فرهنگ امروز/ بهنام ناصری
اردیبهشت ۹۷ زمانی که اعلام شد موزه هنرهای معاصر به دلیل انجام تعمیرات حدود 6 ماه تعطیل خواهد بود، کمتر کسی فکر میکرد درهای این موزه مهم هنری تا دو سال و نیم بعد از آن هم به روی مخاطبانش بسته باشد. حالا در آستانه مهر ماه 99 قرار داریم و کار مرمت موزه همچنان ادامه دارد. آنچه امروز از تحلیلها برمیآید، گویا بر همان چیزی دلالت دارد که زمانی مدیرکل هنرهای تجسمی وزارتخانه گفته بود. هادی مظفری بالصراحه درآمده بود که پیشبینی 5 ماه برای انجام تعمیرات موزه تنها زاییده حدسیات مدیران بوده: «برنامه زمانبندی حدسی بوده و مدیریت پروژه و جبهههای کاری در آن لحاظ نشده بود.» او همچنین نوسانات مالی را دلیل دیگر این طولانی شدن تعمیرات دانسته بود. دلایلی که امروز کماکان موضوعیت دارند. در این باره در ادامه گفتارهایی از سه هنرمند حوزه تجسمی را درباره اهمیت موزه هنرهای معاصر و تعطیلی حدودا دو سال و نیمه آن میخوانید.
کاش سمیع آذر در موزه میماند
سعید شهلاپور| متاسفانه در کشور ما در خیلی از زمینهها خیلی از افراد در مسندهایی قرار دارند که خیلی به حوزه تحصیلات و تخصص آنها مرتبط نیست.
من هرگز آدم طرفدار قدرت نبودهام و این را زندگی و سوابق من در سالهای قبل از انقلاب نشان میدهد اما واقعیتی وجود دارد و آن این است که به گمانم در ارتباط با انتصاب مدیران و مسوولان بخشهای هنری به نظرم در سالهای قبل از انقلاب دقیقتر و تخصصیتر عمل میشد. یعنی این امور را میدادند به دست کسانی که کارشان را بلد بودند. مثلا موزه را دادند دست آقای کامران دیبا که معمار مهم و شناختهشدهای بود. بسیاری از امور دیگر هم به همین صورت.
در این 40 و یکی، دو سال آیا یک موزه اضافه شده؟ یکی، دو تا تاسیس شده بود که بعد تعطیل شد. مثلا موزه اهواز تعطیل شد. موزه آبادان تعطیل شد و...
الان دارند خانه هنرمندان را هم تعطیل میکنند. خب، چه کسی پاسخگوی این جفاهایی است که به فرهنگ و هنر این کشور میشود.
60 سال است که دارم نقاشی کار میکنم. چهارم دبیرستان بودم که کارم در بیینال آن زمان پذیرفته شد. اگر آن پذیرفته شدن عیار باشد،
6 دهه است که دارم کار میکنم. با این حال نه یک روز حقوق دارم، نه بازنشستگی و نه بیمه. مساله فقط من نیستم. حرف من این است که به هر حال فرهنگ و هنر هم از بودجه کشور و مثلا درآمدهای نفتی سهمی دارند. خب، این سهم باید برای حفظ خانه هنرمندان استفاده شود یا نه؟ باید برای تامین معیشت هنرمندان به کار گرفته شود یا نه؟
متولی فرهنگ و هنر در این کشور چه نهادی است؟ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. با این حال مدتهاست که از این وزارتخانه با نام «ارشاد» نام میبریم. چرا؟ انگار خود ما هم باورمان شده که فرهنگ در برابر ارشاد کوچک شده و اصلا حتی به زبان نمیآید. کاش همه میدانستند که فرهنگ بر ارشاد ارجحیت دارد و کسی که بافرهنگ است نیازی به ارشاد ندارد و معمولا تصمیمهای درستی میگیرد و کارهای درستی انجام میدهد.
کی شده ما شاهد حضور مدیری در یک بخش هنری باشیم که دغدغه هنر معاصر داشته باشد و علایقش در این زمینه مشهود باشد؟ کدامیک از مدیران هنری ما یک روز آمد بگوید -مثلا- دیشب داشته شعر نیما میخوانده؟ کدام مدیر آمده بگوید که آثار هنرمندان و شاعران و نویسندگان ما باید به کتابهای درسی بچهها از دبستان به بعد قرار بگیرد؟ وقتی همان تعداد نویسنده و شاعر و هنرمندی که قبلا در کتابهای درسی بودند، از این کتابها حذف میشوند، معلوم است که آن دانشآموز در آینده هم رغبتی به هنر و فرهنگ نخواهد داشت و به جای آن به چیزهای دیگری گرایش پیدا خواهد کرد. معلوم است که اهل کتاب خواندن نخواهد بود.
در مورد موزه هنرهای معاصر هم اوضاع تقریبا همین است. قبل از انقلاب موزه هنرهای معاصر هیات امنایی بود. علتش هم این بود که هم بتوانند آثار را خریداری کنند و هم بتوانند بفروشند و از این طریق پول جمع کنند و آن پول را باز به کار گسترش موزه و آثار آن ببندند. یعنی برای تصمیمگیری دولتی، سلسله مراتب دولتی نداشته باشند. در سالهای بعد از انقلاب تنها در دورهای که آقای سمیع آذر در موزه هنرهای معاصر بودند، ما شاهد حضور مدیری در این موزه بودیم که واقعا و در حدی قابل اعتنا دغدغه داشت. باتوجه به آثار مهم و کلکسیون ارزشمندی که در موزه هست، اگر مدیر توانمند و متخصصی مانند آقای سمیع آذر در آنجا میماند، حتما شاهد موفقیتهای بسیار زیادی میبودیم. آن وقت میتوانستیم به حضور هنرمندان و منتقدان خارجی در کشورمان امیدوار باشیم.
وقتی موزه دو سال تعطیل میشود، در واقع ما امکان بازدید جوانها از آثار بزرگان هنر جهان را از آنها دریغ کردهایم. آنها باید بروند، ببینند که
- مثلا- پیکاسو چطور قلم میزده. باید ببینید بین او و - مثلا- نقاشی دیگر چه تفاوتی وجود دارد. اینها مسائلی نیست که بتوانیم به راحتی از کنارشان بگذریم. امیدوارم شرایطی فراهم شود که این نقدها راهگشا باشد و مدیران را به تجدیدنظر در کار خود وا بدارد.
شرایط بغرنج و بیمبالاتی دولتی
مجید ملانوروزی| از من درباره دلایل به طول انجامیدن تعمیرات موزه هنرهای معاصر پرسیده شده است. اینکه چرا مرمت این موزه این همه مدت به طول انجامیده است؟ چه تعمیراتی بنا بوده انجام شود و چه کارهایی انجام شده؟ پیمانکاری که انتخاب شده، چگونه پیمانکاری بوده و متر و معیار و ملاک انتخاب او چه بوده؟
راستش زمانی که تعمیرات آغاز شد، دوره مدیریت من نبود. از این جهت، پاسخ بخشی از این پرسشها نزد من نیست. مثلا اطلاع دقیقی از کارهایی که انجام شده است، ندارم. با این حال به عنوان کسی که دست به کار هنرهای تجسمی است و چند سالی مسوولیت موزه هنرهای معاصر را برعهده داشته، دیدگاههایی دارم که در اینجا بیان میکنم. به هر حال کار دولتی انجام دادن چالشهای خاص خود را دارد و این چیزی است که نباید فراموش کرد.
آنچه پیش از هر چیز میتوانم بگویم این است که موزه هنرهای معاصر یک موزه قدیمی است و این در عصر حاضر موضوع مهمی است که باید به آن توجه کرد.تکنولو ژیها در همه عرصهها پیشرفت کردهاند و طبعا عرصههای هنری هم از این قاعده خارج نیستند و باید رشد کنند.
در موزهداری مسائل مختلفی اهمیت دارد و از آن جمله میتوان به نور، رطوبت، دما و... اشاره کرد. همه این موارد در موزه هنرهای معاصر مربوط به دهه 50 بوده؛ زمانی که موزه راهاندازی شد و به بهرهبرداری رسید. امروز 40 و سه سال از زمان بهرهبرداری موزه میگذرد. از نظر فنی و ساختار معماری، موزه هنرهای معاصر واقعا کاری ماندگار و فرهنگی است. پس از این حدود چهار و نیم دهه، هنوز جذابیتهای آشکار خود را حفظ کرده است. با این حال متریالها و تکنولوژیها عوض شده است، خصوصا در مبحث نور باید تجدیدنظرهایی صورت میگرفت.
در موزهای با حدود دو هزار متر مربع، چیزی حدود 200 اثر میتوانید داشته باشید. اگر کار خیلی بزرگ باشد، شاید 100 تا. زمانی که موزه ساخته شد، اول برای آثار هنرمندان معاصر ایرانی درنظر گرفته شد. بعد یکسری کارها خریداری شد. واقعیت این است که گنجینه موزه، گنجایش آن همه اثر را ندارد.
بعد از انقلاب هم کارهای زیادی از هنرمندان ایرانی خریداری شده و ما شاهد گنجینهای بودیم که واقعا مشکل فضای کافی داشت. مشکلات دیگری هم بود از جمله مشکل رطوبت. چون زیر زمین واقع شده است. همه اینها موضوعاتی است که موزه از سالها پیش درگیر آن است. ما به دنبال این بودیم که بتوانیم بودجهای بگیریم و بتوانیم پایش رطوبت و دما و نور را درست کنیم.
زمانی بعضی از کارها و مرمتها همان پایین در موزه انجام میشد که نظر ما این بود که آن کارها را میتوان بیرون از موزه انجام داد. برآورد ما کاری بود که حتما باید ظرف 4، 5 و نهایتا 6 ماه جمع میشد.
موضوع این است که در چنین کارهایی مشکل ساختاری هم وجود دارد. ساختار دولتی خودش مشکلی قابلملاحظه است. یک سازمان یا وزارتخانه دولتی میخواهد کاری انجام دهد، مجبور است آن را به مناقصه بگذارد. باید پیمانکاران مختلفی بیایند، قیمت بدهند و این برای یک کار تخصصی مانند موزه چندان جالب نیست. پیشنهاد من به مناقصه گذاشتن نبود. مگر ما چند تا پیمانکار و شرکت در ایران میشناسیم که کار موزهای کرده باشند؟ این کارها یا به یک شرکت بسیار معتبر خارجی نیاز دارد یا اینکه کلا کار را به یک شرکت خارجی که سوابق روشنی داشته باشد و امتحان پس داده باشد، واگذار کنند.
شنیدم شیشههای موزه را عوض کردند؛ نمیدانم تا چه اندازه صحت دارد. اگر اینطور باشد که در روایت افرادی که کار را دیدهاند، میشنویم، خیلی بد است. چون قبلا طراحیاش هماهنگ بود. گویا پیمانکار عوض شده و نتوانسته کار را انجام دهد. مشکلاتی مانند نرخ دلار و... هم تاثیرگذار بوده است. فکر میکنم مسوولان وزارت ارشاد و موزه بیشترین کمک را میتوانند داشته باشند. پیشبینی ما این بود که میتوان گنجینه را
6 ماهه به قسمت آمادهسازی نمایشگاهی اضافه کرد؛ طوری که نور و پایش رطوبت و دما هم درست شود، ریلها اضافه شوند و... اینها پیشبینی ما بود. ما حتی فکر میکردیم برای انجام بخشی از کار موزه میتوانست تعطیل نشود. کارها در دو سالن انجام شود و موزه هم باز باشد و به هر حال مشکل انتخاب پیمانکار، فقط مشکل موزه هنرهای معاصر نیست، بلکه مشکل خیلی از سازمانهای دولتی است؛ انتخاب پیمانکار مساله مهمی است که خیلی باید روی آن دقت کرد. باید با نگاه بازتر و دقیقتری این کار را انجام داد. متاسفانه در چنین مواردی، هم شرایط بغرنج خیلی مهم است و هم نمیتوان از نقش بیمبالاتی مسوولان دولتی گذشت. امیدواریم از این به بعد بیشتر به این موضوعات خصوصا در ارتباط با مسائل عرصه هنر توجه شود.
از هنرمندان دارای تجربه بینالمللی استفاده نشد
غلامرضا نامی| اهمیت موزه هنرهای معاصر بر کسی پوشیده نیست. یکی از بزرگترین مجموعههای خارج از غرب است که آثار غربی دارد و از این جهت در دنیا منحصر به فرد است.
متاسفم از اینکه تعطیلی به خاطر مرمت این موزه، این همه طولانی شده است. گویا قرار بوده است که پیمانکار اول زودتر کار را تحویل بدهد. مسائل و مشکلات مالی از یکسو و ندانمکاریها از سوی دیگر، کار را به درازا کشاند. به نظر میرسد قیمتها که بالا رفت، بودجه کم آمد و با توجه به این مسائل، کار مرمت موزه هنوز به پایان نرسیده است.
آنچه در مورد موزه شنیده میشود، این است که آرشیو آن به طور اصولی ساخته نشده. ریلها، ریلهای درست و استانداردی نیست. دلیل آن هم میتواند این باشد که پیمانکار مناسبی انتخاب نشده است. در همه جای دنیا پیمانکاران متخصص برای یک پروژه انتخاب میشوند. مثلا کسی که بیمارستان میسازد، لزوما نمیتواند موزه بسازد. ساخت موزه کسی را میخواهد که خبره این کار باشد و با مسائل موزه آشنایی داشته باشد.
ما نباید مسوولیت کاری را که نمیدانیم قبول کنیم. همینطور اگر در جایگاه کارفرما هستیم، نباید پروژه را دست هر کسی بدهیم. با این حال باید درنظر بگیریم که ما هرگز موزهای در این سطح و با این استاندارد در ایران نداشتهایم که بخواهیم آن را تعمیر کنیم. منِ نوعی در جایگاه معمار وقتی میبینم از پس چنین کاری برنمیآیم نباید مسوولیت آن را قبول کنم. چنین کاری به نظر من به استفاده از مشاوران خارجی نیاز دارد. همینطور به تحقیقات کافی. باید بدانیم دیواری که - مثلا- قرار است به آن میخ زده شود، به چه متریالی نیاز دارد. یا مثلا باید بدانیم معمار اصلی، آقای دیبا، با چه تحلیل و براساس چه نوع زیباییشناسی فضایی را خالی گذاشته تا نرویم آن را بپوشانیم. اینها چیزهایی است که خود معمار و طراح باید به آن آگاه باشد.
از من خواسته شده است که در ارتباط با مساله مالکیت آثار و اینکه عدهای میگویند این آثار به نام موزه نیست، نظرم را مطرح کنم. اینکه آیا به لحاظ حقوقی موردی و مشکلی در این ارتباط وجود دارد؟
در پاسخ باید بگویم که اگرچه من حقوقدان نیستم و اطلاعی در زمینه مسائل حقوقی ندارم اما یک چیز کاملا بر همه ما روشن است و آن اینکه آثار این موزه با بودجه این مملکت خریداری شده است و خود آن خانم فرح که بعضیها میخواهند بگویند بخشی از آثار را او خریداری کرده، گفته است که اینها مال من نیست و متعلق به موزه هنرهای معاصر است. آن زمان مسوول خریدش خانم فرح بوده که با بودجه دفترشان هرجا میرفته خرید میکرده. دیگرانی مانند آقای کامران دیبا و... هم از محل بودجه همان دفتر آثار را خریداری میکردند. همه اینها با بودجه مملکت برای موزه خریداری میشده است. مثل اینکه من مامور خرید ماشین وزارت امور خارجه باشم و به من بگویند برو ماشین بخر. آن وقت دیگر سند خرید که مال من نیست. خود کسی که این بودجه را اختصاص میداده، صراحتا گفته است که اینها مال مردم ایران است. حالا کسان دیگری آمدهاند و میخواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند و برای اهداف خاصی که در سر دارند، به هر کاری دست میزنند.
به عقیده من آنچه بیش از هر چیز در جریان تعمیر این موزه مغفول مانده، عدم استفاده از نظر و ایدههای تعدادی از هنرمندانِ برخوردار از بینش بینالمللی است. جا داشت که این هنرمندان حتما در ارتباط با تعمیر موزه مشاوره میدادند. منظورم هر هنرمندی نیست. هنرمندی است که دیدگاه و بینش بینالمللی داشته و آثار و نمایشگاهها و موزههای هنری دنیا را دیده باشد و در جاهای مختلف کار کرده و نمایشگاه برگزار کرده باشد. کسی که دانش و اطلاعاتش کافی باشد و مسائل مربوط به تعمیرات، طراحی فضاهای داخلی و... را بشناسد. از نظر من تجربه تعمیر این موزه در بعضی زمینهها مردود است. کارهایی کردهاند که نباید میکردند. خیلی از هنرمندان واجد شرایط، حاضر بودند مشارکت کنند و نظر و ایده و مشورت بدهند تا تعمیر موزه بهتر و اصولی انجام شود. هنرمندان موزه را متعلق به خود میدانند اما متاسفانه از آنها مشورت گرفته نشد.
بهترین حالت این بود که برای انجام تعمیرات فضای داخل موزه از خود کامران دیبا مشورت و ایده بگیرند. او بهترین کسی بود که میتوانست کمک کند تا کار بهتر انجام شود. هم کار را میشناخت و هم دغدغه داشت و حتما مشاورهای از سر کارشناسی و در عین حال دوستانه میداد. جدای از او هم هنرمندان زیادی بودند که میتوانستند و تمایل هم داشتند که کمک کنند تا کار بهتر انجام شود اما متاسفانه به هر دلیلی این امکان مورد استفاده واقع نشد.
در زمان آقای ملانوروزی از هنرمندان بیشتر دعوت میشد. منتها مشکل بودجه وجود داشت. طبیعی است که برای جایی مانند موزه هنرهای معاصر ضرورت دارد که از وجود هنرمندان استفاده شود. این موضوع انگار در تعمیر موزه چندان برای تصمیمگیران صورت یک ضرورت را نداشته است.
روزنامه اعتماد