به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ متن زیر یادداشتی است که فاطمه شریفیان، پژوهشگر فلسفه سیاسی، به مناسبت انتشار چاپ دوم کتابِ «جان راولز از نگاه مایکل سندل» نگاشته است؛
انتشارات دانشگاه مفید چاپ دوم کتاب «جان راولز از نگاه مایکل سندل» نوشته یوسف شاقول و اکرم نوری زاده را در ۵۰۳ صفحه و بهای ۶۵ هزار تومان منتشر کرد. چاپ نخست این کتاب زمستان ۱۳۹۷ با شمارگان ۳۰۰ نسخه و بهای ۶۵ هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفته بود. آنها در مقدمهشان بر این کتاب نوشتهاند «هدف اصلی کتاب حاضر این است که مهمترین اندیشههای سندل و نیز موضع انتقادی او را در برابر اندیشههای رالز تبیین نمایند.»
«مایکل جی. سندل» استاد دانشگاه هاروارد در رشته دولت و فلسفه سیاسی، از برجستهترین صاحبنظران در زمینه فلسفه سیاسی معاصر غرب و از چهرههای مطرح در مکتب جماعتگرایی است. او در بخشی از دوران دانشجویی خود، شاگرد «چارلز تیلور» دیگر اندیشمند جماعتگرا بود. شهرت و اهمیت سندل بیش از هر چیز برخاسته از کتاب اثرگذارش با عنوان «لیبرالیسم و محدودیتهای عدالت» است که در ۱۹۸۲ در نقد اندیشه و آرای «جان راولز» دیگر فیلسوف سیاسی معاصر آمریکایی نوشته شد و از همان هنگام، سربرآوردن یکی از منتقدان مهم لیبرالیسم در آمریکا را نوید داد.
مایکل سندل
مخاطب ایرانی احتمالاً با «جان راولز» بیش از «مایکل سندل» آشناست؛ مناقشاتی که در ایران بر سر خوانشهای جدید از عدالت صورت گرفت، بیشتر از هر فیلسوف دیگری که درباره عدالت قلم زده، نام راولز را بر سر زبانها انداخت، این مناقشات تا مدتها میان چهرههای فکری ایرانی وجود داشت و بخش مهمی از آن هم به فضای ژورنالیستی راه یافت و بدینترتیب جان راولز را به چهرهای تقریباً شناخته شده در ایران تبدیل کرد.
از سوی دیگر، اگر چه از هر دوی این شخصیتها کتابهای مهمی به فارسی ترجمه شده است، اما راولز به عنوان چهرهای که نظریهاش در باب عدالت خیلی زود در سراسر جهان به مباحثات نظری بسیاری دامن زد، در ایران هم مورد توجه موافقان و مخالفان او قرار گرفت، اما سندل از این نظر جنجال کمتری به پا کرده و به همین دلیل هم کمتر از راولز مورد توجه قرار گرفته است.
کتاب مهم و محوری جان راولز با عنوان «نظریهای در باب عدالت» مدتهاست به فارسی ترجمه شده و در کنار این دو منبع اصلی، بسیاری از مراجع تشریحی مکتوب هم به فارسی وجود دارد که به شرح و نقد نظریات این فیلسوف برجسته در خصوص عدالت پرداخته است. در خصوص آثار سندل اما، تا جایی که نگارنده اطلاع دارد، غیر از کتاب محوری و اصلی مایکل سندل که عنوانش در بالا آمد، چند کتاب دیگر از او هم به فارسی ترجمه و منتشر شده است که «آنچه با پول نمیتوان خرید؟»، «عدالت؛ چه باید کرد؟»، «اخلاق در سیاست» و «انسان بینقص» از جمله آنها است. به هر ترتیب باید پذیرفت که مایکل سندل با همه اهمیت و نفوذش در غرب، در ایران جزو فیلسوفان مهجور بوده و کمتر به اندیشههایش رجوع شده است.
آنچه بهانهای شد تا در اینجا به پیوند و ارتباط راولز و سندل نگاهی بیاندازیم، کتابی است که اخیراً در ایران تألیف و منتشر شده که محور اصلی آن واکنشی است که مایکل سندل به نظریات جان راولز درباره عدالت دارد. این کتاب به قلم «یوسف شاقول» و «اکرم نوریزاده» نگاشته شده است و انتشارات دانشگاه مفید قم آن را منتشر کرده است. عنوان کتاب چنین است: «جان رالز از نگاه مایکل سندل».
جان راولز
محور اصلی این کتاب مربوط به نقدهای اساسی سندل به نظریه عدالت راولز است و ما برای معرفی بهتر این اثر نگاهی به اندیشههای این دو متفکر بزرگ فلسفه سیاسی در دوران معاصر، کیفیت نقدهای سندل به راولز و نوع پرداخت کتاب «جان رالز از نگاه مایکل سندل» خواهیم پرداخت. کتابی که محتوای آن از رساله دکتری «اکرم نوریزاده» اخذ شده و حالا در قالب کتابی حجیم (بیش از ۵۰۰ صفحه) در اختیار علاقهمندان فارسیزبان به فلسفه سیاسی قرار گرفته است.
«سندلِ» جماعتگرا در مقام منتقد «راولزِ» لیبرال
سندل از منتقدان جدی راولز است و در طول مدتی که درباره عدالت اندیشیده و قلم زده است، همواره نیمنگاهی به آثار و نظریات راولز داشته است. سندل در این انتقادات عموماً از موضع یک اندیشمند جماعتگرا به آرای جان راولز پرداخته است؛ موضعی که به صراحت میتوان گفت منظری وسیعتر از آنچه لیبرالیسم خود را به آن محدود کرده، دارد. در جماعتگرایی منظری وسیعتر، کلیتر و با جزئیات بیشتری نسبت به انسان، جامعه و مناسبات انسانی-اخلاقی موجود در دل جامعه اتخاذ میشود، اما باید به یاد داشت که اتخاذ چنین رویکردی (جماعتگرایی) به معنای خروج از پارادایم و گفتمان لیبرال نیست؛ یعنی نگاه جماعتگرایان به مسئله عدالت، با وجود همه چالشها و مناقشاتی که با رویکرد لیبرال داشته و دارد، اما به طور کلی آنها را هم باید در درون گفتمان و پارادایم لیبرالیسم فهمید، نه بیرون از آن.
بدین وجه نقد سندل به راولز یا کلیت نظام لیبرال، اگر چه ممکن است در ظاهر شباهتهایی به نقدهای چپگرایان و مارکسیستها داشته باشد، ولی این صرفاً ظاهر امر است و ظواهر نباید خواننده هوشیار را فریب دهد؛ به این اعتبار میتوان گفت نقد سندل به راولز تا حد زیادی یک نقد درونگفتمانی است و در اعماق این نقدها، بیشتر تلاش میشود که راههایی برای نجات لیبرالیسم واقعاً موجود، از یکسونگریها و تنگنظریها یافته شود. همچنین این تلاشها بیشتر به مثابه راههایی در نظر گرفته میشود که از نظر لیبرالها باید با طی کردن آنها به تکمیل پروسهای پرداخت که در روند تاریخیاش، مدام محتاج تکمیلتر شدن و بهروزرسانی شدن است. ذکر این نکته برای فهم نسبت راولز و سندل و نقدهای دومی بر اولی امری اساسی به نظر میرسد.