به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ محمد زارع شیرین کندی در تازهترین یادداشت ارسالی خود به مهر درباره شخصیت و آثار پرویز ضیاشهابی، از مدرسان برجسته فلسفه در ایران و مترجم برخی آثار مارتین هیدگر به فارسی، نوشته است.
زارع شیرین کندی دکترای فلسفه از دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران دارد. به قلم او کتابهایی چون «تفسیر هایدگر از فلسفه هگل»، «هایدگر و مکتب فرانکفورت» و «پدیدارشناسی نخستین مراحل خودآگاهی فلسفی ما: مقالاتی درباره برخی اندیشمندان و روشنفکران کنونی ایران» منتشر شدهاند. زارع همچنین مترجم کتابهایی چون «لوکاچ و هایدگر: به سوی فلسفهای جدید» اثر لوسین گلدمن و «نظریه اجتماعی و عمل سیاسی: بررسی رویکردهای پوزیتیویستی، تفسیری و انتقادی» نوشته برایان فی است.
مشروح اینیادداشت را در ادامه بخوانید:
«درباره شخصیت و آثار فلسفی استاد دکتر پرویز ضیا شهابی، پیشتر در مقالهای با عنوان «مترجم متبحر و معتمد هیدگر در ایران» که در کتاب «پدیدارشناسی نخستین مراحل خودآگاهی فلسفی ما» چاپ و منتشر شده، پارهای از گفتنیها را گفتهام و در اینجا دیگر آن نکات را تکرار نمیکنم. در آن مقاله بیشتر درباره میزان شناخت ایشان از آرا و آثار هیدگر و هنر ترجمهشان از آنها سخن گفته شده است. می وان گفت که ضیا شهابی با زیر و بم و چم و خم تفکر هیدگر آشناست و همین مقدار اندک ترجمه که از ایشان منتشر شده، گواه این مدعاست.
او هیدگر شناسی است متواضع و منزوی و فروتن و دقیقاً در تقابل و تضاد با مدعیان تهی از دانش وفضل و آکنده از کبر و نخوت، پر از سر وصدا و هیاهو. اما صد افسوس که ترجمه جدیدی از ایشان منتشر نشده است و امیدواریم که چشم دوستداران ترجمههای ایشان به ترجمههایی تازه روشن شود. اما، علاوه بر ترجمه، ایشان تالیفهای اندک و انگشت شماری هم دارند: «درآمدی پدیدار شناسانه به فلسفه دکارت» یکی از آنهاست که در اصل مجموعه درسگفتار است. این متن حاوی نکات و مضامین و مفاهیم آموزنده و روشنگر و خواندنی و دلنشین است، و فلسفه دکارت را آهسته آهسته و با حلم و شکیبایی به خواننده یاد میدهد.
نیز کتاب کوچکی از ایشان با عنوان «سرآغاز و سر انجام هستها» که مجموعه ۶ مقاله است، سال ۱۳۹۶ به چاپ رسید. در این مقالهها نیز که به تناوب و در سالهای مختلف نوشته شده، مثل ترجمههایشان، مهارت و تبحر او و ورزیدگی و سنجیدگی نثر او بخوبی نمایان است. ایشان علاوه بر تسلط بر زبان آلمانی، با زبان یونانی و لاتین نیز آشناست و همین امر باعث شده که تحلیلهایش از کلمات و عبارات پیش از سقراطیان و اندیشههای ارسطو از طراوت و تازگی برخوردار شود. به گونهای که خواننده با یک بار خواندن مقالهها سیر نمیشود و می خواهد به کرات از حلاوت کلام آنها کامش را شیرین کند. نثری که در این مقالهها شاهدیم نثری است زنده و جذاب، دقیق و ظریف. ایشان بسیار سنجیده و فاخر و نیکو و استادانه مینویسد.
در همین شش مقاله کوتاه نکتههایی بلند و اندیشه انگیز نهفته است، نکتههایی که در آثار حجیم و قطور اما بی روح، فاقد فکر، ملال آور و بی اثر و بی ثمر بسیاری از همنسلان او پاک غایب است. همان همنسلانی که جز ادعا و ادعا، خودنمایی و خودستایی، تعریف و تمجید از خود و آثار خود، شهرت طلبی، کینه ورزی و نفرت پراکنی چیزی در آثارشان موجود نیست. ضیا شهابی با این مایه از دانش و حکمت و حسن و هنر، افسوس که کم و نادر مینویسد. من به نوبه خود بسیار متاسفم که از قلم ایشان کمتر بهرهمند میشوم. روزگار غریبی است. قلمها در دست پرگویانی است که جز بیهوده گویی، وراجی، روده درازی و عقده گشایی هنر دیگری ندارند. آن وقت این عالم دقیق النظر و نکته سنج که در عین حال متخلق به صفات و خصال نیکوی اخلاقی است بسیار کم قلم به دست میگیرد و صرفاً گاه از گاه اندک چیزی مینگارد یا ترجمه می کند. شاید گوش او با هیاهو ها و جار وجنجالهای «افراد منتشر» در فضاهای فرهنگی و «مجازی» این کشور چندان خو نمیگیرد و به همین سبب در گوشه خلوت خود اندیشیدن زمانه را پیشه خود کرده و با آن خوش است.»