شناسهٔ خبر: 62597 - سرویس دیگر رسانه ها

خطابه یک فرنگی‌مآب منتقد فرنگ/ محمدعلی فروغی ۸۰ سال پیش در کانون بانوان چه گفت؟

  

فرهنگ امروز/ رضا موسوی طبری، کانال پیاله: «خلاصه اندرزهای جناب آقای فروغی در کانون بانوان» عنوان خطابه‌ای است از محمدعلی فروغی که در آذر ماه سال ۱۳۱۹ش در مطبوعه‌ای به چاپ رسید و چندی پیش نگارنده آن را در فصلنامه دریچه تجدید چاپ کرد، چراکه در تدوین آثار آن سیاستمدار فقید مغفول واقع شده بود. در آن تاریخ چنان‌که اهل اطلاع می‌دانند فروغی واپسین ‌ماه‌های خانه‌نشینی خود را می‌گذراند. او که در تیر ۱۳۱۴ش از مقام رییس‌الوزرایی عزل شده بود کمی پیش از ایراد سخنرانی مذکور، در شهریور یا مهر ۱۳۱۹ش به‌ کلی از خدمات دولتی بازنشسته شد و کسی تصور نداشت که چند ماه بعد عنان اختیار کشور به دست این دولتمرد معزول بیفتد. مع‌هذا سخنان فروغی در این جمع اهمیت بسیار دارد، چراکه در برخی مسائل، موضع فروغی تا به امروز در پرده‌ای از ابهام مانده و آنچه از سوی پژوهشگران مطرح می‌شود بیشتر از روی ظن و گمان است. در این خطابه ولی باور فروغی نسبت به یکی از مقولات مهم تمدن جدید یعنی نقش زن در حیات اجتماعی بشر تا حدودی برای ما آشکار می‌شود. همچنین دغدغه جلوگیری از ظهور و بروز آفات و صدماتی را به ما نشان می‌دهد که خروج یک‌باره از سنتی دیرپا و ورود دفعی به عالمی بیگانه ممکن است در پی داشته باشد. هر چند که این دغدغه‌ها پیش از فروغی نیز در ذهن و زبان برخی تجددخواهان دردمند دیده شده است و هر چند که واقفیم اگر فروغی در این زمان بر کرسی صدارت تکیه زده بود چه بسا در مواردی، مسائل را دیگرگون می‌دید و آنچه 
پیش روست علاوه بر تاملات فلسفی که حاصل «دلایل» است منشا دیگری نیز دارد؛ اعنی «عوامل.» و اهم این عوامل برکناری او از قدرت است و دستیابی به نظرگاهی متفاوت و نزدیک‌تر به بطن جامعه.
٭ ٭ ٭
از یادداشت‌های فروغی چنین برمی‌آید که ارتباط او با کانون بانوان محدود به این کنفرانس نبوده است. او از بدو تاسیس کانون در سال ۱۳۱۴ش که مقارن است با سال کناره‌گیری اجباری او از صدارت تا واپسین روزهای عمرش با کانون 
در ارتباط بود. این ارتباط البته چنان‌که خود او در آغاز سخنرانی اشاره می‌کند به واسطه همسایگی‌اش با کانون که روبه‌روی خانه فروغی قرار داشت (در خیابان سپه نزدیک چهارراه پهلوی) تسهیل شده بود.
این موسسه در اردیبهشت ۱۳۱۴ش در آخرین ماه‌های مسوولیت فروغی در صدر دولت، شکل رسمی به خود گرفت. ریاست عالیه آن با شمس پهلوی بود و از ۱۳۱۵ش ریاست آن را صدیقه دولت‌آبادی عهده‌دار شد. فروغی همچنین با هاجر تربیت و دیگر اعضای کانون کم و بیش ارتباط داشت. در خاطرات فروغی به ملاقات‌های او با مدیران کانون و شرکت در بعضی جلسات آن اشاره شده است. کانون برای نیل به مقاصد زیر تاسیس شده بود: 
۱. تربیت فکری و اخلاقی بانوان و تعلیم خانه‌داری و پرورش طفل مطابق قواعد علمی به وسیله خطابه‌ها، نشریات، کلاس‌های اکابر و غیره
۲. تشویق به ورزش‌های متناسب برای تربیت جسمانی با رعایت اصول صحّی
۳. ایجاد موسسات خیریه برای امداد به مادران بی‌بضاعت و اطفال بی‌سرپرست
۴. ترغیب به سادگی در زندگی و استعمال امتعه وطنی.
کانون، طبق اساسنامه خود، با ترتیب دادن جلسات سخنرانی و نمایش‌ها و تشکیل باشگاه‌های ورزشی و کلاس‌های اکابر، کار خود را آغاز کرد. کانون در پیشرفت نهضت رفع حجاب تاثیر زیادی داشته است.
نکته‌ای که لازم است بی‌تعارف یادآور شویم این است که فروغی هیچ‌گاه مخالف کشف حجاب نبود و البته شاید موافق آن نحوه از عملیات هم که به وقوع پیوست، نبود. در ماجرای گوهرشاد نیز تا واپسین لحظات حضور در دولت از عملکرد شاه دفاع کرد (هر چند که در این دوره هنوز قانون کشف حجاب مطرح نیست و ابلاغ این قانون در کابینه فروغی صورت نمی‌گیرد) و آن حکایت مشهور که نقل است در نامه‌ای به محمدولی اسدی نوشت: 
در کف شیر نر خونخواره‌ای....
حقیقت نداشته و خود به فرزندانش سفارش کرده بود بعد از مرگش این موضوع را تکذیب کنند. (نک: ذکاء‌الملک فروغی و شهریور ۱۳۲۰، ص ۳۷) چه خوشایند ما باشد چه نباشد فروغی حتی در سال‌هایی که مغضوب بود و خانه‌نشین، به بعضی از جشن‌های مهم دربار دعوت می‌شد. اگرچه به بهانه‌هایی از رفتن به این مراسم سر باز می‌زد چون خصوصا بعد از اعدام اسدی و استعفای اجباری، چندان دل خوشی از شاه نداشت.
چنانکه گفته شد یکی از فعالیت‌های عمده کانون برگزاری کنفرانس‌هایی در جهت تربیت فکری بانوان ایرانی بود. در همان سال‌های نخست فعالیت کانون، شخصیت‌های نامداری در این مرکز سخنرانی کردند که غالب این خطابه‌ها در مطبوعات آن دوره قابل دسترسی است. خطابه فروغی در این میان یکی از برجسته‌ترین و دلنشین‌ترین گفتارهای تاریخ کانون بانوان است. شاید نیاز به یادآوری نباشد که محمدعلی فروغی در فن خطابه استادی مسلم بود. کتابی هم در این زمینه دارد با عنوان آیین سخنوری که گردآوری مهم‌ترین و بلیغ‌ترین خطابه‌های رجال سیاسی و متفکران موثر عالم است. او نه تنها نثری شیرین و پاکیزه داشت که به جرات می‌توان گفت از بهترین گویندگان و خطیبان عصر خود به شمار می‌آمد. بسیاری بر این باورند که سخنان او همواره اقناع‌کننده، در مسیر اعتدال، دور از هیجان و غلو، پندآمیز و فایده‌مند برای خاص و عام بوده است. اگرچه معمولا تاریخ، سیاستمداران را فارغ از سخنان‌شان و تنها با سنجش عملکردشان در صحنه اجتماع داوری می‌کند.
نکته‌ای را میل دارم عرض کنم که شاید در درک بهتر مطالب فروغی به ما کمک کند. فروغی متشرّع نبود اما به‌شدت پایبند اخلاق بود. از این رهگذر نصایح پدرانه او به بانوان متجدد قابل بررسی است. او البته خودش هم نگران سوءتفاهم‌هایی بود که ممکن بود از طرح آرایش در ذهن و ضمیر مخاطب پدید بیاید با این وجود گاه سخنش را به صراحت بیان می‌کرد. چند سطری از این خطابه را با دعوت به تأمل بیشتر در اینجا نقل می‌کنم: 
 «با این همه دو چیز است که بانوان به آنها قید و دلبستگی دارند و تا آن قید زده نشود در این راه به جایی نمی‌رسیم. یکی این عقیده است که مردم بانوان را با یک لباس دو بار نباید ببینند. یکی دیگر مد است که خودش و لفظش از نحوست‌هایی است که از اروپا به ما رسیده است.
اشتباه نشود که بنده شخصا هم متجددم و هم به اصطلاح عوام فرنگی‌مآبم و از آن مردم نیستم که بگویم هر چیز اروپایی بد است. ولیکن به بانگ بلند می‌گویم عکس این قضیه هم غلط است. یعنی هر چیز اروپایی خوب نیست. مرعوب نشوید و تصور نکنید فرنگی‌ها هر کار می‌کنند خوب است و باید تقلید کرد. علم و صنعت اروپایی بسیار خوب است و البته باید فرا گرفت. بعضی از ذوقیات آنها و همچنین پاره‌ای از آداب و رسوم‌شان بسیار پسندیده است. اما عادات و حالات بد هم فراوان دارند. حق این است که چیزهای خوب را باید گرفت به شرط رعایت مقتضیات خصوصی خودمان و از چیزهای بدشان باید دوری جست و عجب در این است که در میان این قوم به این هوشمندی هم مثل اقوام دیگر یک کلمه حرف حسابی را هزاران حکیم و دانشمند ظرف سال‌های دراز نمی‌توانند پیش ببرند اما چهار نفر لوطی و منفعت‌پرست فورا افسارشان می‌کنند. این مساله مد و قید به لباس عوض کردن در اروپا از چیزهایی است که اصلا اختراع خیاط و بزاز و جواهرساز و امثال آنهاست که می‌خواهند به این وسیله کسب‌شان رواج باشد. بعضی خدانشناسان بی‌انصاف را هم که حرف‌شان میان مردم دررو دارد با خود همدست می‌کنند و به ترویج بازار خودشان وامی‌دارند. دل زیبای بانوان هم که هر چه می‌بیند می‌خواهد و اسباب خانه‌خرابی به زودی فراهم می‌شود. (دریچه، ص ۹۳) 
این نگرانی‌ها البته سابقه دارد. یعنی از همان آغاز تجددطلبی از سوی کسانی که دغدغه حفظ هویت داشتند و از اقتباس شیفته‌گون تمدن غرب و تقلید کورکورانه مردم را زنهار می‌دادند مطرح می‌شد. 
شیخ محمد خیابانی با گذشت بیش از یک دهه از آغاز مشروطیت بعد از مشاهده سوءتعبیرهایی که از دعوت به تجددِ امثالِ او صورت گرفت نسبت به بعضی از این موارد انتقاد می‌کرد. از جمله در باب نسوان در نطق ۱۲ سرطان ۱۲۹۹ می‌گوید: 
عالم نسوان ما دارای یک اهمیت بزرگی است. نسوان ما هم یک جماعتی تشکیل می‌دهند که آن نیز در مقدرات این مملکت سهم و حصه بزرگی را مالک می‌باشد. ممکن نیست ما یک قرار و تصمیمی را اتخاذ نماییم یا اظهاراتی را بکنیم که بتواند ابواب تجدد را به روی نسوان ببندد. مقصود ما از اظهارات پریروز فقط متنبه کردن نسوان ایرانی بود از خطرات و خیمه اسرافات و خراجی‌های بی‌حد و حصر که اولین و آخرین علت آن را همان احتراص مدپرستی می‌دانیم. ما بر آنان اخطار کرده بودیم که باید از این اسرافات دست برداشته سعی و غیرت، قوت و قدرت خودشان را در اموری به مصرف برسانند که موافق صلاح ملک و ملت باشد. خیلی خوب می‌شد هرگاه یک عده از خانم‌های دانشمند در میان خودشان یک قراری گذاشته، یک مجلسی ترتیب بدهند و در آن مجلس با البسه ساده و معقول و به کلی عاری از تزیینات مفرطانه و اسراف‌آمیز حضور به هم رسانیده برای خواهران خودشان یک سرمشق عبرت تشکیل بدهند و به تدریج از 
سوء اخلاق و آلام و اضطرابات زائدی و فلاکت‌هایی که مدپرستی دارد در عالم نسوان ما داخل می‌نماید، جلوگیری به عمل بیاورند.
ما مشاهده می‌کنیم که مدپرستی در میان نسوان شدت به‌هم رسانیده و در اسراف و خراجی یک نوع رقابت به حصول آورده است. ما نمی‌توانیم لاقید ماند و اصلاحات قیام باید در عالم نسوان هم نفوذ پیدا نماید. (شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، ص ۵۷) 
فروغی البته در خطابه خود تنها به این مسائل ظاهری نمی‌پردازد، بلکه در چند بخش وظایف زن را در نسبت با خود، خانواده، خلق و خالق در جهان متجدد به نحوی فلسفی بیان می‌کند. علاقه‌مندان برای مطالعه متن کامل این خطابه می‌توانند به فصلنامه دریچه شماره ۴۹ رجوع کنند. ما در پایان این مقدمه چند سطر از بخش «وظیفه زن نسبت به خود» را نقل می‌کنیم تا حسن ختام این یادداشت قرار گیرد: 
«وظیفه زن این است که وجود خود را پاک نگاه بدارد. وجود مادی و جسمانی پاک نگه داشتنش به پاکیزگی است و این واضح است. اما زن وجود روحانی خود را هم باید پاک نگاه بدارد و آن به نجابت و عفت و عصمت است. البته مقصود این نیست که مرد مکلف به نجابت و عفت نیست. به عقیده من خارج شدن مرد از جاده نجابت و عفت نفرت‌انگیزتر است و می‌توان تعجب کرد از اینکه چرا در جامعه بشری همین که زن از نجابت و عصمت تخلف می‌کند ننگین می‌شود و بر سر زبان‌ها می‌افتد اما بی‌عفتی مرد آن‌قدرها طرف توجه نیست.
بنده این مطلب را این قسم توجیه می‌کنم که سببش همین است که زن شأنش روحانیت است پس وقتی که از شأن خود خارج شد طرف توجه می‌شود. چنان‌که بی‌دینی برای همه کس بد و قبیح است اما ملّا اگر بی‌دین باشد قبیح‌تر است و بر سر زبان‌ها می‌افتد. چون شأن ملّا دینداری است. بخل و خست در هر کس باشد از صفات رذیله است اما فقیر و حقیر اگر امساک کند کسی به او سرزنش ندارد چون اگر امساک نکند چه بکند؟ ولی از دولتمند وقتی که بخل و امساک دیده می‌شود قبیح به نظر می‌آید.» (دریچه، ص ۸۹ و ۹۰)

روزنامه اعتماد