فرهنگ امروز: مجله زاویه در ادامه برگزاری مناظرههای علوم انسانی و در ادامه بحث هفته گذشته با موضوع ما و مدرنیته، به ادامه بحث ناتمام هفته گذشته با حضور شهریار زرشناس و صادق زیباکلام پرداخت.
در قسمت اول این مناظره شهریار زرشناس، به عنوان اندیشمند ناقد مدرنیته، بیان کرد ذات مدرنیته یک ذات ناعادلانه، ظالمانه، تاریکاندیشانه و ضددینی است. و از همین منظر مدرنیته در وجه نظری، موجب گمراهی میشود و از نظر تاریخی و عینی میبینیم مسیر مدرنیته، مسیر نابودی و ویرانگری حقیقت بشری بوده است. و انسان درون این گفتمان، ذات خودش را گم کرده است.
و صادق زیباکلام نیز بهعنوان موافق مدرنیته به اظهار دیدگاههای خود پرداخت و گفت: علت درگیری ما با مدرنیته از تاملات ما نشات میگیرد. زیرا ما در مورد آن دچار توهم هستیم.
در ادامهی بحث هفته گذشته صادق زیباکلام گفت: در طول این یک هفته از طرف دانشجویان و دیگر اندیشمندان به بنده انتقاد شد، این مدرنیتهای که شما و آقای زرشناس در مورد آن بحث میکنید، اصلا چیست؟ معترض بودند شما بدون اینکه یک تعریف از آن برای مخاطب خود داشته باشید و ذهن ببینده را در موردش روشن سازید شما از آن دفاع میکردید و دکتر زرشناس به آن حمله میکرد. وی گفت: به نظرم لازم است در ابتدا یک تعریف از مدرنیته داشته باشیم و بگوییم چه شد و چه اتفاقی افتاد که امروز به آن اطلاق میشود مدرنیته. در جامعهی ایران چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب به شکلی پررنگتر یک جریان اندیشهای از مدرنیته شکل گرفت که به آن حمله میکردند و میکنند مثل دکتر زرشناس، مهدی نصیری، مرحوم فردید و در ساحت هنر نیز کسانی چون نادر طالبزاده، مجید فراستی و دیگران. و از طرفی کسانی را داشتیم مثل تقیزاده که معتقد بودند از سر تا نوک پا باید مدرن باشیم.
این مدرس دانشگاه گفت: جریانی که دکتر زرشناس نیز متعلق به آن است، مدرنیته را از نظر ارزشی و معرفتی قبول ندارند و معتقدند هیچ چیز شایستهای در آن وجود ندارد و آن را یک تراژدی میدانند. او ادامه داد؛ یک زمان میگوییم ضد غرب، که کسانی چون جلال آلاحمد و شریعتی غرب ستیز را داریم. اما جریان فعلی بهطور فلسفی، بنیادی، معرفتی و ذاتی مدرنیته را قبول ندارند. و اظهار میکنند یک جریان خلاف بوده و جفا و خطا کرده است.
زیباکلام گفت؛ اگر موافق باشید از اینجا شروع کنیم که اصلا مدرنیته چیست؟ اما اگر شما میخواهید پاسخ من را داشته باشید که انقلاب اسلامی برگرفته از مدرنیته است یا در برابر آن، جواب خواهم داد بله انقلاب اسلامی برگرفته از مدرنیته است.
وی گفت اول اجازه بدهید به این بپردازیم که چه اتفاقی در غرب افتاد که ما به ماحصل آن میگوییم مدرنیته؛ قبل از آنکه بگویم خوب است یا بد.
زرشناس در پاسخ به این سوال گفت: در هفتهی گذشته اشاره کردم که تلقی من از مدرنیته است که یک ماهیت تاریخی دارد و تاریخی تاسیس شده است به نام تاریخ غرب. و در واقع ما از امری صحبت میکنیم که از 2000 سال پیش شروع شده بر مبنای نادیده گرفتن حضرت الهی.
وی ادامه داد؛ غرب مراحلی را طی کرده است تا به امروز خود ( غرب مدرن) رسیده است. ما در ابتدا غرب باستان را داریم، بعد قرون وسطی است و سپس رنسانس شروع شد که فاز نهایی آن دوره جدید است به نام غرب مدرن.
این پژوهشگر در ادامهی بحث گفت: وقتی از مدرنیته حرف میزنیم از یک ماهیت تاریخی صحبت میکنیم. یکی از خصایص آن نوعی سکولار مدرن است که روی سرمایهسالاری تکیه کرده است و انسان را بر مبنای سودطلبی تعریف میکند. اخلاق مدرنیته سودانگارانه است و در این زمینه، انسان مدرن خود را در رقابت با دیگر انسانها میبیند. خانواده متزلزل میشود، فاصله طبقاتی ظهور میکند و فقر مدرن به وجود میآید. در مدرن به جامعهای میرسیم که انسان نسبت به شخصیت خود بیگانه میشود و وازده میشود. و این بیگانگی بین خود انسانها هم رخ مینماید. چیزی که هوکایمر و دیگران هم نگران آن هستند.
زرشناس گفت: اجمالا مدرنیته یک ماهیت تاریخی دارد که بشر، در آن به روزگار فلکزدگی میرسد و با یک سری مولفههایی خود را نشان میدهد که قبلا به آن اشاره کردهام.
صادق زیباکلام در تعریف مدرنیته گفت: معتقدم مجموعهای از تحولات تاریخی بین سالهای 1400 م تا 1600م ، در جایی از این کرهی زمین که ما به آن میگوییم اروپا و غرب اتفاق افتاد که بیهمتا بود.
این مدرس دانشگاه گفت: اگر بخواهم توضیح بدهم که چرا بین سالهای 1400 تا 1600 این تحولات اتفاق افتاد خود یک دورهی لسیانس 124 واحدی میشود که خارج از حوصلهی این برنامه است. پس مجبوریم وارد این مبحث که چرا این تحولات و اتفاقات در حال روی دادن است، نمیشویم.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران ادامه داد؛ من مدرنیته را یک فرایند طبیعی و تاریخی تعریف کردم که در بین سالهای 1400م تا 1600م در اروپا اتفاق افتاد. او گفت: اگر بخواهم به مهمترین این تحولات اشاره کنم، باید به سفرهای دریایی و کشف قارههای جدید بپردازم. اروپاییها برای رسیدن به سرزمینهای دیگر به دریا میزنند. کریستف کلمب، ماژلان، کاپیتان کوک و دیگران از طرف دولتمردان غربی شروع میکنند به دریانوردی کردن و کشف سرزمینهای دیگر. از جمله این سرزمینها، قاره امریکاست.
زیباکلام در ادامه تحولات مدرنیته گفت: کشف قاره امریکا، فرمولاسیون اقتصادی اروپا را بهم میریزد. تا قبل از قرن 1400م اقتصاد اروپا محلی بوده است. اما بعد از کشف امریکا و رفتن اروپاییان به این قاره، تجارت و اقتصاد حالت بینالمللی پیدا میکند. بانک و بانکداری به وجود میآید.
این پژوهشگر ادامه داد؛ اروپاییان که تا آن زمان نگاه بومی داشتند، نگاهی فرابومی پیدا میکنند. و این امر باعث میشود نظام فئودالیست اضمحلال پیدا کند. وی اظهار داشت؛ از دوره رنسانس یعنی 1400م به بعد مدرنیته در شکل یک ماهیت تاریخی به نام قرن مدرن ظهور پیدا میکند. در واقع یک انقلاب تجاری بین سالهای 1400م تا 1600م رخ میدهد. و همین امر باعث دو برابر شدن جمعیت شهری در اروپا میشود.
این استاد دانشگاه در ادامه تحولات در اروپا، به دانشمندانی اشاره میکند که حرفی تازه دارند و بیان میکنند. او اشاره میکند به گالیله، دکارت، نیوتن و دیگر کسانی که در این سالها اروپا با آنها مواجه میشود. زیبا کلام اظهار داشت؛ سر سلسلهی این اندیشمندان دکارت است و حرف اساسی او این است که بر طبیعت قوانین منظمی حاکم است. سیل، زلزله و ... تصادفی نیست. بلکه قوانین بر آن حکمفرماست.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران در ادامه بحث گفت: دکارت میگوید هر چهقدر ما این قوانین را بشناسیم تسلط ما بر طبیعت بیشتر خواهد بود. او گفت: مباحث دکارت در سال 1800م دوباره مطرح میشود. و عنوان میشود هر چهقدر ما این قوانین، و علم آن را بشناسیم، میتوانیم بر طبیعت مسلطتر شویم.
زیبا کلام در ادامهی ظهور مدرنیته با سفرهای دریایی و کشف سرزمینهای دیگر، گفت: در نهایت اینکه اروپاییان با سفرهای دریایی نگاهشان تغییر میکند و نگاه جدیدی به علم دارند. علم، برای شناخت طبیعت و رمز و رازهای آن.
شهریار زرشناس در ادامهی صحبتهای زیباکلام گفت: بله، مدرنیته یک پروژه نبود. بلکه گفتم دارای یک ماهیت تاریخی است. اما بحث من دقیقا این است که تاریخی که در غرب شروع میشود، با انکار ولایت الهی و نادیده انگاشتن وحی است. غرب مدرن در مسیری که طی کرد و به فعلیت رسید بر این مبنا بوده است.
وی در پاسخ به نظر زیباکلام گفت: انقلابی که در اروپا رخ داد که همراه با کشف سرزمینهای جدید بود، در اثر ظهور انسانی بود که میخواست حاکم دنیا شود، انسانی که مالک هستی است. این انسانی که دکتر زیباکلام معتقد است در مسیر مدرنیته به دنبال کشف طبیعت و رمز و رازهای آن است در ماقبل این نیز بوده است. اتفاقی جدید نبوده است. زرشناس ادامه داد؛ شناخت این انسان در مدرنیته، شناختی اومانیستی میشود. و این شناخت نه به جهت حقیقت طبیعت است بلکه به جهت اغراض خاص خود بوده است که برآمده از حول اومانیستی خودش است.
عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد؛ به همین جهت علم تکنیکی میشود که میخواهند تصرف کنند. آنقدر قوی میشوند که سراغ کشورهای دیگر میروند. در اینجاست که حلقهی ماسونها را میسازند. او گفت: در این مرحله وقتی به سراغ ما میآیند، یک حالت تطمیعای و شبکهای پیدا میکنند. هنگامی که به سراغ ما آمدند مجبور بودن که ما را دگرگون کنند؛ اگرچه برای خود آنها اینطور نبوده است.
صادق زیباکلام در اعتراض به نظر شهریار زرشناس که بیان داشت مدرنیته بر مبنای غیرالهی و نفی الوهیت ساخته شده است، گفت: دکتر زرشناس و دیگر افرادی که با مدرنیته مخالف هستند، نگاهشان این است که همه چیز را به خدا و پیغمبر ربط بدهند. در حالی که اصلا ربطی ندارد. دکارت خود موحد بود و نظرش این بود که قواعد و قوانین طبیعت کشف شود تا موجب تسلط ما بر عالم طبیعت فراهم شود.
زیباکلام در ادامهی مبحث خود در مورد تحولات اروپا که منجر به مدرنیته میشود، گفت: در صحبتها دریانوردی و کشف سرزمینهای جدید را گفتم و در مورد نقش علما و دانشمندان نیز صحبت کردم؛ اما پدیدهی سوم قدرت و دولتها هستند که با توجه به رقابتی که بین قدرتهای اروپایی برای تسلط بر سرزمینها و مستعمرات به وجود آمده است ( پیشگام این امر اسپانیا و پرتغال هستند که امریکای لاتین و جنوب امریکا را در دست میگیرند و بعد انگلستان و فرانسه هم وارد میشوند و شمال امریکا را مستعمرهی خود میکنند) شکل میگیرد. وی ادامه داد؛ یکی از مهمترین تبعات آن، قدرت یافتن حکومتها است. تا قبل از سال 1400م اروپا روی سه رکن و پایه قرار داشت؛ فئودال و اشرافیت، کلیسا و نیز دربار. این سه، رکن اساسی قدرت در اروپا بودند. اما بعد از سال 1400م دو پایهی فئودالیست و کلیسا کمکم سست میشود و تمرکز در شهرها میرود. بنابراین به نفع پایه سوم یعنی دربار میشود. هر چه از سال 1400م میآیید جلوتر، میبینید دولتها برای خود قلمرو تعریف میکنند و قدرتها و دولتهای مطلقا ظهور میکنند.
این پژوهشگر بیان داشت؛ وقتی دولتها قدرتشان زیاد میشود، میخواهند آن را اعمال کنند. در این زمان کمکم متفکرانی ظهور مییابند که میخواهند این قدرت را مهار کنند. زیبا کلام در ادامه افزود؛ چرا جان لاک این موضوع را طرح میکند. به این خاطر که میبیند دولتها به قدرتهایی تبدیل شدهاند که خطرناک هستند. دولتهایی که ارتش، اقتصاد و برده دارد.
او گفت: بنابراین در مقطعی (بین سالهای 1400م تا 1600م) کار دکارت را ارج مینهیم و در سکانس سوم نیز برای ما قابل اهمیت است یعنی حول سالهای 1600م، زیرا قدرتهای مطلق سامان پیدا میکنند. اساس و بنیاد لیبرال-دموکرات این است که قدرت را چهگونه باید مهار کرد.
شهریار زرشناس در رد صحبتهای زیباکلام همچنان مدرنیته را ضددینی عنوان میکند و میگوید: بحث این است که عالمی که مدرنیته ایجاد کرد دنیایی اساسا ضددینی و بیدینی بود. دولتی که به وجود آورد که دولتی مطلقا هم بود در واقع مقصود این بود که حقوق شهروندان را کنترل کنند. مسالهی فئودال و طبقات اشرافیت نوظهور بود که قصد داشتند قدرت کلیسا را کم کنند که قدرت خودشان بیشتر شود. وی تاکید کرد؛ روح مدرنیته ضددینی است. سرمایهی مدرن اساسا و ماهیتا غیردینی است. محصول آن چیزی جز فاصله طبقاتی نبود.
زرشناس گفت: نمیگویم مدرنیته با خدا و انکار خدا شروع شد اما با خود فجایع را همراه داشت. وقتی به سراغ ما آمد قدرت و زور داشت و استعمارگر بود، به ارزشهای اخلاقی پایبند نبود و ما را برده خود میانگاشت. وی معتقد است؛ اتفاقا بحث و دعوای تاریخ بر سر الوهیت و شیطان است، بحث بر سر اراده خدا و شیطان است.
عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد؛ دکارت موحد در چه معنا بود، بله خدا را قبول داشت اما درک او از خدا چه بود. درک او از خدا همه در ساحت نظر اومانیستی وی رقم میخورد. او تاکید کرد؛ روح مدرنیته بر انکار الوهیت و الهیات است. پس ما از حدود قرن 19 میلادی با عالم مدرنیته سرمایهگرا و قلدرمنش روبهرو شدیم.
صادق زیباکلام در پاسخ به این پرسش که بالاخره ماهیت انقلاب اسلامی ضدمدرنیته است یا باید گفت انقلاب نیز برآمده از مدرنیته است، گفت: مدرنیته فینفسه در سال 1400م تا 1600م در حال رخ دادن است. در این زمان کلیسا در حال ثروتمند شدن است. اسپانیاییها به همراه پرتغالیها مردم سرزمینهای جدید را فوج فوج در حال مسیحی کردن، هستند. اما روش و کار کلیسا مورد اعتراض یکسری منتقدان و اندیشمندان است. زیرا کلیسا معتقد است مومنان بهذات نمیتوانند به خدا نادیده برسند بلکه باید از طریق کلیسا این کار انجام شود. کلیسا با توجه به همین امر ثروتمند و چون بانک شده است. چرا؟ زیرا گناهکاران پول میدهند و بهشت میخرند. وی ادامه داد؛ چرا قدرت کلیسا کم میشود چون علم در حال پیشبینی است و اندیشمندان و دانشمندان تاکید دارند هر چه علم تایید کند ما نیز میپذیریم. پژوهشگر حوزه علوم انسانی گفت: ما مجموعهی آنچه که از سال 1400م شروع شد و تا سال 1900م ادامه داشت، میگوییم مدرنیته.
شهریار زرشناس در ادامهی مباحث خود گفت: تفاوت در نگاه و نسبت است، و درکی از جهان خارج وجود دارد. عالم مدرن در ذیل اومانیسم نگاه میکند. نسبت مدرن در نسبت انسانهای ماقبل آن، از امر قدسی دورتر است برای همین عالمی که ساخته است تاریک و ناعادلانه است. علم مدرن مشکلات زیست محیطی را ایجاد کرده است و بسیاری از مشکلات که انسان امروز درگیر آن است. دغدغهی مدرن این است که بر دنیا حاکم شود و بر ما مسلط گردد. این مدرس دانشگاه ادامه داد؛ بحث من این است که ذات آن را بشناسیم و در برابرش مقهور نشویم. وقتی از اندیشه اسلامی بر آن وارد شویم استقلال خود را حفظ میکنیم و مستقل عمل میکنیم.
صادق زیباکلام در ادامهی نظرات خود در مورد مدرنیته گفت: جان کلام لوتر این است که یک مسیحی میتواند مستقل از کلیسا به خدا برسد و دلیلی ندارد که بخواهند از روحانیت به خدا برسد. این یعنی پایهی کلیسا را از نظر تسلط میبرد. دیگر اینکه گفت، بخشیدن و یا عذاب دادن در گرو باریتعالی است و کلیسا نمیتواند جای خدا بنشیند. به دلیل همین اعتراضات، پروتستان سر برآورد که به کلیسا ضربهی اساسی را زد. این اتفاق در اواسط قرن 18م و بعد از انقلاب صنعتی رخ داد. انقلاب صنعتی یعنی کاری که انسان با دست انجام میداد در انقلاب صنعتی با ماشین بخار انجام میشود. صنعت، کارخانهها و کشتیها بهوسیلهی ماشین بخار میچرخد و بالاخره میرسیم به جایی که به نظر من مدرنیته در حال تولد است یعنی قرن 19 میلادی.
زرشناس در اعتراض به نظرات زیباکلام گفت: دکتر زیباکلام طوری تقسیمبندی کردند که گویا کلیسا معادل دین است. در حالی که کلیسا خود زمینهساز مدرنیته است. دعوای بین مدرنیته و کلیسا بله بوده است اما در آن دعوا کلیسا نمایندهی دین نبوده است.
وی اظهار داشت؛ اینکه چرا مدرنیته جهانگیر شد، به علت قدرتش است. غرب مدرن چون به تکنیک دست یافت در نتیجه قدرتمند شد. انقلاب صنعتی با خشونت متولد شد. اولین اختراع آن تفنگ باروتی و بعد توپ است. همین امر باعث شد تا به سرزمینهای دیگر برود و بر آنها مسلط شود. این اتفاق تنها با قدرت نظامی آنها بود و ناشی از هوش آنها هم نبود. وگرنه خیلی پیش باروت توسط چینیها و در شرق کشف شده بود. این حرکت تسلطگرانه برمیگردد به همان نظریهی اومانیستی غرب مدرن. وی تاکید کرد؛ از قرن 14 تا 17 میلادی آنها در دنیا با قهر و جبر پیروز میشوند و با زور این کار را به سرانجام میرسانند.
صادق زیباکلام در ابتدا به صحبتهای زرشناس که انقلاب صنعتی را با خشونت همراه دانست گفت: فکر نمیکنم کسی بیشتر از چنگیز مغول آدم کشته باشد و یا کسی مثل محمود غزنوی که در تاریخ آمده است 17 بار به هند لشگرکشی کرده است. آنها قتلعامهای بسیاری در سرزمینهای مختلف مرتکب شدند. وی در ادامه گفت: به مبحث خود برمیگردم که به قرن 19م رسیده بودم. انقلاب صنعتی اتفاق افتاد و بر کل جامعهی اروپا مسلط شد. منتها اتفاق مهم در این قرن، تبلور نگاه معرفتشناسانه و هستیشناسانه از 1400م تا 1800م است که علما پیدا کردند؛ کسانی چون فرانسیس بیکن و دیگران.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران در انتها گفت: حالا در قرن 19م اندیشمندان به حرف دکارت میرسند. علما از سال 1800 تا 1900م جهش عجیبی در علوم کاربردی فیزیک و شیمی میکنند و این باعث میشود نگاه غربیها به آن چیزی که تحت عنوان معرفت و دانش اطلاق میشود، عوض شود. زیرا در نتیجه اکتشافات متوجه میشوند بسیاری از باورها اشتباه است؛ اینکه زمین مقدس است پس هستی به دور زمین در گردش است. در جهت این تفکر میرسیم به قرن 19م که بیان میشود حقیقت و دانش فقط و فقط باید تایید علمی داشته باشد در غیر از این ما آن را نمیپذیریم.