شناسهٔ خبر: 62989 - سرویس دیگر رسانه ها

غلامحسین ابراهیمی‌دینانی مطرح کرد: چرا فلسفه و حکمت ایران باستان متروک ماند؟

دینانی در همایش «سهروردی و احیا حکمت فهلوی» گفت: علمای فلسفه به فلسفه ایران باستان توجه نکردند، بنابراین فلسفه ایران باستان متروک مانده و سهروردی ضمن اینکه مسلمان است می‌خواهد حکمت ایران باستان را احیا کند.

چرا فلسفه و حکمت ایران باستان متروک ماند؟

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛  همایش «سهروردی و احیا حکمت فهلوی» چهارشنبه 26 شهریورماه به همت مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران به صورت آنلاین (اسکای‌روم) پخش شد.

شیخ اشراق، شهاب‌الدین یحیی سهروردی، به نصّ رساله کلمه التّصوف، احیاء حکمت فهلوی یا خسروانی ایرانیان قدیم را وجهه همت خود قرار داده است. مجلد دوم کتاب «اسلام در سرزمین ایران (سهروردی و افلاطونیان ایران)» نوشته هانری کربن به تحقیق در همین موضوع اختصاص یافته است. بررسی آثار متعلق به فرهنگ مزدایی (اعم از اوستا، کتب پهلوی، کتیبه‌های هخامنشی و ساسانی و نیز شاهنامه) و جستجوی ریشه‌های حکمت اشراق در آن آثار، موضوعی است که کمتر به آن پرداخته شده است. افزون بر آن مقایسه حکمت سهروردی با معارف شرقی (مثلا حکمت دائویی و حکمت ودانته) کاری ضروری است و کاوش در چگونگی احیاء حکمت فهلوی به دست شیخ اشراق و مقایسه آن با حکمت‌های شرقی دیگر موضوع همایش «سهروردی و احیاء حکمت فهلوی» است.

غلامحسین ابراهیمی‌دینانی در پیامی در این همایش چنین گفت: فلسفه تحت تاثیر ایران باستان است و ایران باستان دارای فلسفه بوده و فلسفه خود را حکمت خسروانی نامیده است. یونان باستان و ایران باستان با هم در تضاد بودند و گاهی هم حکومت‌هایشان در جنگ به سر می‌بردند. باید به این نکته اشاره کنم که فلاسفه با هم نزاع دارند اما جنگ ندارند.

وی افزود: هنگامی که فلسفه یونان ترجمه شد یک عده تحت تاثیر فلسفه یونان قرار گرفتند اما فلسفه یونان نادیده گرفته شد و علما هم به فلسفه ایران باستان توجه نکردند بنابراین فلسفه ایران باستان متروک مانده است و سهروردی ضمن اینکه مسلمان است می‌خواهد حکمت ایران باستان را احیا کند. سهروردی در مقابل یونانیان ایستاده است و افلاطون فلسفه‌هایی را از ایران گرفته و به یونان برده است. آگوستین که بزرگترین قدیس مسیحیت است مذهبی ایرانی داشته زرتشتی نبوده اما ایرانی بوده است. فلسفه سهروردی نور است و نامش حکمت خسروانی است.

این فیلسوف پیشکسوت ادامه داد: مساله وجود که موضوع مهمی است در فلسفه عنوان می‌شود و در ایران نیز مساله نور مطرح بوده است. وجود قابل تعریف نیست. نور چیزی است که ظاهر است و فلاسفه باستان درباره نور هم همین تعریف را ارائه می‌دهند. هر ماهیتی با وجود به ظهور می‌رسد. در ایران باستان به جای وجود، نور و در مقابل آن ظلمت می‌آوردند. این مساله ثنویت و شرک نیست که به زرتشتیان نسبت می‌دهند بلکه مانند نام خدا و شیطان است.

وی ادامه داد: در دین زرتشتی اهورامزدا که همان یزدان است وجود دارد و اهریمن نیز در مقابلش قرار دارد اما ثنویت نیست مانند شیطان در دین اسلام که در مقابل ردیف خداوند نیست و در روایت‌های قرآنی شیطان نامیده می‌شود. ایرانیان باستان به وحدانیت اهورامزدا ایمان داشتند.



سپس شهرام پازوکی، مدیر گروه ادیان و عرفان موسسه‌ حکمت و فلسفه چند پرسش مطرح کرد و گفت: جایگاه حکمت ایرانی کجاست و چه معنی می‌دهد؟ جایگاه سهروردی در سیر حکمت ایرانی از ابتدا تا کنون چیست؟ ما مشابه این مساله را درباره یونان مطرح کرده‌ایم. واژه‌های هلنیک به معنای یونانی‌مآبی را در فلسفه یونان داریم و پس از مرگ اسکندر این کلمه استفاده می‌شده است. ایران در قدیم شامل کشورهای بسیاری می‌شده است و عنوان حکمت و اندیشه ایرانشهری در طی ادوار تاریخی در این سرزمین حضور داشته است. واژه ایرانشهر که اخیرا متداول شده واژه‌ای کهن است که در اوستا نیز آمده است و حُسن آن این است که طرح این مساله بسیار مغتنم است.

حکمت ایرانی چیست؟ و این‌که با حکمت ایرانی می‌توان هویتی برای آن قائل شد. وقتی زرتشتیان در دوره ساسانی دین خود را رسمی اعلام کردند قشریت و صورت‌پرستی دینی بر آن حاکم شد و دوبار در ایران حکمت و اندیشه ایرانی به شدت آسیب دیده است. دوره سانیان اوج حکمت ایرانشهری در ایران باستان است که پس از آن سقوط می‌کند بعد از این‌که قشریت دینی حاکم می‌شود و اسلام ایرانی متولد می‌شود. هانری کربن در کتاب چهار جلدی که با نام اسلام ایرانی ترجمه شد، واژه اسلام ایرانی را در این مجموعه به‌کار برده است. کربن هویتی برای تفکر ایران قائل است و بر این باور بوده که می‌توان این تفکر را در ایران باستان جست‌وجو کرد.

وی افزود: مورخان اسلام نیز صراحتا واژه‌ای را به کار می‌برند که استمرار تفکر ایرانی است. حکمت ایرانی با افول ساسانیان در قلب اسلام تجدید می‌شود و حیاتی دوباره پیدا می‌کند و اسلام ایرانی متولد می‌شود و این نشان می‌دهد که ایرانیان مغلوب اعراب نشدند و حقیقت معنوی اسلام را پذیرا شدند. اسلام ایرانی در دو ظرف معنوی رشد کرد و جایگاه حضرت علی(ع) در اسلام بسیار اهمیت ویژه‌ای یافت. این‌که رستم چگونه به دست حضرت علی مسلمان شد. رستمی که پهلوان معنوی شاهنامه است این معنی را می‌رساند که چگونه ایران، اسلامی شد. فهم ایرانیان یک فهم عرفانی است و به اصطلاح سهروردی فهم مشرقی است که در آثار سهروردی نشانه‌های آن را می‌توان یافت.

مدیر گروه ادیان و عرفان موسسه‌ حکمت و فلسفه ادامه داد: شاهنامه به عنوان یک متن ادبی است حال آن‌که یک متن حماسه و حکمت است. سهروردی نیز همان کار فردوسی را در فلسفه انجام داده است. همین حکمت یونانی ارسطو نیز از طرف فارابی و ابن سینا یک حکمت نبوی است. سهروردی می‌گوید آنچه از حکمت مشایی فارابی و ابن سینا رسیده از حکمت ایرانی دور شده است. حکمت یونانی در افلاطون به کمال رسیده است و هگل و نیچه و هایدگر به یونان باستان توجه کرده‌اند.



غلامرضا اعوانی نیز در این همایش درباره «احیاگر تفکر افلاطونی در جهان اسلام» سخن گفت و یادآور شد: هر انسانی ذوقی از حکمت دارد و علم وقف قومی نیست. افلاطون و سهروردی متواضع هستند و می‌گویند که حکمای بزرگ‌تر از ما هم بوده‌اند. افلاطون نظریه‌ای درباره حکمت دارد که حکمت، حکمت زنده است. اسم هرمس از تاویل هرمنوتیک آمده است و افلاطون فلسفه را عتیق می‌داند.

این فیلسوف پیشکسوت ادامه داد: سهروردی احیاگر حکمت اسلامی است. سهروردی مسلما در دورانی زندگی می‎کرد که هنوز از غرب جدید و سرآمدان فلسفه آن چون هگل اثری نبود اما باید گفت که سهروردی حتی فلسفه دوران خودش را چه در یونان و چه در ایران باستان و دنیای اسلام مورد بررسی قرار داده بود و خط بطلان بر نظریه فلسفی زمانه خود که متأثر از ارسطو بوده کشیده بود و در واقع طرحی نو در فلسفه و حکمت و سیر تاریخی آن درانداخت و پایه مبادی حکمت الهی در فلسفه را تأسیس کرد.