فرهنگ امروز/ پردیس سیاسی: نگار، «چهار اثر» فلوارنس اسکاول شین را از میان خریدهایش جدا میکند و میگوید: «خودم دو بار خواندمش و حالا هم دارم میخرم که به دوستم هدیه بدهم. خیلی دوستش دارم از آن کتابهایی نیست که میگویند همه چیز خود به خود درست میشود و تو هم باید دست روی دست بگذاری». با نگار در شهر کتاب مرکزی هم قدم میشویم. هم سن و سالیم و هر دو وارد دهه سی زندگیمان شدهایم. نگار میگوید فکر میکند که کتاب برای زندگی بهتر کمکش میکند و برای همین هم از خوانندگان کتابهای موفقیت و روانشناسی است: «من اولش کتابهایی مثل راز را میخواندم، کم سنتر که بودم بیشتر رویم اثر میگذاشت اما حالا کتابهای روانشناسی را دوست دارم که پایه علمی داشته باشند و در زندگی کمکم کنند، بیشتر دنبال این کتابها هستم، بالاخره رواشناسی علم است.»
با این که کرونا اوضاع بازار کتاب را به هم ریخته است اما در گشت و گذار و تماسهایی که با کتابفروشیها از میدان انقلاب تا شهرکتابهای سطح شهر داشتهام، کتابهای موفقیت و انگیزشی همچنان در میان پرفروشها هستند، کتابهایی که به گفته صاحبان فروشگاهها عمده خوانندگانش زنان هستند و اتفاقا زنان 30 تا 40 ساله بیشتر سراغ این کتابها را میگیرند. البته برای پیگیری ذائقه خوانندگان به پرفروشهای اپلیکیشنهای «فیدیبو» و «طاقچه» هم سر زدم و بررسی آنها نیز همان الگوی پرفروش کتاب فروشیها را تایید کرد، کتابهای موفقیت و روانشناسی صدر نشین بودند. «پاک سازی ذهن برای موفق شدن در زندگی»، «بنویس تا اتفاق بیفتد»، «غلبه بر خستگی»، «اثر مرکب» در فیدیبو و «اثر مرکب»، «عادتهای اتمی» و «هنر ظریف رهایی از دغدغهها» در طاقچه عنوان پر فروشها را به خود اختصاص داده بودند.
حرفهای نگار و کامنتهای اعضای فیدیبو و طاقچه(کامنتهایی که اکثریتشان خواندن این کتابها را مفید میدانستند و به شدت توصیه میکردند) جرقه پرسشی را در ذهنم میزند که برای پاسخش باید سراغ متخصصان و فعالان این حوزه رفت. از چه زمانی و چرا این کتابها پرفروش شدند و نظر علم روانشناسی به این کتابها چیست؟ من خودم هیچ وقت خواننده کتابهای موفقیت نبود ام و با نگاه کلیشهای که این کتابها به درد من نمیخورند و سودی از آنها عایدم نمیشود، به سمتشان نرفتهام، اما پرفروش بودن مداوم آنها و استقبال مخاطبان این انگیزه را در من ایجاد کرده که این موضوع را تخصصیتر دنبال کنم. به همین دلیل در اولین قدم به سراغ ناشر یکی از کتابهای پرفروش لیستم که در بین تمام کتابفروشیها و اپلیکیشنها مشترک بود یعنی«اثر مرکب» میروم تا هم از این کتاب بپرسم و هم اینکه از چه زمانی تب کتابهای موفقیت برای خوانندگان ایرانی داغ شده است؟ و پاسخ این ناشر به انتقاداتی که به کتابهای موفقیت میشود چیست؟
دهه 70 و عطش خوانندگان ایرانی به کتابهای موفقیت
عباس ملک حسینی، مدیر تجارت الکترونیک انتشارات نسل نواندیش یکی از باسابقهترین و فعالترین ناشران کتابهای روانشناسی موفقیت، درمورد ورود این نشر به این بازار و احساس نیاز جامعه ایرانی به این نوع کتابها میگوید: «انتشارات نسل نواندیش از آبانماه سال 1376 با مدیریت دکتر بیژن علیپور انتشار کتابهای روانشناسی و موفقیت را شروع کرد و در واقع این فضا در ایران از دهه 1370 و بهویژه اواسط آن به وجود آمد. یعنی برههای که اشخاص بسیاری به تأسیس و راهاندازی شرکتهای خصوصی پرداختند و تقاضا برای ایجاد کسبوکارهای شخصی افزایش یافت و به دنبال آن نیاز به یادگیری دانش روز مدیریت احساس شد و همانطور که اشاره کردم، انتشارات نسل نواندیش هم از نخستینهای این حوزه بود.»
ملک حسینی درباره چگونگی گزینش کتابها در این انتشارات هم توضیح میدهد: «کتابهای ما در دو حوزه تألیف و ترجمه هستند و در چند دسته موضوعی ردهبندی میشوند، ازجمله: موفقیت و مدیریت، روانشناسی و همینطور خانواده و زناشویی. کتب تألیفی آثار نویسندگان، پژوهشگران و متخصصان داخلی و کتب ترجمه ما، آثار مطرح جهانی، برای مثال برخی آثار پرفروش از نظر نیویورک تایمز، آمازون، گودریدرز و... هستند. این نکته میتواند پاسخ سؤال شما باشد که برای ما، پرفروش بودن کتابها در سطح جهان و کاربردی بودن آنها برای مخاطب ایرانی، معیار گزینش است.»
او همچنین درمورد تب داغ کتابها بهصورت دورهای هم میگوید: «بله این مسئله وجود دارد و ممکن است کتابهایی در یک دوره تقاضای زیادی داشته باشند و بعد از مدتی از کانون توجه خارج شوند. مثلاً ما در سال 1380 یکسری کتاب منتشر میکردیم که بعد از حدود 7 تا 8 سال یا آن نظریات باطل شده، یا استقبال به آن موضوعات کم شده است یا نقدها به آن زیاد بوده است. بنابراین متوجه شدیم که دیگر بعد از برههای، انتخاب مناسبی نیستند. در واقع راه توسعه علم هم از این مسیر میگذرد که شما چیزی را تولید میکنید، نظریهای را مطرح میکنید و بعدها مشخص میشود که آن نظریه اشتباه بوده است، یا نقصی داشته است و سعی میکنید آن را اصلاح کنید.»
باید تفاوت سلیقهها را بپذیریم
ملک حسینی درباره کتاب «اثر مرکب» که در گزارش ما هم بهعنوان یکی از پرفروشها قرار گرفته است، توضیح میدهد: «یکی از پرفروشترین کتابهای ما اثر مرکب است که هم نشاندهنده تغییر سلایق مخاطبان است و هم تغییر در انتخاب ما. این کتاب میگوید که اگر تا 15 ـ 20 سال پیش میگفتند فقط امید داشته باش تا همهچیز خوب شود، الان دیگر این امکانپذیر نیست. یعنی اصلاح و تغییر اتفاق افتاده است و ما هم با توجه به تغییرات جهان این موارد را در نظر میگیریم.»
مدیر تجارت الکترونیک انتشارات نسل نواندیش درباره نقدهای منفیای که به کتابهای موفقیت میشود هم اینطور پاسخ میدهد: «برای نمونه ما در حوزه روابط زناشویی کتابهای باربارا دی آنجلس را داریم که هرچند مربوط به 15 سال پیش هستند، از گذشته تا به امروز چیزی جز بازخورد رضایتمندانه از این کتابها، از مخاطب ندیدهایم. مردم این کتابها را همیشه خواستهاند و برایشان کاربرد دارد. ما کتابهایی در زمینههای مختلف تولید میکنیم و این مخاطب است که تشخیص میدهد کدام کتاب برای او مفیدتر است و برای شخص او با اهمیت نیست. بعضی از کتابها هستند که ممکن است با خواندن حتی یک جمله از آنها زندگی شخصی متحول شود. واقعیت این است که ما کتابهایی گوناگون و با موضوعات متنوع چاپ میکنیم، چراکه سلایق انسانها متنوع است. این نقدها غالباً از طرف افرادی است که سبک خود را پیدا کردهاند و بهسختی میپذیرند که سلایق متفاوت و نقطه مقابل سلیقه آنها هم وجود دارد.»
الگوی مخاطب ایرانی همسو با پرفروشهای آمازون و جهان
او درباره ذائقه کنونی مخاطب ایرانی هم به ایبنا میگوید: «واقعیت این است که اگر من بخواهم الگوی مخاطب ایرانی را توضیح دهم، شما باید همان الگوی کتابهای پرفروش آمازون را دنبال کنید. یعنی تفاوت زیادی وجود ندارد و ممکن است فقط در بعضی موضوعات متفاوت باشد، اما در این حوزه الگو مطابق آمازون است و مثلاً از 5 تا 6 سال پیش که بحث استارتآپها بیشتر مطرح شده است، اقبال بهسمت کتب مدیریت و استراتژی که فضای استارتآپی دارند، بیشتر شده است و اثر مرکب هم چون بهنوعی تلفیقی از مباحث سنتی و مدرن یعنی مدیریتی و استارتآپی دارد، اکثر قشرها طرفدار آن هستند. این نکته را هم اضافه کنم که در گذشته، یعنی حدوداً تا اواخر دهه 1360 یا اوایل دهه 1370 چون تکنولوژی تا این حد پیشرفت نکرده و فراگیر نشده بود، کتاب خواندن اصلیترین راه آگاهی و همچنین سرگرمی بود، اما امروزه دسترسی به منابع و تنوع بسیار زیاد شده است و از طریق ویدئو، جستوجوی آنلاین و موارد دیگر یادگیری صورت میگیرد و الان مخاطبی که کتاب را میخرد، کسی است که به آن احتیاج دارد و دیگر کسی از روی تفنن سراغ کتاب نمیرود. در دو سال گذشته هم از لحاظ شرایط اقتصادی و قیمت دلار، بازار نشر در وضعیت بدی قرار گرفته است و همهگیری ویروس کرونا و برگزار نشدن نمایشگاه کتاب نیز اوضاع بازار نشر را بهمراتب وخیمتر کرده است.»
روانشناسی مثبتگرا و چالشهایش
پر فروش بودن کتابهای موفقیت و روانشناسی مثبت گرا اما تنها به ایران اختصاص ندارد و این کتابها در همه جای جهان مخاطبان پر و پا قرصی دارند، اما علم روانشناسی در این مورد چه میگوید؟ برای پاسخ به این پرسش به سراغ یکی از افرادی میروم که به تازگی دکترای روانشناسی شناختی را در دانشگاه آریزونای آمریکا به پایان رسانده است. هاشم صادقیه درباره جایگاه این حوزه رواشناسی در دنیا میگوید: «روانشناسی مثبتگرا در حال حاضر یکی از حوزههای فعال در روانشناسی است و مدتی است رشتهای با همین عنوان یعنی«Positive Psychology» در چندین دانشگاه تدریس میشود که اتفاقا از لحاظ علمی هم قوی هستند و سالانه مقالههای علمی زیادی را منتشر میکنند. اما در مقابل یک بخش آکادمیکتر و قدیمیتر وجود دارد که همچنان عمده تاکیدشان بر اصول علمی قویتر و اصول پایهای رفتار هست.»
او در ادامه میگوید: «انکار کامل روانشناسی مثبتگرا کار درستی نیست چون افرادی مثل «مارتین سلیگمن» که از بنیانگذاران این رشته است، کارهای علمی بسیار محکمی انجام داده است که نمیتوان از کنار آنها ساده گذشت. به همین دلیل قضاوت در این حوزه بیش از هر چیز به موضوع انتخابی و محققی که کار را انجام داده است، برمیگردد. چون در مقابل هم هستند کسانی که یک موضوع راحت و مخاطب پسند را انتخاب میکنند و بدون این که ارزش افزودهای تولید کنند، مقاله منتشر میکنند یا کتاب مینویسند.»
صادقیه در پایان این طور توضیح میدهد: «در مجموع باید بگویم جامعه موثر و مهم علم روانشناسی با روانشناسی مثبتگرا عناد ندارند و انتقادهایشان بیشتر به موراد بی کیفیتش هست که متاسفانه تعدادشان کم هم نیست. چون اینکه چه فاکتورهایی باعث میشوند انسانها خوشحالتر، موفقتر و مثبتتر رفتار کنند میتواند یک موضوع علمی محکم باشد که با روش منسجم مطالعه شود و به سرانجام برسد. این را هم اضافه کنم آنچه کتابهای بی کیفیت را در این عرصه بیشتر کرده است همان سلطه قانون بازار و عرضه و تقاضاست. وقتی کتابهای سادهتر و همایشهایی با حرفهای تکراری و بی پشتوانه قوی میفروشند چرا تولید نشوند؟»
موفقیت، شادی، ثروت و آرامش برای اکثر انسانها یکی از اهداف اصلی زندگی است و دقیقا همین نیازهاست که بازار کتابهای روانشناسی و موفقیت را گرم کرده و گرم نگه داشته است. آن هم در روزگاری که الگوی انسان موفق با ثروت و لبخند در تمام جهان تبلیغ و عرضه میشود. اما در ادامه باید دید روانشناسی مثبتگرای علمی میتواند در رقابت با کتابهای بیکیفیت مخاطبان را به سوی خود بکشاند؟
ایبنا