به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نصرالله پورجوادی، هفتادوهفت ساله میشود. او نیمقرن است در عرصه ادبیات و فلسفه و عرفان کار میکند و به این بهانه، ایرنا با یکی از نزدیکترین معاشران او، که خود را مدیون او میداند گفتوگو کرده است. مجید تفرشی، پژوهشگر آرشیو ملی بریتانیا، با ذکر این نکته که در عرصه آثار او، یعنی ادبیات و عرفان و فلسفه تخصص ندارد، پورجوادی را از چهار منظرِ کمتربررسیشده مورد توجه قرار داد.
بیش از پنجاهسال است که در عرصه ادبیات و فلسفه و عرفان کار میکند. کارش تورق کردن و خواندن و نوشتن و پژوهیدن و بررسیدن است. تمام مدارج و مراحل علمیاش در رشته فلسفه گذشته است؛ از لیسانس در فلسفه غرب در دانشگاه دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو (University of California, San Francisco) در سال ۱۳۴۵ تا دکتری در فلسفه اسلامی در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۷، به راهنمایی سیدحسین نصر و پایاننامهای با عنوان «مساله نفس در پلوتینوس و مقایسه آن با عرفان احمد غزالی». نخستین اثرش، «داستان مُرغان» بود؛ «متن فارسیِ رسالةالطّیر خواجه احمد غزالی» که «انجمن حکمت و فلسفه ایران» در سال ۱۳۵۵ منتشر کرد، نخستین کتابش بود و آخرین اثرش هم، «قوتِ دل و نوشِ جان» که دوسال پیش، نشر نو به طبع رساند. در این میان، اگر او را یک غزالیشناس بنامیم، شاید سخنی به گزاف نگفته باشیم، چه، تصحیح آثاری چون «مکاتبات احمد غزالی با عینالقضات همدانی»، «بحرالحقیقه» و «سوانح» در کنار تالیف کارهایی مانند «سلطان طریقت، سوانح زندگی و شرح آثار احمد غزالی» و «دو مجدِّد (پژوهشهایی درباره محمد غزالی و فخر رازی)» در میان تکپژوهشهای او درباره دیگران ازجمله شیخ ابوالحسن بُسْتی، ابوعبدالرحمن سُلَّمی، عینالقضات همدانی و شهابالدین سهروردی است. جالب آنکه در دوره سربازیاش، با سعید حمیدیان، اصغر دادبه، حسن انوشه، کامران فانی، بهاءالدین خرمشاهی، علیرضا شاپورشهبازی، سعید آذرنوش و مظفر بختیار هم پادگانی بود که تجربهاش خاص است. او سیوشش سال استادیِ فلسفه در دانشگاه را در کارنامه دارد و جز این، او مرکز نشر دانشگاهی را بنا نهاد و بیستوچهار سال آنرا مدیریت کرد. حالا هم مدیر بخش فلسفه و عضو شورای عالی علمی مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. امروز (بیستوهفتم تیر)، «نصرالله پورجوادی»، هفتادوهفت ساله میشود.
از راست: خسرو فرشیدورد، محمد طباطبایی، سعید حمیدیان، نصرالله پورجوادی و محمدرضا شفیعی کدکنی/ سمینار نگارش فارسی، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۱
مجید تفرشی، نخستین خصیصه او را اشراف بر متون شرقی و غربی دانست و گفت: معدود افرادی هستند که بر زبان و ادبیات فارسی و عربی و همچنین انگلیسی اشراف دارند و میتوانند هم از منابع فارسی و هم از منابع عربی و هم از منابع غربی استفاده کنند. دکتر پورجوادی یکی از این افراد است که بر روشهای علمیِ شرقی و غربی توأمان مسلط است و میتوان بر او صفت مبسوطالید بودن را اطلاق کرد. زیرا معمولا پژوهشگران شرقی کمتر به مآخذ اروپایی و امریکایی اشراف دارند و از سویی دیگر غربیها هم کمتر منابع عربی و فارسی را مورد بررسی قرار میهند اما او هر دو وجه را داراست و دانش و تجربه کافی را در این زمینه دارد و در کارهای خود از همه منابع بهره برده است از این رو میتوان او را شایسته استاد ممتاز دانست.
او در ادامه خصیصه دیگر پورجوادی را که تاسیس مرکز نشر دانشگاهی است برشمرد: شاید بسیار کم باشند تعداد محققانی که در مدیریت فرهنگی هم کارنامه درخشانی از خود به یادگار گذاشته باشند اما دکتر پورجوادی چنین است و آن تجربه، بیستوچهار سال مدیریت مرکز نشر دانشگاهی است. او نهادی را در سالهای نخست پس از انقلاب پایهگذاری کرد که در آن زمان، بیشترین تاثیر را در تاریخ فرهنگی برجای گذاشت، نه حالا که نفسش به شماره افتاده است. پس از وقوع انقلاب، بسیاری از استادان به دلایل مختلف دانشگاه را ترک کردند.
این تاریخنگار افزود: در این میان، استادان حوزههای مهندسی و پزشکی، برای خود فرصتهای شغلی و پروژهای شخصی دستوپا کردند اما پژوهشگران حوزه علوم انسانی مستأصل شده بودند چون جایی برای فعالیت علمی، و به تبع آن، کسب درآمد نداشتند. در آن برهه، سه تن، در جایگاه مدیریت فرهنگی منشا اثر و ثمر شدند و اینان را پناه و نجات دادند؛ کاظم موسوی بجنوردی در مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، محمود بروجردی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و نصرالله پورجوادی در مرکز نشر دانشگاهی. مرکز نشر البته در حوزه علوم دقیقه هم کار میکرد اما بهسبب برخورداری از ارز دولتی، زمینهای را برای تحقیق و تالیف پروژهها و انتشار آنها فراهم کرد و این محققان را که هریک نازکدلیهای خودشان را هم دارند، در کنار هم جمع کند. جز منشورات، مجله نشر دانش، جایگاه و پایگاهی یگانه و بیبدیل دارد. از این رو، مرکز نشر دانشگاهی در تاریخ علوم انسانی نقشی غیرقابل جایگزین دارد.
مجید تفرشی
او ویژگی دیگر پورجوادی را در قالب تجربه مواجهه خود با او بیان کرد و گفت: او هیچ بُخلِ کلاسیک ندارد. در سالهای ریاست مرکز نشر دانشگاهی هم به طرز هوشمندانهای جوانگرایی کرد و با یک رفتار متهورانه، هم از تجربه قدما سود جست و هم آنکه به نسل جوانِ نخبه میدان عمل داد و از این جهت، تربیت نسل جدید پژوهشگران علوم انسانی مرهون و مدیون اوست. ازجمله آنان خودِ من هستم که در آن سالهای جوانی اجازه داد در آن مجموعه فعالیت کنم و کار چاپ کنم. اگرچه او هم مشمول سنتِ خوشاستقبال و بدبدرقه بودن جامعه ایرانی شد اما وجدان علمی و خاطره جمعی اهالی فکر و فرهنگ، خدمات او را از یاد نخواهند برد.
این سندپژوه آخرین خصلت پورجوادی را فعالیت مدام و مداوم او لحاظ کرد و گفت: یک دانشمند بازنشستگی ندارد. اصلا در کار علمی بازنشسته شدن معنا ندارد. اگرچه آن استادان و محققانی که به سِمَتی میرسند، دیگر کار علمی را رها کرده و پس از آن مدت منصبداری هم کار علمی را کنار میگذراند اما پورجوادی جز این بود. او در همه این سالها؛ چه هنگام دانشجویی و تحصیل، چه موقع استادی و تدریس، چه زمان مدیریت فرهنگی، و چه حالا و در بازنشستگی، هیچگاه از پژوهش و نگارش و اندیشهورزی غافل نشد که این، در کمتر کسی قابل ردیابی است.