شناسهٔ خبر: 63120 - سرویس دیگر رسانه ها

تجربه‌ را کنار بگذار که سد راهت می‌شود/ درباره فیلم «در سکوت» ساخته‌ ژرژ هاشم‌زاده به بهانه انتشار نسخه نمایش خانگی

  

فرهنگ امروز/ حافظ روحانی

«در سکوت» یک فرصت به هدر رفته است. یک موقعیت چشمگیر که به آسانی بر باد می‌رود تا دو حسرت بر دل بگذارد؛ حسرت اول از دست رفتن یک داستان جذاب است، پر از موقعیت‌های دراماتیک جذاب و درگیری‌های نفسگیر و حسرت دوم اینکه چگونه یک دستیار کارگردان قدیمی که بیش از دو دهه در سینمای ایران کار کرده است، فرصت طلایی فیلم اول بلند سینمایی‌اش را از کف می‌دهد و با وجود یک داستان گیرا و گروهی حرفه‌ای و شناخته‌شده فیلم بدی می‌سازد. پس «در سکوت» بیش از هر چیز تماشای یک شکست است و ‌مانند هر شکست دیگری دردناک است و باعث حسرت.
«در سکوت» با یک موقعیت دراماتیک عالی آغاز می‌شود که به ‌خودی خود گیراست؛ سودابه (فاطمه معتمدآریا) بعد از 23 سال به ایران بازگشته است. می‌فهمیم که در ایران دختری دارد که اندکی بعد از تولد - بدون هیچ توضیحی-  ترکش کرده و رفته. دخترش، ستاره (سوگل خلیق)، در تمامی این سال‌ها نزد پدربزرگش، خسرو (سعید پورصمیمی) و مادربزرگش، پری (احترام برومند) زندگی کرده و حالا در آستانه ازدواج است. همین یک خط به این معنی است که ورود ناگهانی مادر گمشده بعد از 23 سال تا چه اندازه می‌تواند بحران‌آفرین باشد، آن‌هم بر زندگی چند نفر که هر کدام یک داستان دارند و همه اینها یعنی فرصت کافی برای تقابل میان شخصیت‌ها و داستان‌پردازی. نکته جذاب‌تر این است که دلیل مادر برای غیبت هم قانع‌کننده است و اتفاقا فرار و سکوت مادر را توضیح می‌دهد و این فرصت را فراهم می‌کند تا مضمون به خط روایی پیوند بخورد. همه اینها می‌توانست از این داستان جذاب حاصل شود، با این‌ همه «در سکوت» صرفا به یک موقعیت از دست رفته تبدیل می‌شود.
ژرژ  هاشم‌زاده در نشست نقد و بررسی «در سکوت» که سال گذشته و پیش از آغاز این روزگار کرونازده برگزار شد، از تمایلش - به آنچه خود سینمای مینی‌مال نامید- سخن گفته بود: «... من به سینمای مینی‌مال عشق می‌ورزم و قائل به کمترین دیالوگ در یک اثر سینمایی هستم...» به نظر می‌رسد که او این اصطلاح را 
به گونه‌ای از فیلم‌ها اطلاق می‌کند که معمولا در سکوت می‌گذرند و تقابل میان شخصیت‌ها با حداقل گفت‌وگو پیش می‌رود و از این منظر بیشتر بر فضاسازی تاکید دارند و قاعدتا از یک موقعیت جبری سخن می‌گویند که آدم‌های قصه لزوما در شکل‌گیری‌اش دخیل نبوده‌اند. گویا گفته‌های هاشم‌زاده تلاشی است برای توضیح دلیل فرار آدم‌های فیلمش از صحبت کردن با یکدیگر و نگاه‌هایی که به‌خصوص میان پری و خسرو رد و بدل می‌شود تا حالات درونی آنها را توضیح دهد. به واقع کارگردان کوشیده تا به مدد این حربه بحران بیرونی ناگهانی (ورود مادر) را برای آدم‌های قصه درونی کرده و آن را در قالب یک هراس روحی (و نه عینی) توصیف کند. این تصمیم کارگردانی از آن‌ رو اهمیت دارد که هم نام فیلم، «در سکوت» را توضیح می‌دهد و هم دلیل روایت اول شخص یا گفت‌وگوی درونی سودابه را که گویا دارد با همسرش، بهرام (محمدرضا غفاری) صحبت می‌کند که در آن بزنگاهِ 23 سال قبل مرده است. 
با این‌ حال این حربه کارگردانی از یک‌ جنبه کارکرد ندارد، سکوت سودابه به واسطه رخداد تلخی که بر سرش آمده، موضوع شخصیت‌های دیگر نیست، پس اگر سکوت او به واسطه ناتوانی‌اش در بیان وضعیت آشفته روحی‌اش باشد (که گویا هست) بر دیگر شخصیت‌های داستان تسری پیدا نمی‌کند، بلکه راه را بر تقابل اصلی می‌بندد، جایی که مادر باید در برابر دخترش بنشیند و میان عشق و نفرتش نسبت به او یکی را انتخاب کرده و سکوتش را بشکند. بر این اساس وضعیت منطقی فضای روایت نه سکوت که سخن گفتن طبیعی میان آدم‌هاست که سودابه به واسطه دلایلش (که اتفاقا قانع‌کننده هم هستند) قاعده را کنار گذاشته و سکوت می‌کند. پس مشکل زمانی برطرف می‌شود که سودابه سخن بگوید تا هم از وضعیت بغرنج روحی‌اش نجات یابد و هم عشق را جایگزین نفرت کند. به این ترتیب بحران‌های روایی برطرف می‌شدند و برهم خوردن نظمِ حاصل از ورود ناگهانی مادرِ غایب به وضعیت پایدار جدیدی می‌رسید که همراه با ثبات زندگی خانوادگی است. 
همین حربه کارگردانی باعث شده تا این قصه پرتنش به شکلی بی‌اثر پیش برود، شاید بیشتر از آن‌رو که فرصت‌های تقابل میان شخصیت‌ها یک‌به‌یک نادیده گرفته می‌شوند و آدم‌ها در موقعیت‌های دراماتیک متعدد قصه به جای سخن گفتن، سکوت می‌کنند. اما علاوه بر اینها به نظر می‌رسد که فیلم از نزدیک شدن به موقعیت اصلی هراس دارد. مادر و دختر در روایت نسبت به یکدیگر در وضعیت عشق و نفرتند (عشق میان مادر و فرزند در یک‌سو و نفرت حاصل از عمل مادر که در طول 23 سال روی هم انباشته شده و به یک بحران خانوادگی هم منجر شده است.) پس به نظر می‌رسد که داستان پیش از هر چیز بر حل رابطه مادر و دختر بنا شده است، جایی که مادر حقیقت را بگوید و دختر لابد آزرده شود، اما با وجود رنج، موقعیت مادرش را نه به عنوان مادر که به عنوان زن درک کند.
به نظر می‌رسد که «در سکوت» بیش از هر چیز قربانی یک سوءبرداشت یا سردرگمی میان دو مفهوم شده است؛ رخداد عینی پیش آمده برای مادر در 23 سال پیش هم تبعات روانی دارد (که به سکوت مادر منجر شده) و هم باعث بروز تبعاتی بر دیگران شده (که در تقابل شخصیت‌های فرعی نمود پیدا می‌کند.) «در سکوت» درنهایت میان این دو سردرگم می‌ماند و در انتخاب بین روایت بیرونی مبتنی بر درام روابط یا بحران روحی حاصل از ترومای مادر درمی‌ماند.  نتیجه این سردرگمی را می‌توان در تمامی جزییات روایی یا کارگردانی فیلم دید.
آیا «در سکوت» قربانی سرعت در تولید شده است؟ توضیحات ژرژ هاشم‌زاده در همان نشست نقد و بررسی نشانه‌هایی از این دارد که گویا «در سکوت» در یک زمان کوتاه ممکن و در یک پیشامد استثنایی تولید شده است. مدت زمانی که کارگردان فرصت چندانی برای تصمیم‌گیری درباره جزییات فیلمنامه و تولید را نداشته. می‌توان نشانه‌هایی از این تعجیل را در خود فیلم هم دید. جایی که بسیاری از فکرها ناتمام و الکن رها شده‌اند؛ به عنوان مثال فکر جذاب شغل سودابه، متخصص بازیافت زباله که از منظر تمثیلی موقعیت دشوار او را موکد می‌کرده. با این ‌حال برای کارگردانی که سال‌ها دستیاری کرده و تجربه مواجهه با موقعیت‌های دشوار تولیدی را داشته، گیر افتادن در این موقعیت را سخت بتوان پذیرفت. در عین‌حال که می‌توان تاکید فیلمساز بر جنبه‌های ملودراماتیک را نیز ناشی از تجربه‌هایش در دهه 1370 دانست، جایی که او با کارگردانانی کار کرده که در ساخت ملودرام تبحر داشتند. به نظر می‌رسد که نتیجه همه این تجربیات در طول همه این‌ سال‌ها صرفا از دست رفتن یک فرصت بوده است. انگار که تجربه به جای یاری  دادن به او، سد راهش شده باشد و شاید هیچ ‌چیز تلخ‌تر از این  نباشد.

روزنامه اعتماد