به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ مهرداد مراد نویسنده و کارشناس ادبیات پلیسی در ادامه مجموعهیادداشتهای خود درباره ژانر پلیسی و زیرشاخههایش، بهتازگی مقالهای درباره فمفتال یا همان زن اغواگر داستانهای پلیسی و جنایی نوشته و آن را در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.
بهجز گفتگوها و نقدهایی که از مراد منتشر کردهایم، مقالات زیر هم از وی، درباره ادبیات پلیسی در مهر منتشر شدهاند:
ژانر جنایی در ادبیات جهان/ همه چیز با«قتل در خیابان مورگ» آغاز شد
ژانر نوآر هنوز زنده است/ ضدقهرمان کیست؟
مروریبر عصر طلایی رمانهای کلاسیک/ کارآگاهان زن چگونه آمدند؟
کارآگاههای هاردبویلد چگونه قدم به بازار کتاب گذاشتند؟
واکاوی یک ژانر در عصر ویکتوریا/ جنایینویسی چگونه پا گرفت؟
نوشتن ازتبهکاران خیلی سخت است/تریلر بایدازصفحه اول مخاطب را بگیرد
یادداشت جدید مراد، با عنوان «آشنایی با اغواگران داستانهای نوآر (با تاکید بر رمان «شاهین مالت» اثر دشیل همت)» نگاهی به تاریخچه حضور زنان اغواگر در ادبیات جهان و سپس ادبیات پلیسی دارد.
مشروح متن اینیادداشت در ادامه میآید:
«فم فتال»، زن مرگبار، زن افسونگر و یا زن اغواگر اصطلاحی است که از داستانها و فیلمهای نوآر آمریکایی برآمده و از آنزمان، بهعنوان عضوی ثابت از عناصر ژانر جنایی سیاه، نقش بازی میکند. اما اینکاراکتر، پدیده قرن بیستم ژانر جنایی نیست. از «حوا» گرفته تا «سایرن» و «مدیوزا» در ادبیات باستانی یونان و داستانهای هزارویکشب خاورمیانه، میتوان ردپای اینفریبندگان کشنده را جست. هر کجا لازم بوده قهرمان داستان محک زده شود، شما او را خواهید یافت. حتی سقراط هم بوسه زنان زیبا را سمیتر از زهر رتیل دانسته و نصیحت کرده که هر کجا زن زیبایی دیدید، بدون تردید بگریزید، بدون اینکه حتی سرتان به عقب برگردد.
تاریخ ادبیات کلاسیک پر است از زنهای اغواگر و قهرمانان به خاک افتاده. از «سامسون» که بهخاطر «دلیله» قدرت بیپایانش را از دست داد تا «کلوپاترا» ملکه مصر و «سودابه» دختر شاه مازندران که تن سیاوش را به آتش سپرد. اینها زنانی هستند که قدم به میانسالی گذاشته و کاملا از سلاح ویژه خود باخبرند. تقریباً در اکثر داستانهای قدیمی و جدید و همینطور فیلمهای سینمایی، «فم فتال»ها زنان پا به سن گذاشتهای هستند که هنوز شور جوانی و ظاهر جذاب دارند و در آنها از دختران خیلیجوان اثری نیست. در واقع معصومیت مربوط به سنین نوجوانی، اجازه چنین رفتاری را نمیدهد و برای مخاطب هم باورپذیر نیست.
فمفتالها حتی در دادگاههای واقعی هم از اینسلاح استفاده میکردند و اعضای هیات منصفه و خود قاضی را هم تحت تاثیر قرار میدادند. یکی از وکیلهای مشهور آمریکایی گفته زنهای جنایتکار یا خلافکار معمولا جذاب نیستند. اما زنان زیبا و خوشاندام بهراحتی تاثیر میگذارند و میتوان از آنها حتی مقابل اتهام قتلهای برنامهریزیشده دفاع کرد. مردان باور نمیکنند، یکزن زیبا که قطره اشکی هم روی گونههایش خیس خورده باشد، بتواند دست به قتل نفس بزند.
مابین رکود بزرگ اقتصادی سال ۱۹۲۹ آمریکا تا پایان جنگ جهانی دوم، ایالات متحده با شماری از تحولات عظیم فرهنگی، اقتصادی و سیاسی روبرو شد. یکی از علائم اینتغییرات، مبارزه مضاعف و سختگیرانه با فساد، گانگستریسم و جنایتهای حاصل از مهاجرت به شهرها بود. اینروند، مصادف شد با ظهور رمانهای جنایی نوآر و حضور زنهای جنایتکار و اغواگر بهعنوان عضو ثابت اینداستانها که از نظر منتقدان به «فم فتال» معروف شدند. شاید بدبینانهترین نگرش به اینظهور، آزادیهایی بود که زنان از زمان رکود بزرگ تا بعد از جنگ جهانی دوم، در اجتماع به دست آوردند و نگرش غالب آن زمان را از نظر جنسیتی تغییر دادند.
داستانهای جنایی نوآر و هاردبویلد در پاسخ به اینتغییرات اجتماعی دراماتیک ظهور کردند و این معرکه پیچیده آمریکایی از جنبههای مختلف را روایت کردند. «فم فتال»ها آنقدر اهمیت داشتند که هنوز هم منتقدین از زوایای مختلف، آنها را زیر ذرهبین نقد و بررسی قرار میدهند. از منظر ادبیات داستانی، «فم فتال»ها فقیر نبودند و تهیدستی انگیزهای برای ارتکاب جنایت آنها در رمانهای جنایی نوآر محسوب نمیشد. حتی بعضی از آنها زنان ثروتمندی بودند (مانند بعضی از شخصیتهای رمانهای «ریموند چندلر») که از نظر اقتصادی درجه رفیعی داشتند و قصد آنها از جنایت، فقط آلودهشدن در موضوعات گانگسترها و دیگر فسادهای اجتماعی بود. یا اینکه به عنوان مثال در رمانهای «جیمز کین»، انگیزه ارتکاب جنایت در زنان، جاهطلبیهای آنان در بالا رفتن کورکورانه از نردبانهای اجتماعی بود. طمع، پیروی از قدرت و شرکت در جنایتهای سازماندهی شده هم از دیگر محرکهایی بود که زنان داستانها را بهسمت جنایت هدایت میکرد.
داستانهای نوآر یا هاردبویلد اولیه، زمانی تالیف شدند که زنان جنایتکار در ادبیات جرمشناسی، جایی نداشتند و معدود تحقیقات سنتی رایج آنزمان هم، جنایت زنانه را امری غیرطبیعی میپنداشت. از طرف دیگر، داستانها، زمانی نقل شدند که جنایتهای سازمان یافته و گانگستریسم فضای شهرهای آمریکا را پر کرده بود. بنابراین جنایتهای زنانه وسیلهای شدند برای شکستن کنترلهای اجتماعی و ایدئولوژی حاکمی که آن زمان، در جامعه حکمفرما بود. بعد از جنگ جهانی دوم جنایتهای زنانه بهعنوان یکی از مباحثات اصلی و پیچیده در قوانین و حقوق جزایی مطرح شد.
از نیمه اول قرن بیستم، «فم فتال» بهعنوان یکی از عناصر اصلی فیلمهای نوآر آمریکایی شناخته شد و در رمانهای ژانر هاردبویلد و مجلاتی مانند «بلک ماسک»، ماجراهای بسیاری آفرید. داستانهای ژانر هاردبویلد دنیایی پر از خشونت و فساد و خیانتی (هم برای کارآگاه و هم برای جنایتکاران) را تجسم میکردند و معمولا روی جلد کتاب «فم فتال» زن زیبا و جسوری بود که سلاح گرمی در دست میگرفت و در انتهای داستان نیز قصد داشت، مردی را هلاک کند. البته بعدها منتقدان بسیاری تلاش کردند ثابت کنند ایناصطلاح به اشتباه در ادبیات و سینما جا افتاده و همینطور هم فمینیستها هم آن را به باد حمله گرفتند که چرا «فم فتال» باید فقط نقش زن بدجنس را ایفا کند.
یکی از فمفتالهای فیلمهای سینمایی نوآر _ فیلم سینمایی شاهین مالت
داستانهایی که «دشیل همت» در ژانر هاردبویلد و نوآر مینوشت، بر چالش میان ویژگیهای مردسالار کارآگاه و زنسالار «فم فتال» بسیار تاکید میکرد. آن خشونت ذاتی کارآگاه که هم در حرف و هم در عمل بروز میکرد، بارها توسط «فم فتال» به چالش کشیده میشد و اینموضوع مکرر، بعدها نهفقط در آثار «همت» بلکه در کل اینژانر داستانی نیز به چشم خورده است. در واقع، «دشیل همت» با معرفی زنانی مانند «دینا برند» در رمان «خرمن سرخ» و «بریجیت اوشانسی» در «شاهین مالت»، ساختار کلاسیکی از «فم فتال» در ادبیات داستانی ارائه داد.
«بریجیت اوشانسی» در رمان «شاهین مالت»، علیرغم اینکه بهخاطر اعمال جنایتکارانه، مجرم شناخته شد و توسط کارآگاه تحویل قانون شد، اما عنوان یک «فم فتال»، نقش خود را عالی بازی کرد. در تقابل با گفتمان جرمشناسی که اعتقاد داشت زنان فقط به مهاجمان آسیب میرسانند، «بریجیت» در مقام دفاع از خود آدم نکشت بلکه این، طمع بهدست آوردن قدرت بود که انگیزه جنایت را برایش تولید کرد. حتی «سم اسپید» کارآگاه داستان به او میگوید: «تو هیچ نیازی به کمک کسی نداری بریجیت، تو خوبی، خیلی خوبی، بهخصوص اون چشمات و من فکر میکنم افسون اونها روی صدات تاثیر میگذاره، مثل وقتهایی که بهم میگی: شما بزگوارید آقای اسپید...»
«بریجیت» زیبا، فریبنده و خطرناک بود. ظاهر محجوب و خجالتی او سیرت مخوفش را پنهان میکرد. اواسط داستان معلوم شد او ماهیت یا شخصیتهای گوناگونی دارد، به نحوی که حتی کارآگاه میگوید: «این زن اسمهای زیادی دارد». «بریجیت» مهارتهایی داشت که بهواسطه آنها نهفقط در دنیای پر از کابوس حفظ بقاء میکرد، بلکه میتوانست فرمان هم براند. بیشترین تبحر او در اغوای مردان بود که آنها را به کاری وادارد تا از طریق آن بتواند به اهداف خویش برسد. او پیوسته به دروغ و نیرنگ و پنهانکاری متوسل میشد تا بتواند هویت مرگبار خود را بپوشاند. او «آرچر» را به خیابان تاریکی کشاند و در کمال خونسردی او را کشت تا مرگش را به گردن شریکش بیندازد. «بریجیت» بین جنایت و جنسیت سنخیتی بخشید تا خود را به عنوان نماینده قشر «فم فتال» معرفی کند.
اگر ما «بریجیت» را نهفقط بهعنوان بخشی از تخیلات جنایی، بلکه او را در متن نظرات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی نویسنده ببینیم، پس میتوان «شاهین مالت» را طلایهدار بینشهای اجتماعی «دشیل همت» به شمار آورد. «همت» موفق شد چالش جدیدی برای تلاش عدالتجویانه کارآگاه در ژانر پلیسی کلاسیک آن زمان خلق کند.
در دنیای تبهکارانه همت، گسترش فساد و جنایت بر هرگونه نظم و قانونی سایه انداخته و امکان آن را باطل کرده است. وظیفه کارآگاه کشف و افشای حقیقتی است درباره آنچه که واقعا اتفاق افتاده و همچنین بیان آن با قدرت و شهامت مخصوص به خود است. در واقع او تنها کسی است که همیشه با بخشی از یکحقیقت از همپاشیده، روبرو میشود. او ساختار پریشانی را که قصه تحویلش داده، چنگ می زند و طبق تحقیقات پلیسی بازسازی میکند. کارآگاه «هاردبویلدی» که «همت» ترسیم کرده و تحویل ژانر جنایی داده، با روش خود قانون را از دل کابوسهای اجتماعی بیرون میکشد و اینعمل خود را «عدالت» مینامد.
در پایان، علیرغم تصویری که «همت» و دیگر نویسندگان ژانر نوآر و هاردبویلد از «فم فتال» در داستانهایی پر از فساد و تبهکاری و جرم و جنایت ارائه دادند، اما اینکاراکتر چهره منحصر به فرد و ثابتی ندارد و از آنزمان تاکنون، «فم فتال»های بسیاری در داستانها و فیلمهای جنایی، همگام با بنمایههای اجتماعی بهروزشده و گونه جدیدی را با انگیزههای بسیار متفاوتی به نمایش گذاشته و یا نقل شدهاند. همین معارفه باعث شده تا فم فتال به دام عقبماندگی نیفتاده و هربار متحول شود تا با ظاهر متفاوت خود، محدودیتها را شکسته و هر بار مفهوم نوینی القا کند.