به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ حسن انصاری، پژوهشگر تاریخ و تفکر اسلامی و نویسنده کتابهایی چون «بررسیهای تاریخی در حوزه اسلام و تشیع»، «گنج پنهان، شرح احوال و آثار علامه مرحوم سیدعبدالعزیز طباطبایی یزدی» و… در تازهترین یادداشت خود به بررسی نقش طبیعت در ادبیات علمای مسلمان در قرن دوم هجری پرداخته است. این یادداشت را در ادامه بخوانید:
«کسانی که با فهرست ابن ندیم آشنایی داشته باشند میدانند که بخش قابل توجهی از ادبیات مکتوب و شفاهی دانشمندان مسلمان در دو سده دوم و سوم قمری به جز علوم دینی (حدیث و فقه) به تاریخ و ادبیات عرب اختصاص داشته است. در این میان بسامد کتابهای آنان در حوزه ادب عرب و لغت و شعر بسیار بالاست.
کتاب سیبویه که با عنوان الکتاب شناخته میشد الگو و نمونه نوشتن به حساب میآمد؛ کتابی که در قواعد زبان است. کتاب العین خلیل قبل از آن اثر مهم در زمینه لغت عرب بوده است. در تمام این دو قرن صدها کتاب در زمینه لغت و نحو عرب نوشته شد و این نشانی بود از شکوفایی زبان عربی به دلیل گسترش تمدن اسلامی و با سیطره زبان عربی. فهم قرآن نیازمند آشنایی با زبان عرب بود. این کاملاً طبیعی است.
اقوام و ملل نو مسلمان نیازمند آشنایی با زبان حاکمان جدید بودند. این هم عاملی قوی بود برای نوشتن در زمینه زبان و لغت و نحو و قواعد عربیت. در عین حال در این کتابها که بر محور زبان عربی بود توجه به پدیدههای طبیعی و مادی و غیر انتزاعی غلبه داشت. طبیعت زندگی قبایل سر و کار داشتن روزانه با آن چیزی بود که در بیابانهای قبایل نشین و در «بادیه» با آن سر و کار داشتند. نتیجه این بود که صدها کتاب نوشته شد درباره زبان و ادب مرتبط با زندگی مادی آنان و یا پدیدههای مرتبط با زندگی صحرانشینان. از توجه به انواع حیوانات بیابانها تا آب و خاک و آسمان بیابانها و ستارگانی که برای راهنمایی در صحراها برای قبایل شناخته بودند.
علاوه بر آن دهها کتاب نیز نوشته شد درباره خلق انسان و اعضای بدن انسان. این آثار بخش عظیمی از ادبیات را به خود اختصاص میداد. با ورود فلسفه یونان و نیز آشنایی با تمدنهای جدید توجه به امور انتزاعی و مجرد بیشتر شد. اینجا تمدن اسلامی وارد دوران جدیدی شد. در گذار از سده سوم به چهارم به یکباره از بسامد آن نوع کتابها کم شد و توجه به معانی و امور مجرد فزونی گرفت. در تفسیر قرآن به طور نمونه از تفسیر غرائب الفاظ و کلمات قرآن و حدیث و اختصاص کتابهای «معانی القرآن» ها به این نوع مطالب به تدریج مباحث کلامی و فلسفی و انتزاعی در تفسیر و در متشابه القرآن رو به افزایش نهاد.
بدین ترتیب تمدن اسلامی به تدریج وارد دوران جدیدی شد. فهم این گذار و این تغییر پارادایم برای درک تمدن و فرهنگ اسلامی و ایرانی اهمیت بسیار زیادی دارد. اینجا بود که در تفسیر قرآن توجه به «مجازات» رو به افزایش نهاد؛ گذاری است از ساحت لفظ به معنا. در شعر هم این گذار را میبینیم. تأثیر این تغییر پارادیمی در همه ادبیات دینی و ادبی قابل پیگیری است. تصوف از پیامدهای این تغییر پارادیم بود.