچون شما داغدارند، گفتوگو کنید. به عبارت دیگر با احساسات ناخوشایند خود مواجه شوید. در این راستا سعی کنید با اشیا، مکانها و سایر نشانههای تداعیکننده فرد از دست رفته روبهرو شوید. مواجهه با فقدان با کمک و اطمینانبخشی دیگران بسیار کمککننده است.
سوگواری برای یک فقدان، تجربهای شخصی است: درک این امر مهم است که شما باید به شیوه خودتان با فقدانها مقابله کنید؛ حتی اگر این شیوه کمی غیرمعمول در نظر گرفته شود اما بدانید، تجارب هیجانی انسانها در مواجهه با رویدادی یکسان ممکن است، متفاوت باشد.
برخی فقدانها هیچوقت به طور کامل حل و فصل نمیشوند: در این راستا مهم سازش یافتن کافی با فقدان برای ادامه زندگی است. رویاها، خاطرات و تداعیهایی که سالها بعد از وقوع فقدان احساس غمگینی را در ما همچنان زنده میکنند، نادر نیستند. این نوع بازگشت به گذشته که از جنس دلتنگی است را نباید نشانه ضعف خود بدانید.
به محض آمادگی به فعالیتهای جدید بپردازید و روابط تازهای برقرار کنید: نقشهای جدیدی برای خود تعریف کنید و برای ایفای آنها آمادگیهای لازم را بیابید. از وقت گذراندن با دوستان و اعضای خانواده نیز غافل نشوید.
گفتنی است فقدان و سوگواری پس از آن تنها محدود به از دست دادن اشخاص نمیشود بلکه گاهی افراد چیزی را از دست میدهند که برایشان مهم است؛ جدایی یا به هم خوردن یک رابطه عاشقانه، از دست دادن شغل، از دست دادن سلامتی، از دست دادن دارایی، طلاق یا متارکه و... . با کمی اغماض میتوان مراحل فوقالذکر برای مواجهه با سوگ و سوگواری برای متوفی را به از دست دادنهایی از این قبیل نیز تسری داد. آنچه مهم است، توجه به این نکته است که هر چه از دست دادن شدیدتر باشد(نظیر از دست دادن بر اثر حادثه، بیماری ناگهانی)، سوگ به دنبال آن هم شدیدتر خواهد بود. اگرچه زمان به تنهایی برای کنار آمدن با سوگ کافی نیست و از شدت آن نمیکاهد اما گاهی متغیر تعیینکنندهای برای سازگاری با شرایط جدید ناشی از فقدان است. در این میان توجه به این نکته ضروری است که شدت ملال و اندوه ناشی از سوگ با گذشت روزها و هفتهها به تدریج کاهش مییابد اما ممکن است به صورت سینوسی بروز کند؛ به همین جهت این اندوه به نام موجهای غم آنی سوگ معروف است. این موجها معمولا در رابطه با فکر و یادآوری خاطرات فرد فوت شده بروز میکند. به عبارتی بازماندگان با یادآوری خاطرات عزیز از دست رفته هیجاناتی منفی نظیر احساس غم و اندوه شدید را تجربه میکنند اما با فاصله گرفتن از آن خاطرات، دوباره آرام میشوند و به اصطلاح به زندگی عادی بازمیگردند. به همین دلیل اندوه ناشی از سوگ را سینوسی و دارای موج توصیف میکنند.
غالبا انتظار میرود، تجربه غم و اندوه ناشی از سوگ طی ۳ تا ۶ ماه پس از فقدان رو به کاهش گذارد در غیر این صورت ادامه یافتن این شرایط نیاز به مداخلات روانشناختی را آشکار و ضروری میکند. در کل همانطور که اشاره شد، سوگواری سالم دارای مراحل خاصی است و سازگاری یافتن با فقدان، مستلزم طی کردن این مراحل به شیوهای درست است. به طور قطع استفاده از کمکهای روانشناختی و دریافت همدلیهای لازم از سوی اطرافیان یا همان شبکههای حمایتی بازماندگان به طی کردن این دوران به شیوهای امن و آرام و به بهترین شکل ممکن کمک خواهد کرد. امید است تلخی روزهای سخت و طاقتفرسای سوگ با بهرهگیری از توصیههای فوق آسانتر طی و سازگاری ایمن با این پدیده اجتنابناپذیر برای بازماندگان میسر شود.
در این نوشتار از منابع زیر بهره گرفته شده است:
۱- راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی، ویرایش پنجم، ترجمه دکتر فرزین رضاعی و همکاران (۱۳۹۳).
۲- روانشناسی رشد، لورا برک، ترجمه دکتر یحیی سیدمحمدی ۱۳۹۵.
۳- مجموعه کامل مهارتهای زندگی، کریس ال.کلینکه، ترجمه دکتر شهرام محمدخانی ۱۳۹۶.
روانشناس بالینی و کاندیدای دکترای تخصصی روانشناسی عمومی
روزنامه اعتماد