به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ محمد زارع شیرین کندی، مدرس، مترجم و پژوهشگر حوزه فلسفه به مناسبت سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی یادداشتی را برای ایبنا فرستاده بود که در این نشانی منتشر شد. در روزهای اخیر این یادداشت و اظهار نظر مصطفی ملکیان درباره مرحوم شریعتی منجر به سلسله گفتوگوهایی در حوزه عمومی و آکادمی شده است. پس از آن محمد زارع شیرین کندی یادداشت دیگری را در شرح یادداشت پیشین خود ارسال کرد که در ذیل آن را خواهید خواند:
یادداشت مختصر و موجز من با عنوان «شریعتی خوب میگفت اما خوب نمیاندیشید» حاکی از این نیست که همه گفتنیها را درباره شخصیت و آثار شریعتی گفتهام. در آن یادداشت صرفا از زاویهای خاص به آثار باقیمانده او نظر کردهام. شریعتی شخصیتی استثنایی در تاریخ معاصر ماست. او انسانی شریف و بزرگ و دردمند و دردآگاه و ساده زیست و دلسوخته و رنج کشیده بود. در کویریات با روحی بزرگ و بی قرار و نا آرام و حساس و ظریفی مواجهیم که واقعا زیستن در این عالم برایش دشوار است.
روح او تاب تحمل آدمهای میانمایه و پست و فرومایه و چاپلوس و خبیث را ندارد. او از انسانهای روباه صفت و گرگ صفت و کرکس صفت و زالو صفت و زاغ صفت و بوقلمون صفت و مارمولک صفت متنفر است. او از هر گونه زرمداری و زورمداری وتزویرمداری بیزار است و «انساناش آرزوست.»
همواره باید توجه داشت که شریعتی در سال ۱۳۵۶ در ۴۴ سالگی از این دنیا رفته است؛ متاسفانه او جوانمرگ شد. او در ۴۴سالگی ۳۶ مجلد مجموعه آثار از خود به جای گذاشت. این بر چیزی جز نبوغ و خلاقیت او دلالت نمیکند. این در حالی است که بسیاری از محققان و نویسندگان و روشنفکران در ۴۴ سالگی هم به پختگی فکری نمیرسند که چیزی بنویسند. مثلا جواد طباطبایی که از دشمنان قسم خورده شریعتی است و هیچ گاه توجهی به مرگ شریعتی در ۴۴سالگی نکرده است، در ۴۴ سالگی فقط یک کتاب با عنوان «درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران» نوشته و چند مقاله از آلتوسر ترجمه کرده است.
مجید مددی ، مترجم چپ، اولین اثرش را که ترجمه مقالهای از هیدگر با عنوان «فلسفه چیست؟» است، در ۵۴ سالگی منتشر کرد. کسان بسیاری در ۴۴ سالگی راه و شیوه تازهای برای تحقیق و تامل مییابند. کسان بسیاری در۴۴ سالگی تازه به دریافت و نگرش و بینش اصلی شان نائل میشوند. حالا اگر شریعتی هم زنده میماند از کجا معلوم که مثل افراد دیگر مشی و بینشاش را تغییر نمیداد وبه گونهای دیگر میاندیشید و میگفت و مینوشت. انقلاب ۵۷ قطعا بر شریعتی تاثیر میگذاشت؛ حالا چه تاثیری و چگونه و تا چه حد، معلوم نیست.
به هر تقدیر، شریعتی در ۴۴ سالگی ۳۶ جلد مجموعه آثار با همه خبط و خطاها و تکرار مکرراتها و تعارضات و تناقضاتشان از خود به جای گذاشت. این مجموعه آثار در این چهل و سه سال خوانندگانی بسیار داشته است. خوانندگانی که گاه چنان پر و پاقرص و دوآتشه بودند که هیچ چیز جلودارشان نبود. خوانندگان آثار شریعتی بسیار متکثر و متنوع و از طیفها و قشرهای مختلف جامعه بودند و هستند. کثیری از آنها شریعتی را مثل بت میپرستند و مجموعه آثار او را «کتاب مقدس» خویش میپندارند که با وجود آن نیازی به هیچ کتاب دیگری نیست.
شریعتی از حیث خوانده شدن آثارش، شاید، موفقترین نویسنده و روشفکر معاصر است. اشاره شد که این که کسی در ۴۴ سالگی ۳۶ جلد اثر از خود به جا گذارد و این آثار این همه خواننده و مخاطب داشته باشد بر چیزی جز نبوغ و خلاقیت و پشتکار صاحب آنها دلالت نمیکند. تردیدی در نبوغ شریعتی نیست اما نبوغ که گاه بر هوش بالا یا حافظه قوی دلالت دارد همواره راهگشا و گرهگشا نیست و گاه احتمال دارد مشکلی بر مشکلات دیگر بیفزاید.
تردیدی در نبوغ شریعتی نیست اما نبوغ همواره قرین اندیشیدن عمیق و دقیق نیست؛ نبوغ همواره طرز پرسیدن و اندیشیدن درست و توام با آرامش و منطق درونی را نشان نمیدهد. ممکن است نبوغ نابغه را به جاهایی خطرناک با ژرفا و گستره عظیم نیز بکشاند و او را اسیر آرزوها و آرمانهای دست نیافتنی بکند. ممکن است کسی نبوغ داشته باشد اما منطقی و عقلانی و درست و موجه نیندیشد و پیامدها و نتایج ناخواسته گفتار و کردارش را در افق دور نبیند.
هر نابغهای لزوما متفکر نیست و هر نابغهای لزوما روشنفکر آزاداندیش و مستقل و دوراندیش و آینده نگر و نقاد نیست. در نبوغ شریعتی تردیدی نیست اما در ساده انگاشتن تاریخ پیچیده اسلام، تاریخ تشیع، مفاهیم و معانی اصلی دینی، شخصیتهای بزرگ اسلام و نیز در ساده انگاشتن غرب، مدرنیته، تکنولوژی، اقتصاد، سرمایه داری، لیبرالیسم، مارکسیسم و دیگر جریانهای فکری و ایدئولوژیک غرب و روشنفکران معاصر غرب، و عرضه تفسیری سطحی و عامیانه از آن امور بغرنج توسط شریعتی نیز تردیدی نیست.
در نبوغ شریعتی تردیدی نیست اما در سطحی نگری و ظاهربینی او و ارزیابیهای شتابزده و فاقد فکر و عمق و اصالت او و در یک کلمه ایدئولوژیک بودن او نیز تردیدی نیست. در نبوغ شریعتی تردیدی نیست اما در خلط مفاهیم و مباحث اسلامی با نوع غربی آنها و التقاط فکری او نیز تردیدی نیست. در نبوغ شریعتی تردیدی نیست اما در وجود ایدئولوژی شیعی عجیب و بی مبنا و عاری از تفکر و تذکر او نیز تردیدی نیست.