فرهنگ امروز/ مریم بیانی: میتوان کتاب مناقبالعارفین نوشته افلاکی را نسبت به دیگر منابع، جامعترین(نه مستندترین و درستترین) کتاب درباره زندگی مولانا و استادان او دانست. این کتاب مثل دیگر کتابهای مشابه، آمیختهای از روایتهای اسطورهای و افسانهای و واقعی است که شناخت درست مولانا را دشوار میکند. کتاب مقیم دل که به تازگی از سوی انتشارات معین منتشر شده گزیدهای از این کتاب با تمرکز بر بخش مولانا دانست. کتاب «مقیم دل» دو بخش دارد: در بخش اول طی شش نوشتار به شخصیت مولانا و همچنین تحلیل کتاب مناقبالعارفین پرداخته شده و در بخش دوم نیز 130حکایت درباره گفتار و کردار مولانا آورده شده است. این روایتها با معیار واقعی و درسآموز بودن انتخاب شده است. به همین مناسبت با غلامرضا خاکی، نگارنده این کتاب گفتوگویی انجام دادیم که در ادامه میخوانید:
کتاب مقیم دل دو بخش اصلی دارد. بخش اول نوشتارهای مقدماتی و بخش دوم حکایتهاست. در بخش اول مخاطب با چه محتوایی روبروست؟
در بخش اول کوشش شده است تا در قالب نوشتارهای شش گانه، نیاز به شناخت مولانا از طریق ارایه تصویری مستند به کلام او تشریح شده و گفته شود. آموزههای مولانا را باید در ابعاد گوناگون او زندگی شناخت و او را فقط در حد یک رقصنده در بازار قونیه ندید. سپس بحث به ماهیت و اهداف کتابهای منقبتی کشیده شده است. بنده ضمن معرفی ساختار و اهداف کتاب مناقبالعارفین نوشته افلاکی با ذکر شواهد استدلال کردهام که این کتاب نمیتواند از روی رساله سپهسالار انجام گرفته باشد و موجودیتی مستقل دارد هر چند در مواردی ممکن است در ذکر روایتهای بخش مولانا آبشخورهای روایی یکسانی داشته باشند. در نوشتار پایانی یا ششم کتاب، انواع روایت مربوط به مولانا در کتاب مناقب العارفین دستهبندی شدهاند و با یک روششناسی بیان شده است که از روایت مربوط به مولانا که حدود 650 مورد میشود فقط یک ششم آنها میتواند برای خواننده معمولی و مشتاق حقیقت عرفانی در روزگار ما کاربردی و مقبول باشد.
کتابهای منقبتی و تذکرهای چه ماهیت و کاربردی دارند؟
بیشتر کتابهای منقبتی را میتوان چونان معادن زغال سنگی دانست که هم رگههای الماس و هم زغال سنگش به کار میآید. آنچه در یک معدن است هم پیامد آلودهسازی محیط زیستی دارد و هم الماسی دارد که از سختترینها و زیباترینها و گرانبهاترین نعمتهای طبیعی است. هر چند بسیاری از داستانهایی که در این نوع کتابها آمده آکنده از بزرگنماییها و اسطوره سازیهای شگفتانگیز است و نامعقول و افسانهای مینمایند اما خود این حکایتها، از بینش مردمان، زمینههای زیستی و پارادایمها و چارچوبهای فکری، سبک نگارش معمول روزگار نگارش نیز گزارش میکنند. هر چه هست باید پذیرفت اگر مناقبالعارفینها نبودند چگونه نسلهای بعد به رگههای الماس درخشان اخبار معقول درباره بزرگان دست مییافتند؟!
شما با توجه به برخی حکایتها مولانا را فردی عادی معرفی کردید که میتواند برای انسانهای روزگار فعلی الگو باشد، چقدر این کتاب میتواند در رسیدن به معنویت و سیر و سلوک عرفانی افراد این روزگار را یاری کند و باعث رسیدن به معنای زندگی شود؟
او را فردی عادی نپنداشتهام. او تاکنون در فرهنگ بشری بینظیر است. گفتهام اسطورهای مافوق بشری با کرامات بالاتر از اعجاز پیامبران نیست اما او بشری مافوق و پیشتاز است. به همین دلیل بخشهایی از سبک زندگی او برای همگان قابل الگو برداری است. مثلا تحمل و رواداریاش، مهربانیاش، توجه به طبیعت و حیوانات، نیایش گری او... این کتاب با هدف گسترش برداشت مستند از زندگی مولانا نوشته شده است و در واقع گزیدهای است چونان رگههای الماس در معدن زغال سنگ روایتهای نامعقول و اغراقآمیز که در کتاب مناقب العارفین آمده است.
حکایتهای بخش دوم از کتاب مناقبالعارفین انتخاب شده که جامعترین کتاب درباره زندگی و سیره مولاناست، از طرفی هم بسیاری از مولویشناسان خارجی و داخلی معتقدند کتاب سپهسالار کهنترین سند درباره زندگی مولاناست. نظر شما در مورد این دو کتاب چیست؟
بیش از ده دلیل در کتاب آمده که برای تکرار آنها مجال نیست. برای نمونه اگر از مساله سن سپهسالار بگذریم در رساله سپهسالار هیچ نشانی از حکایات و داستانهایی ویژهای که بیانگر و نشانگر چهل سال ملازمت ادعایی سپهسالار با مولانا باشد دیده نمیشود و در روایتهایی نیز با مناقبالعارفین ناسازگار است. از طرفی دیگر چگونه میتوان پذیرفت به رغم همزمانی و منابع یکسان این دو تدوینگر یعنی افلاکی و سپهسالار در فضای کوچک قونیه و حلقه مریدان مولانا کتابهای مناقبالعارفین و رساله سپهسالار بی خبرانه از هم بنویسند؟ و چرا سپهسالار و ادامه دهنده دهنده احتمالی از درخواست کننده نگارش رساله نامی نمیبرد و از او با عنوان «خواص یاران» مولانا یاد میکند. (یاری که از جمله آنانی بود که در رازها محرم و در نیازها همدم بود، چه ضرورتی داشت که نامش پنهان بماند؟! آیا خطری او را تهدید میکرده است که درخواست نگارش شرح حال مولانا کرده؟ اگر خطری هم بوده باید متوجه سپهسالار میبود نه درخواستکننده نگارش کتاب آن هم در اوج احترام قونیه به مولانا. نگارش چنین کتابی در اوج اقتدار مولویان چرا باید در شهری که تا قرنها بعد وفات مولانا مورد احترام بود محرمانه نگاشته شود؟ مگر در این رساله سپهسالار چه اسرارِ نهفتنی آمده است که باید افشا نمیشد؟ ...برای توجیه گفتهاند بخش مولانا را خود سپهسالار نوشته و بقیه را پسر او که به این هم پاسخ داده شده است.
معیارهای شما برای گزینش روایت بر چه مبنایی بوده است؟
روایتهایی که از کتاب مناقبالعارفین برگزیده شده است به زعم نگارنده با «خردِ متعارف» و «روحِ روزگار» ما سازگارند. این داستانها میتوانند برای انسان امروز درس آموز باشند. بسیاری از روایتهای مناقب، بیان کرامات اغراقآمیز و گاه چندش آور درباره است. رفتار قهرمانان افلاکی در پارهای روایتها، قهرمانان فیلمهای تخیلی را به مولوی و استادان و فرزندان اوست. او بویژه درباره مولانا مطالب را به گونهای تنظیم میکند تا بتواند پارهای از رفتارهای شیخ خود امیر عارف را توجیه کند. هر چند بسیاری از روایتهای دیگر مناقبالعارفین که نامعقولند نیز توجیهاتی دارند. جمعبندی کلام معیارهای انتخاب داستانها از کتاب مناقبالعارفین اینگونه بوده است:
ـ متعارض و متضاد نبودن روایتها با چارچوبهای مقبول در عرفان اسلامی
ـ ناسازگار نبودن با عقل سلیم بشری.
ـ هماهنگی محتوایی حکایتها با دیدگاههای مولانا درباره کرامات و مکاشفات در آثارش.
ـ پیامدار بودن (داستان گفتار یا کرداری درس آموز باشد برای انسان امروز)
نامگذاری روایتها با شما بود؟
بله. برای هر یک از داستان با توجه به بخشی از محتوای آنها، نامی نهاده شده است.
در کتاب تلاش شده با رویکرد «دور هرمنوتیکی» برای هر داستان دانه معنی بیان کنید، چرا این رویکرد را انتخاب کردید؟
میدانید که در هرمنوتیک فلسفی، افق متن گشاده است تا مفسر با آن هم افق شده و فهمی نو از آن حاصل کند و به قول مولانا «روح نو بین در تن حرف کهن» دیده شود در دور هرموتیکی سخن بر سر دیدن جز در پرتو کل و سایه افکندن کل در درک جزء است. یعنی داستانی جزیی را باید در پرتو کلیت زندگی مولانا دید . پیر بلخ درباره فرم و محتوا (ظرف و مظرف) میفرماید:
دانه معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را گر گشت نقل
در این نگاه در هر روایت، نکتهها و معانی بسیاری هست که باید آنها را یافت و روی آنها کار کرد. در کتاب حاضر برای هر داستان تلاش شده است در قالب جملههایی یک پیام از داستان استنباط و برکشیده شود. این پیامها بر اساس بیت بالا، «دانه معنی» نام گرفتهاند.
اینکتاب در ۲۹۶ صفحه و قیمت ۳۷ هزار تومان منتشر شده است.
ایبنا