شناسهٔ خبر: 62736 - سرویس دیگر رسانه ها

نقش تجارتخانه‌های زرتشتیان در جنبش مشروطه‌خواهی

شاید بتوان یکی از انگیزه‌های زرتشتیان که در جنبش مشروطه‌خواهی حضور داشتند دلبستگی به ایران و سربلندی و سرافرازی در مبارزه با استبداد دانست و این‌که به باور آن‌ها باید با بدی جنگید تا نیکی پیروز شود.

نقش تجارتخانه‌های زرتشتیان در جنبش مشروطه‌خواهی

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ «در جنبش مشروطه کار را کسان گمنام و بی‌شکوه از پیش بردند. ولی چون خواسته می‌شد جنبش ناانجام بماند، آن مردان غیرتمند را کنار زدند، و تا توانستند بدرفتاری نمودند، و زندگی را به آنان تلخ گردانیدند که خود داستان دلسوز دیگری است، و این بسیار ناسزا بود که چنان مردانی نام‌های‌شان نیز از میان رود و باری در تاریخ ارج‌شناسی از آنان نموده نشود و راستی‌ها بی‌پرده نگردد. این کار نه به خدا خوش افتادی و نه با راستی‌پرستی و پاکدلی سازش داشتی، و از آن سوی چه از دیده پیشرفت توده و کشور، و چه از دیده رواج خوی‌های ستوده زیان‌های بسیار از آن پدید آمدی»



آنچه بازگو شد بخشی از سخنان احمد کسروی در پیشگفتار کتاب «تاریخ مشروطه ایران» است. شاید مصداق این سخن را بتوان به مشروطه‌خواهانی نسبت داد که در تاریخ ایران نام آن‌ها عنوان نشده اما نقش بسزایی در جنبش ملی مشروطه‌خواهی و آزادی‌خواهی داشته‌اند که از یک سده گذشته با نگرش نوین ایرانیان به زندگی اجتماعی‌شان آغاز شد. در این جنبش، مانند بیشتر حرکت‌های اجتماعی، گروه‌ها و طبقات مختلف مشارکت داشتند؛ گروه‌هایی با افق‌های دید گوناگون و اندیشه‌های متفاوت، ولی همگی در جبهه‌ای واحد در مبارزه برای زندگی بهتر در پناه قانون و عدالت. روشنفکران اصلاح‌طلب و انقلابی، بازرگانان ترقی‌خواه و روحانیون روشن‌بین سه عنصر اصلی بیداری مردم و سازنده‌ این نهضت بودند.



زرتشتیان که در آغاز مشروطیت، در حدود یک هزارم جمعیت ایران را داشتند، به نسبت جمعیت‌شان نقش کیفی و کمی مناسبی در برپایی و پشتیبانی این جنبش ملی ایفا کردند و به جز همراهی فکری و بیدارکننده، به کمک مالی مجاهدین نیز پرداختند. جهانگیر اشیدری در کتاب «تاریخ پهلوی و زرتشتیان» می‌نویسد: «البته بسیاری از زرتشتیان هم در هیجانات مشروطه تمایلی به دخالت در تغییرات اجتماعی نداشتند، و این شاید بر اثر ترس تاریخی‌شان بود. در جلسه‌ای از جلسات «انجمن زرتشتیان طهران»، برخی از اعضا نسبت به اقدامات بعضی از زرتشتیان برای تغییر اوضاع مملکت، اعتراض کردند و می‌گفتند که اگر مستبدین از هشت میلیون مسلمان، هزار نفر را بکشند، هفت میلیون و نهصد و نود و نه هزار نفر باقی خواهند ماند، ولی اگر هشت هزار زرتشتی را بکشند، دیگر اثری از زرتشتی‌ها باقی نخواهد.»



مهدی ملک‌زاده در کتاب «تاریخ مشروطیت ایران» درباره علت حضور کمرنگ زرتشتیان در جریانات سیاسی می‌گوید:‌ «زرتشتیان در جامعه ایران کمتر در جریانات سیاسی ظاهر شده‌اند و هیچگاه خود نمی‌خواستند و یا نمی‌توانستند عامل حرکتی سیاسی و یا اجتماعی بر ضد دولت و حکومت باشند. در مشروطیت هم به جز موارد ویژه، بیشتر فعالیت‌شان محدود به کمک‌های مالی و سیاسی به مجاهدان و اعضای مجلس برای ایجاد یک محیط سیاسی و اجتماعی آزاد و برابر بود. پیش از مشروطیت تنها حضور کمرنگ دو زرتشتی به نام‌های «اردشیرجی ریپورتر» و «ارباب گیو زرتشتی» را در «کمیته انقلاب»، که انجمنی مخفی بود، مشاهده می‌کنیم.»



تورج امینی در کتاب «اسنادی از زرتشتیان ایران» به دو تجارتخانه بزرگ زرتشتیان در دوره مشروطه اشاره می‌کند و می‌نویسد: «در دوران مشروطه دو تجارتخانه بزرگ «جهانیان» و «جمشیدیان» به سرپرستی دو ارباب بزرگ زرتشتی، که مورد اعتماد مردم بودند، به یاری آزادیخواهان برخاستند. یکی از معروف‌ترین تجار ایرانی در زمان مظفرالدین‌شاه، ارباب جمشید بهمن جمشیدیان نام داشت. ایرانیان او را به مهربانی، بخشندگی و درستکاری می‌شناختند. «رییس التجار کل زرتشتیان ممالک محروسه ایران»، لقبی بود که شاه، همراه با نشان و جبه و حمایل مخصوص به او عطا کرد. پس از شکست ساسانیان، این نخستین باری بود که یک زرتشتی در سطح ملی به چنین موقعیت اقتصادی و اجتماعی دست می‌یافت. فعالیت‌های اقتصادی ارباب به حدی با موفقیت همراه بود که تجارتخانه او به نام «جمشیدیان» (که در واقع یک بانک بزرگ و تمام عیار بود) گذشته از شعبه‌هایی که در بعضی از شهرهای ایران داشت، در بغداد، کلکته، بمبئی و پاریس دفاتر و بانک‌هایی دایر کرد.

تجارتخانه دیگری که زرتشتیان آن را اداره می‌نمودند؛ «جهانیان» نام داشت که از آن ارباب خسرو شاهجهان بود. این تجارتخانه نیز شعبه‌هایی در شهرهای ایران، به ویژه در جنوب کشور داشت و مابین ایلات و عشایر فارس دارای محبوبیت و اعتبار فراوان بود و توانسته بود با تشکیلات منظم خود با هند و انگلیس و آمریکا روابط تجاری خوبی برقرار سازد. خوش‌نامی این تجارتخانه به اندازه‌ای بود که برات‌ها و رسید صندوق آن مانند اسکناس اعتبار داشت و دست به دست می‌چرخید.»



تجارتخانه‌هایی که کمک مالی به مشروطه‌خواهان می‌کردند در کتاب «سهم زرتشتیان در انقلاب مشروطیت ایران» فرهنگ مهر این چنین آمده است: «این دو تجارتخانه که کارهای صرافی و بانکداری می‌کردند به مجاهدان مشروطه کمک‌های مالی می‌کردند. تجارتخانه جمشیدیان، یک بار بیست هزار تومان از جانب خود و بار دیگر همان مبلغ را از جانب دیگر تاجران زرتشتی در اختیار مجاهدان نهاد. جهانیان نیز از صرف پول برای مجاهدان کم نگذاشته بود؛ و یک مرتبه مبلغ ده هزار تومان به ایشان پرداخت کرده بود تا هزینه‌های خود را پوشش دهند. دیگر تاجران زرتشتی چون ارباب رشید مهر و ارباب کیخسرو رستم کرمانی نیز در زمان‌هایی که نیاز به تبلیغات به نفع جامعه زرتشتی بود، از اهدای کمک به مشروطه‌خواهان دریغ نورزیدند.

شواهدی در اسناد دولتی موجود است که نشان می‌دهد ارباب جمشید بهمن و پس از او ارباب کیخسرو شاهرخ (نمایندگان زرتشتیان در دو دوره نخست مجلس شورای ملی) برای تهیه مایحتاج قشون و یا کمک‌های مالی در اداره امور مجلس به عنوان قرض به دولت و یا حتی بلاعوض، از صرف پول خودداری نکرده‌اند. همچنین در مجلس اول که دولت و مجلسی‌ها برآن شدند که بانک ملی را بنیان نهند، تجارتخانه‌های جمشیدیان و جهانیان در این راه همراهی کردند و یکی از مورد اعتمادترین اعضای مجلس در این زمینه ارباب جمشید بود، به طوری که در اعلانی که به همین منظور منتشر شد، حجره ارباب جمشید جزو اداراتی ذکر شد که مردم می‌توانستند مبلغ پرداختی خود را به آن جا حواله و رسید دریافت کنند.»



کتاب‌ «تاریخچه‌ی سی‌ساله بانک ملی ایران» نیز به کمک‌های مالی شاهجهان اشاره کرده است: «خسرو شاهجهان و برادران به منظور عملیات صرافی و بانکداری شرکتی در سال 1274 خورشیدی در یزد تشکیل دادند و بعداً شعبی در شهرهای ایران و در بمبئی و لندن دایر کردند... یکی از کمک‌های این شرکت به آزادیخواهان مبلغ ده هزار تومان بود، که در یکبار در اختیار آنها گذاشت. همچنین عده‌ای از زرتشتیان اسلحه‌هایی را که بعضی از دولتی‌ها از انبار مهمات سرقت می‌کردند خریداری نموده و به آزادیخواهان می‌دادند.»



در شماره‌ 31 روزنامه «صوراسرافیل» آمده است: «در چندی قبل از ذخیره دولتی چهارصد قبضه تفنگ «ورندل» بلند قد خارج نموده و به... تاجر پارسی فروخته‌اند... همچنین از اسلحه خانه دویست قبضه تفنگ پنج تیر «مکنز» و غیره با یکصد و پنجاه هزار عدد فشنگ فخیم‌الممالک و... فروخته‌اند.»



در یادداشت‌های کیخسرو شاهرخ چنین آمده است: «در تهران توزیع مهمات و تفنگ بین مجاهدین مشکل بود، چون مجاهدین و به ویژه آذربایجانی‌ها مورد سوءظن و شک بودند. صوراسرافیل که عضو «انجمن آذربایجان» بود، ارباب مهربان جمشید پارسایی (بنیانگذار پذیرشگاه پارسایی در تهران و از خیراندیشان جامعه زرتشتی) را که با او خیلی دوست بود، مامور این کار کرد و او که مردی آرام بود، سوء‌ظن برانگیز نبود. تا اینکه پس از مدت‌ها، مستبدین به همکاری بانک‌های جمشیدیان و جهانیان و مهربان‌ پارسایی با مجاهدین پی بردند و تصمیم‌ به قتل پرویز شاهجهان در یزد گرفتند و او را به وضع فجیعی کشتند. خبر قتل شاهجهان در شماره 12 روزنامه‌ «ندای وطن» منتشر ‌شد و موجی از هیجان و خشم عمومی را بر علیه عمال استبداد برانگیخت.

مبارزان و آزادیخواهان صدای اعتراض بلند کردند، و خواستار مجازات دست‌اندرکاران این قتل شدند. موضوع قتل ارباب پرویز، که در آن قاتل از نظر زرتشتیان معلوم و مشخص بود، در اثر تلگراف محمدکاظم خراسانی نه فقط به دست فراموشی سپرده شد، بلکه باعث شد تا فریبرز نامی که مستاجر یکی از مزارع ارباب شاهجهان بود، با کارد کشته و زنش مجروح شود. کشته شدن شاهجهان بسیار مرموز بود. آزادیخواهان انگیزه قتل را مبارزه زرتشتیان در راه مشروطه و قتل را به فرمان محمدعلی میرزا دانستند، و روزنامه‌های آن دوره به گستردگی از این جنایت نوشتند.

پارسیان هند هم بنا به وضعیت و موقعیتی که داشتند به آزادیخواهان یاری می‌رساندند. پارسیان برای رهایی ایران از استعمار انگلیس و روسیه تزاری حاضر بودند در تشکیل بانک ملی ایران به مجلس و دولت ایران کمک کنند. شاید یکی از علت‌های قتل شاهجهان رقابت شدید بانک‌های روس و انگلیس در ایران با تجارتخانه جهانیان بوده باشد و اینکه این استعمارگران نمی‌خواستند در ایران بانک ملی ایجاد شود، که البته تا اندازه‌ای هم این کار را عقب انداختند. در هندوستان این خبر در روزنامه تایمزبمبئی و جام جمشید انتشار پیدا می‌کند و تفسیرهایی درباره عدم تامین جانی و مالی زرتشتیان در ایران نوشته می‌شود و این درست برابر است با قصد سرمایه‌گذاری پارسیان و شرکت در تاسیس بانک ملی ایران.»



ادوارد براون در کتاب «انقلاب ایران» درباره شاهجهان می‌نویسد: «همدردی و کمک پارسیان و زرتشتیان بمبئی که ممکن بود هم با طیب خاطر و هم با واسطه استطاعت همراهی کامل بنمایند، بدبختانه به واسطه قتل نابکارانه و ناجوانمردانه ارباب پرویز در یزد (تاریخ 13 فوریه 1906 / 24 بهمن1285 خ.) که هر چند مطبوعات و اکثریت توده ایرانیان و حتی علما را عزادار کرد، آنان را دلسرد و روبرگردان ساخت.»

قتل شاهجهان و تهدیدهای دولتی‌ها بر علیه زرتشتیان آنها را از کوشش در راه مشروطه و در راه دستیابی به آزادی، برابری و تامین مالی و جانی، باز نداشت. شاید بتوان یکی از انگیزه‌های زرتشتیان که در جنبش مشروطه‌خواهی حضور داشتند دلبستگی به ایران و سربلندی و سرافرازی در مبارزه با استبداد دانست و این‌که به باور آن‌ها باید با بدی جنگید تا نیکی پیروز شود.