فرهنگ امروز/ بابک احمدی
وقتی کودتای ۲۸ مرداد 32 به وقوع پیوست، آتش دعواهای سیاسی به مهمترین سالنهای تئاتری پایتخت هم رسید. هنرمندان طعم تلخ تعطیلی چشیدند و اهل فرهنگ به درهای بسته خوردند. کارگردانها به یک سو رفتند، بازیگرها به سوی دیگر. دیگر از دفتر روزنامه «شهباز» هم خبری نبود که علاقهمندان کلاسهای آموزشی نوشین درباره تئاتر نوین دنیا زیر سقفش تشکیل شود. نوشین چند سال قبلتر (1327) پس از غائله سوءقصد به جان شاه توسط ناصر فخرایی و تعقیب اعضای حزب توده، ابتدا به «زندان قصر» افتاد و بعدا فرار کرد و مسیر سرد مسکو در پیش گرفت. پنج سالی میشد که تئاتر «فردوسی» به تاریکی عادت داشت و تئاتر «سعدی» تنها کورسوی امید بود. بعضی میگفتند نوشین از زندان کاغذ میفرستاده و گروه به سرپرستی همسرش لرتا، با همکاری حسین خیرخواه همراه همیشگیشان، طبق نظر کارگردان در تئاتر «سعدی» نمایش به صحنه میبرده؛ با کودتا همان یک روزنه آبی! هم مسدود شد. دیگر از اجرای پیاس «بادبزن خانم ویندر میر» نوشته اسکاروایلد و «مستنطق» و «ولپن» و «توپاز» جز هاله و خاطرهای دور در اذهان چیزی باقی نماند. نه لرتا روی صحنه نقش بازی میکرد، نه خیرخواه؛ از کهنمویی، عاصمی، توران مهرزاد، مهین اسکویی، صادق شباویز، مهین دیهیم، خاشع و دیگران هم خبری نبود.
جو خفقان و ناامیدی فضای فرهنگ و هنر مملکت را دربرگرفت، روزنامهنگاران، نویسندگان و هنرمندان حرفهای به سکوتی عمیق فرو رفتند؛ اوضاع جوانان نوپای عاشق تئاتر که حدیث دیگر داشت. در روزگاری که ماموران کوچکترین حرکت فرهنگی جدی را نقشه حزب توده علیه شاه و میهن قلمداد میکردند، فقط از خودگذشتگی میتوانست چراغ خاموش جریان فرهنگ را روشن کند. بهتر بگویم، «عشق». اکسیری که در وجود شاهین سرکیسیان قلیان داشت و موجب شد گروهی از جوانان علاقهمند را در خانه محقر مادری، گرد خود جمع کند. فهیمه راستکار، نسرین رهبری (براتلو)، بیژن مفید، علی نصیریان، جمشید لایق، اسماعیل داورفر، هوشنگ لطیفپور، جعفر والی و احمد براتلو زیر سایه چتر حمایت و مراقبتی که سرکیسیان روی سرشان باز کرد، جلسات تمرین تئاتر تشکیل دادند. عباس جوانمرد هم حضور داشت.
با ممارست این افراد بخشی از تئاتر ایران در نهایت موفق شد از یک پیچ تاریخی سر سلامت به در برد، تا یک دهه بعد با اضافه شدن چهرههایی چون پری صابری، حمید سمندریان، داود رشیدی و غیره، در کنار اعضای پرشور «کارگاه نمایش» جریانی متنوع از سلایق و رویکردهای متفاوت نسبت به کارگردانی و بازیگری را به فضای تئاتر و بعدها سینمای ایران تزریق کند.
«گروه هنر ملی» مدت کوتاهی بعد از کودتا، در سال 1335 تشکیل شد و گرچه نام سرکیسیان ابتدا در گروه به چشم میخورد، اما به مرور تنها شد و از این حضور انصراف داد. در مقابل اما هسته اولیه «گروه هنر ملی» شامل جوانمرد، نصیریان، لایق، داورفر و... با پشتکار فراوان گام در مسیر خلق هنری گذاشت. کار با اجرای سه نمایش تک «محلل» نوشته و کارگردانی جوانمرد در باشگاه دانشگاه تهران و جشن مجله سخن (به همت پرویز ناتل خانلری) آغاز شد و نتیجه مورد توجه قرار گرفت. سپس «مردهخورها» به صحنه رفت و علی نصیریان با نگارش «افعی طلایی» اقتباس از «مردهخورها»ی صادق هدایت سهگانه نخست گروه را تکمیل کرد. این جمع با اجرای نمایش «بلبل سرگشته» نوشته علی نصیریان، سال ۱۳۳۵ در اولین مسابقه نمایشنامهنویسی هنرهای زیبا رتبه اول را به خود اختصاص داد و پس از آن به کارگردانی عباس جوانمرد و احمد براتلو در فاصله سالهای ۳۵ تا ۵۴ سه بار در تالار «سنگلج» (که به خواست و ممارست همین گروه بنا شد) روی صحنه رفت. شهرهای اصفهان، شیراز، آبادان و مسجد سلیمان مقصد بعدی این گروه بود تا اینکه مورد توجه شخصی فرانسوی به نام مادام اِلو قرار میگیرد و به فستیوال بینالمللی تئاتر ملل در پاریس دعوت میشود. گرچه پیش از آن نیز گروههای تئاتری برای اجرا به همسایه شمالی ایران رفتوآمد داشتند، اما حضور گروه هنر ملی در یک فستیوال اروپایی معتبر را میتوان یک نقطه عطف برای تئاتر ایران در نظر گرفت. حضوری که همزمان به فراز و فرود گروه بدل میشود. جوانمرد پیش از سفر به پاریس استعفا داد، همراه دیگر اعضا به سفر نرفت و گروه بعد از اجرا در فستیوال عملا از هم پاشید. تازه دو سال بعد بود که جوانمرد تصمیم گرفت بار دیگر جمع گذشته را احیا کند.
«گروه هنر ملی» حدود سه دهه دوام آورد تا علاوه بر همراه کردن و معرفی چهرههای صاحبنام تئاتر و سینمای ایران در زمینه بازیگری و کارگردانی، مجموعهای قابل اعتنا از نمایشنامههای تالیفی، رویکردهای اجرایی با نگاه به نشانهها و عناصر فرمال نمایشگری ایرانی (از جمله سیاهبازی، تعزیه، تختحوضی، نقالی و...) و تلاش برای راهاندازی گروه تئاتر «رادیو تلویزیون ملی ایران» که به تولید پرشمار «تلهتئاتر» انجامید را از خود به یادگار بگذارد. عدهای معتقدند اگر عملکرد گروه هنرملی در تئاتر ایران به صورت منصفانه، ارزیابی و تحلیل شود، نمره اختصاص یافته به آن، قابل قبول و در بعضی از موارد درخشان خواهد بود. نمرهای که عباس جوانمرد در کسب آن سهمی بسزا و غیرقابل انکار داشته. کمترین دستاورد این جمع برای امروز و فردای ما، دست نکشیدن از کوشش و خلق هنری، حتی در دشوارترین شرایط سیاسی- اجتماعی است. یادش گرامی.