فرهنگ امروز/ محمد مهدی جعفری
لُبِسَ الإِسْلاَمُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً (نهجالبلاغه، خطبه 107)
اسلام پوشیده شود همانند پوستین وارونه!
امیرالمومنین امام علی علیهالسلام چنین روزی را با چشم بصیرت مردمشناسی، از پس پردههای غیب میبیند و آن را به روشنی ترسیم میکند و میگوید: در آن روز اسلام را بیش از هر زمان دیگر تبلیغ میکنند. اما این تبلیغ به وسیله نااهلان و نادانان دین به دنیافروش انجام میگیرد و جان اسلامی به دیگران عرضه میکنند که چون پوشیدن پوستین وارونهای است. پوستین ظاهری دارد بسیار زیبا و درونش بسیار زشت، اگر کسی ظاهر زیبایش را ببیند شیفته آن میشود و به هر قیمتی باشد آن را به دست میآورد و میپوشد، ولی اگر جهت وارونه آن را دید، آن هم بر تن ژولیده پیران تهیمغز پرمدعا و چرکینتن بیسر و پا از آن میرمد و متنفر میشود و میگریزد.
بزرگان دین اسلام پیوسته به مسلمانان هشدار میدادند که اسلام را با عمل شایسته و زیبای خود تبلیغ کنید، نه با زبانهایی که در گفتار سنگ خارا را میشکند و در رفتار آب را هم نمیبُرد.
و امام صادق (ع) به شیعیان بانگ میزند که: «کونُوا لنا زیناً و لا تکونُوا علینا شیناً»: برای ما [با رفتار و گفتار خود] زیبایی و زیور باشید و نه مایه زشتی و سرافکندگی.
و در تاریخ معاصر، بزرگانی که برای احیای اندیشه دینی قیام کردند، نخستین هدفشان مبارزه با انحراف و خرافات بود. انحراف از صراط مستقیم اسلام، به نام مروج و مبلغ دین که به جای ترویج حقایق روشن و بیپیرایه دین، خرافات و اکاذیب و احادیث بیپایه را چون بذر فاسد گیاه خرزهره در میان مردم میپراکنند و به جای تبلیغ آیات زندگیبخش و انسانساز قرآن و سنت نبوی و آموزههای پیشوایان به حق و صالحان و صدیقان، روایات بیریشه و اعتبار و بدعتهای من درآوردی دکاندارانه خود را در میان مردم ناآگاه و عوام مقلد پخش میکنند.
سیدجمالالدین اسدآبادی نخستین پرچمدار مبارزه با انحراف، در تاریخ معاصر بود که از هندوستان گرفته تا مراکش و از شرق تا غرب جهان، یکتنه به پا خاست و در گوش خفتگان فریاد برآورد و مردگان را به رستاخیز درآورد و پیوسته به روشنگری و آموزش و راهنمایی و پیرایش پرداخت. منحرفان را مورد سرزنش و نکوهش قرار میداد و راه کج آنان را برایشان روشن میکرد و از مردم میخواست که کورکورانه از آنان پیروی نکنند و اسلام حقیقی بیپیرایه، بیسایه و بیآیه را به مردم نشان میداد و از آنان تقاضا میکرد که خود را از بند و زندان افکار انحرافی و از خرافات و نادرستیها رها سازند و با همبستگی و اتحاد به ایمان عقلی و عقل ایمانی اسلام اصیل و حقیقی برگردند.
و پس از وی از جمله کسانی که تحت تاثیر قرآن و نهجالبلاغه از سال 1318 و به ویژه پس از شهریور 1320 این رسالت را در خود احساس کرد آیتالله طالقانی بود که بار سنگین «پیرایش دین» را بر دوش گرفت و به مسیری و تریبونی و مذهبی و ملی بانگ میزد و هشدار میداد و پیوسته به زدودن خرافات و انحرافات مشغول بود و در این راه نه از کیدها و نیرنگهای ساحران دربار فرعون و نه از حبس و بند فرعونیان میترسید و نه از تکفیرکنندگان و برچسبزنندگان عوامفریب کوچکترین بیمی به دل راه میداد و با قرآن و نهجالبلاغه و سنت پیراسته نبوی و نهجالبلاغه علوی راه روشن و صراط مستقیم اسلام را نشان میداد و خود پیشاهنگ و نماینده این راه بود و با گامهای استوار بر این راه پیش میتاخت و هدف والایش زدودن پیرایههای ناسازگاری بود که بر پیکر دین و مذهب بسته بودند.
در اواخر دهه 30 و اوایل دهه 40 بود که مطهری به این میدان قدم گذاشت و به پیرایش دین و زدایش خرافات و تحریفات همت گماشت و از هر وسیله مناسب و شایستهای برای رسیدن به هدف والا و مقدسش استفاده میکرد و هیچ فرصتی را از دست نمیداد «ولا یخْشوْن أحدًا إِلاالله»!
کتاب «داستان راستان» را نوشت تا جوانان از خوراکهای فکری زهرآلود در امان بمانند و چه سرزنشها که در این راه ندید که کسی چون تو باید به کارهای مهمتری بپردازد و او پاسخ داد: «چه کاری مهمتر از نوشتن کتابی در جامه داستان به عنوان راهنمای اخلاقی و اجتماعی سودمندی که معرف روح تعلیمات اسلامی نیز هست.» شخصی از دادگستری دوران بیدادگری مقالهای در مجله «زن روز» نوشت و با اصرار میخواست آنچه در «حقوق مدنی ایران» درباره حقوق زن درج شده، تغییر یابد، زیرا نسبت به زن ظلم شده است. شهید مطهری در همان مجله - که از نظر مسلمانان و متشرعان بدنام بود - و در صفحه مقابل مقالات آن قاضی، با کسب موافقت متصدیان مجله، مقالاتی تحت عنوان «زن در حقوق اسلامی» نوشت که بسیار هم مورد استقبال مذهبیها و غیرمذهبیها و حقوقدانان و قانونگذاران قرار گرفت و بعدها به نام «نظام حقوق زن در اسلام» به صورت کتابی مستقل به چاپ رسید. در این باره نیز بسیاری از افراد او را مورد سرزنش قرار دادند که چرا در چنان مجلهای مقاله نوشته است.
از همه کارهای آن استاد شهید جنجالیتر نوشتن کتاب «مساله حجاب» بود. در دهه 40، امواج ظاهری و پر زرق و برق غربگرایی چنان در میان غربزدگان ایرانی، به ویژه زنان و مردان جوان، اوج گرفت که در پوشیدن لباسهای مد روز و بدننما، گوی سبقت را از هنرپیشگان هالیوود هم ربودند. از آن طرف در پوشش و حجاب چنان بر زنان و دختران مسلمان سخت میگرفتند که نزدیک بود برخی زنان، در برابر این سختگیری طغیان کنند، و برای شرکت در امور اجتماعی و ادارهها و دانشگاهها، حجاب و به خصوص چادر را به کناری بگذارند. انجمن اسلامی پزشکان بحث حجاب را با سخنرانان هفتگی خود در میان گذاشت.
شهید مطهری این مهم را به عهده گرفت و در چندین هفته، به طور مستدل و مستند ثابت کرد که پوشش اسلامی و حجاب، حتما و لزوما چادر نیست و زنان و دختران مسلمان میتوانند با پوشیدن لباسی که در قرآن و سنت توصیه شده است، هم دارای حجاب اسلامی باشند و هم با همان حجاب به راحتی در اجتماع و دانشگاه و اداره حضور یابند. همین که این کتاب چاپ شد، با واکنش شدید متشرعان و حافظان سنت روبرو شد، گروهی کتاب را تحریم کردند و گروهی علیه آن نوشتند و گروهی هم هر جا مینشستند، مطهری را مروج و مشوق بیحجابی مینامیدند.
لیکن او بیدی نبود که از این بادها بلرزد و به وظیفه انسانی و اسلامی خود عمل میکرد. مساله اقتصاد از مسائل مهم و حیاتی هر ملتی و هر اجتماعی است و جهان بر سر این موضوع به قطبهای ضد و نقیض تبدیل شده است. یکی از آثار مهم آیتالله طالقانی که در سال 1334 نوشت کتاب «مالکیت در اسلام» بود که بعدها به انضمام چند بحث اقتصادی دیگر تحت عنوان «مباحث اقتصادی» در مجموعه آثار منتشر شد. شهید مطهری هم از این موضوع رنج میبرد که درباره اقتصاد اسلامی اظهارنظرهای ضد و نقیض میشود؛ لذا یادداشتهای پراکندهای در زمینه اقتصاد داشت و نیز سخنرانیهای چندی هم درباره برخی از مسائل اقتصادی کرده بود که آن یادداشتها و یک سخنرانی از آن زندهیاد، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در جمهوری اسلامی، در سال 1362 (1403 هـ ق)، جلد اول آن به عنوان «بررسی اجمالی مبانی اقتصادی اسلامی» به وسیله انتشارات حکمت منتشر شد ناگهان فریاد نگهبانان شرع اسلامی درآمد که این کتاب تبلیغ اقتصاد سوسیالیستی، کمونیستی و مارکسیستی است. با اینکه شکایت به نزد امام خمینی برده شد و امام نیز برای خاموش کردن سر و صداها، کتاب را به حکمیت سه تن از بزرگان جمهوری اسلامی واگذار کرد، لیکن سرانجام فرمان به خمیر کردن نسخههای کتاب صادر شد. یکی از ماندگارترین آثار استاد، «حماسه حسینی» است که در نقد تحریفات عاشورا نوشته است و از کتاب «روضهالشهدا»ی ملاحسین کاشفی گرفته تا روضهخوانها و سخنرانان زمان خویش را نقد کرده و آنچه درباره حادثه کربلا و عاشورا به گزافه گفته و نوشتهاند همه را بررسی و نقد کرده است.
از جمله احیاگران غیرروحانی تاریخ معاصر، مهندس بازرگان و دکتر شریعتی هستند. استاد تا آخر عمر به مهندس بازرگان ارادت داشت و همکاری و همفکری بسیار نزدیکی با هم داشتند. دکتر شریعتی را استاد مطهری از مشهد به تهران و حسینه ارشاد آورد. لیکن اگر کوچکترین انحرافی، از دیدگاه خودش، از این دو دوست و همفکر و همکار میدید و میشنید، در نقد آن لحظهای درنگ نمیکرد و میگفت و مینوشت. به هر حال نقش این احیاگران در زدودن خرافات و مبارزه با انحرافات، بسیار پررنگ و موثر بود و در زمان خود بسیاری از انحرافها و کجرویها را اصلاح کردند.
و انقلاب اسلامی ایران، با قرآن و نهجالبلاغه به پیروزی رسید و چون جمهوری اسلامی تشکیل شد، عدهای خواستند آن را با مفاتیحالجنان اداره کنند.
این سخنی بود که در همان سالهای نخستین، به طنز و به جد، گفته میشد. جریانهای فکری سالهای بعد و به ویژه در 20 سال اخیر، جدی بودن آن را برای ما آشکار کرده است.
امروز ما با دو جریان گسترده و نیرومند روبرو هستیم، جریان حاکم و صاحبان امکان و قدرت تبلیغ که اسلام و بزرگان اسلام را به بهترین شکل معرفی و تبلیغ میکنند و باعث دینگریزی و دینستیزی شده است و موجب بیاعتمادی مردم به متولیان رسمی دین. در نتیجه نیکانی که هم میخواهند دین و معنویت داشته باشند و هم از این گونه دینداری گریزان هستند، بعضا به فرقههای ساختگی آرامشبخش پناه بردهاند که متاسفانه – برخی از آنها اگر نگوییم همه – آنها قصدشان مرادسازی و مریدپروری و تعطیل کردن تعقل و تفکر و تدبر است و عدهای دیگر لقای دین را به عطایش بخشیده از دین و اخلاق انسانی هم گریزان شده به دامان فساد و بیبند و باری افتادهاند.
جریان دوم - که زاییده همین شیوه تبلیغ است - به زردشتیگری و مسیحیتگرایی یا بیدینی و اخلاق منهای دین و ناسیونالیسم افراطی و تعصب نژادی فرامیخوانند. در این میان جوانان حقیقتخواه و راستیپژوه به سرگردانی و بیراهی و درماندگی گرفتارند و نمیدانند چه راهی را برگزینند و چه مقصدی را در پیش گیرند.
و امروز ما نیاز به طالقانیها و مطهریها داریم که با دانایی و شجاعت و دلسوزی در برابر این امواج سهمگین بایستند و با زبان و قلم به منحرفان، کجروان و مروجان خرافه و ناراستیها هشدار دهند و راه درست و صراط مستقیم اسلام و انسان را به همگان نشان دهند و راههای انحرافی را نیز بنمایانند.
و چون افراد در برابر این امواج توان ایستادن ندارند، بر همه دلسوزان و آگاهان لازم و واجب است که به نهادسازی دست یازند. به امید خدا و علیه التکلان.
روزنامه اعتماد