شناسهٔ خبر: 63091 - سرویس دیگر رسانه ها

آنان که به خانه بازنگشتند/ درباره «دختران گمشده Lost Girls» ساخته لیز گاربوس

  

فرهنگ امروز/ یاسمن اسمعیل‌زادگان

اولین فیلم سینمایی بلند «لیز گاربوس» «liz garbus»، مستندساز مستعد و حرفه‌ای، «دختران گمشده Lost Girls» درام جنایی است بر اساس کتابی از «رابرت کالکر» «robert kolker»: «دختران گمشده، یک رمز و راز حل نشده امریکایی» «Lost Girls: An Unsolved American Mystery» که به ماجرای ناپدید شدن دختران در سال ۲۰۱۰ در لانگ آیلند نیویورک و در واقع یکی از پرونده‌های مختومه معروف در امریکا می‌پردازد. اثری جمع و جور و خوش‌ساخت با فضای بصری غمگین و سرد که مخاطب را به خوبی در این ماجرای تیره و تار همراه می‌کند.

کنش آغازین داستان «دختران گمشده» در اولین دقایق فیلم و با تلفنی از ماری گیلبرت(ایمی رایان) به دخترش شانن گیلبرت شکل می‌گیرد، تماسی که در طول مکالمه مشخص می‌شود، شانن برای شام به دیدن مادر و خواهرانش می‌رود. پس از این تماس مادر و دو خواهر دیگر شانن ساعت‌ها منتظر می‌مانند اما خبری از او نمی‌شود. در نهایت پس از گذشت دو روز و نیامدن شانن و پاسخ ندادن به تماس‌های تلفنی و عادی نبودن اوضاع، ماری تصمیم می‌گیرد، موضوع را با پلیس در جریان بگذارد.
پلیس اما اعلام می‌کند، ساعت 4:51 صبح، شانن از ساحل اوک با آنها تماس گرفته و با صدایی لرزان و در حال دویدن از آنها درخواست کمک کرده و نیروها که با یک ساعت تاخیر به منطقه اعزام شدند هیچ اثری از او پیدا نکردند. ماری به همراه نیروهای پلیس به دنبال دخترش می‌گردد اما در طول این ماجرا اجسادی در همان منطقه‌ای که آخرین بار شانن از آنجا تماس گرفته بود، پیدا می‌شوند. اجساد پیدا شده اما همگی کارگر جنسی بوده‌اند. با وجود دستورات مقامات بالا برای جلوگیری از انتشار خبر قتل و بر هم نریختن افکار عمومی این جریان از طریق رسانه‌ها عنوان قتل‌های زنجیره‌ای را می‌گیرد و قربانیان آن زنان فاحشه نامیده می‌شوند. پیدا نشدن شانن و عدم پیگیری سر وقت پلیس و اهمیت ندادن به این ماجرا و تحقیر کردن قربانیان، سرآغاز پیگیری‌های ماری و دستیابی به حقیقت می‌شود.
«دختران گمشده» شروع نفسگیر و تنش‌زایی دارد که خواه ناخواه مخاطب را همراه می‌کند. دختری که قرار است به خانه مادرش برود ولی به طرز ناگهانی ناپدید می‌شود. در واقع فیلم با مساله رازپوشی و امر پنهانی شروع می‌شود و تا انتها این راز حل نشده، باقی می‌ماند. 
 ناپدید شدن به یک‌باره کاراکتر شانن مساله پنهانی است که همین پنهانی بودن و حل نشدنش، اتصالاتی را با نیروی شر برقرار می‌کند و اما در نهایت با پیدا شدن اجساد در مسیر جست‌وجو بر اساس نگاتیویته پا گرفته از مرگ، ناپدید شدن شانن قطعا خبر از امر شر می‌دهد.
کاراکتر شانن با وجود اینکه هیچ‌ وقت در فیلم دیده نمی‌شود در تمام مدت حضور فانتوم دارد. صدایی روی پیامگیر تلفن، دوران کودکی در نوار ویدیویی، عکس‌هایش، یادش و.‌.. هماره حضور مبهم و تاریک شانن را در فیلم رقم می‌زند. حضوری که ماری بیشتر از همه حسش می‌کند. گاربوس در صحنه‌های کم نور و تا حدودی نا آرام به مخاطب اجازه می‌دهد تا عمق عشق مادرانه را مشاهده کند. عشقی که در واقع آخرین امید و عنصر رهایی‌بخش یک زن در زندگی است که در تمام سطوح تکه تکه شده است.
گاربوس در تمام صحنه‌ها تمرکز خود را روی ماری می‌گذارد حتی زمانی که شخصیت‌های دیگر صحنه را شلوغ کرده‌اند او را همچنان در حال جست‌وجو نشان می‌دهد و نقاط طلایی قابش را برای ماری می‌گذارد. زنی که دخترش را از دست داده و برای دستیابی به حقیقت تلاش می‌کند به مکان‌های هولناک و خانه‌های عجیب و غریب سرک می‌کشد تا بتواند ردی از جنایت را پیدا کند و حداقل عنوان تحقیرآمیز فاحشه را از روی قتل‌ها بردارد تا جامعه قربانیان را انسان در نظر بگیرد نه افرادی که به دلیل شغلشان، زنده بودن یا مردنشان هیچ تفاوتی نداشته باشد.
گاربوس در جهان اثرش به وضوح جمله «مندویل» را نشانمان می‌دهد:«جامعه به نقص و فساد خود زنده است، جامعه بر پایه عدم تعادل و ناهم‌ترازی خود عمل می‌کند و اتکای جامعه نه بر خصیصه‌های مثبت که بر کیفیت‌های منفی آن است.» و بر همین نهج امریکایی را نشانمان می‌دهد که با تصورات و تصاویر خوش رنگ و لعاب، زمین تا آسمان فرق دارد. او امریکایی را نشان می‌دهد که اول از همه در رسانه‌ها، موضوع قتل‌ها را مهم قلمداد نمی‌کند سپس قربانیان را فاحشه می‌خواند و ابزاری که تاریخ مصرفشان فرا رسیده است.
گاربوس به زیبایی در درامش نشان می‌دهد در این جامعه و با چنین رویکردی، وقتی مادری دل شکسته ابراز تاسف می‌کند از اینکه دختر گمشده‌اش ، کارگر جنسی است که همراه با سایر زنان فراموش شده و همانند یک جنس از آنها نام برده می‌شود نه یک انسان مورد اتهام قرار می‌گیرد و بهتر است در این باره صحبتی نداشته باشد.
این فیلمساز در تازه‌ترین ساخته‌اش ، نفی برابری و عدالت اجتماعی و در واقع تصویری حقیقی از امریکا سرزمین رویاها را نشانمان می‌دهد که سرشار از شکاف اخلاقی است. سرزمینی که در یک طرف آن زنان مرده، افسرده، عصبانی و فعال وجود دارند و طرف دیگر مردان قدرتمندی (مظنونین به قتل‌ها و پلیس) که از وضعیت موجود ناراضی نیستند و به راحتی از این مساله عبور می‌کنند. تصاویر واقع‌گرایانه و شرم‌آوری از غربی که زنان قربانی جنسیتشان هستند. 
نکته حائز اهمیت دیگری که در فیلم وجود دارد این است که گاربوس مستقیما مقامات مسوول را نشانه می‌گیرد و آنان را بی‌کفایت و بی‌مسوولیت می‌داند و به وضوح نشان می‌دهد؛ با وجود تلفن اضطراری و درخواست کمک، ماموران یک ساعت با تاخیر می‌رسند ولی وقتی زنان به منطقه خصوصی «دکتر هکت»(دنی برنی) می‌روند که مظنون اصلی ماجراست کمتر از چند دقیقه می‌رسند. منطقه خصوصی که اجساد در آنجا پیدا شده‌اند، متعلق است به دکتر هکت، کاراکتر مرموز و غریبی که تا انتها هم مشخص نمی‌شود به واقع کیست و چرا قربانیان در منطقه او پیدا شده‌اند. از جهتی به نظر می‌رسد، هکت نماینده جامعه مردسالارانه‌ای است که گاربوس نشانمان می‌دهد: پزشکی که در واقع شغل او نجات‌ دادن است ولی گویا در همین راستا، موجودات بی‌ارزشی همچون کارگرهای جنسی نانجیب که به زعم او جامعه را به فساد می‌کشانند، می‌کشد تا باقی مردم را نجات دهد. دکتری که در ورودی منطقه خصوصی‌اش روی تابلویی نوشته است: یا نجیب باش یا از اینجا برو.
در نهایت باید گفت «دختران گمشده» یک درام سرد است که ریشه در یک غم و اندوه تاریک دارد. ریشه در واقعیت تلخ شهر کوچک النویل و اطراف آن که زیر آسمان پوشیده از ابر قرار گرفته‌اند و بی‌هویتی و فراموش ‌شدگی طبقه متوسط مطرود مانده را نشان می‌دهند. درامی احساسی و تاثیرگذار که در تمامی لحظات در مخاطب همذات‌پنداری عمیقی را به وجود می‌آورد و با وصل شدن تکه‌های تصاویر واقعی از این ماجرای تلخ به فیلم، اثرگذاری آن بیشتر هم می‌شود و پس از پایان، راهی جز رفتن به عمق واقعیت را باقی نمی‌گذارد.

روزنامه اعتماد