فرهنگ امروز/ محسن آزموده
تصور عمومی مردم از تاریخ، روایت سلسلهها و توالی جابهجایی شاهان و حکومتهاست و تاریخ در اذهان مردم با نام پادشاهان و سیاستورزان گره خورده است، وقتی به کسی میگویید دوران هخامنشی، به سرعت نام کوروش و داریوش به ذهن متبادر میشود یا تصویر ذهنی مردم از دوران صفویه با اسم شاهعباس و شاهسلطان حسین گره خورده است، نام افشاریه و زندیه، با نام نادر و کریمخان پیوند خورده و دوران قاجاریه با توالی اسامی آقامحمدخان و فتحعلیشاه و محمدشاه و ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه و احمدشاه خلاصه میشود. در بازگویی جزییات تاریخی مربوط به دوران هر یک از این شاهان هم عموما به تحولات سیاسی و پیروزی و شکست در جنگها و منازعات بر سر قدرت اکتفا شده و کمتر یادی میشود از زندگی روزمره و در جریان مردمانی که در این دورهها زیستهاند. زندگی عموم و اکثریت خاموش جامعه، خوشیها و مصائب آنها، تفریحات و خوشگذرانیهای آنها و امیدها و آرزوهایشان که در ماثورات و شکل زندگی آنها نمود یافته، کمتر مدنظر جویندگان تاریخ قرار میگیرد. البته در سالهای اخیر، خوشبختانه برخی پژوهشگران جوان و محققان نواندیش تاریخ کوشیدهاند و میکوشند که لابهلای متون و منابع تاریخی و بیشتر از آن در میان آثار و ماثورات غیرتاریخی به جستوجوی جنبههای مغفول تاریخ یعنی زندگی روزمره مردم بپردازند. کتاب «تاریخ تفریح در شهر تهران در دوران قاجار و پهلوی» نوشته حامد سلطانزاده، یکی از این آثار است که به تازگی توسط انتشارات نگارستان اندیشه منتشر شده است. نویسنده در این کتاب که برگرفته از پایاننامه دکترای او در رشته تاریخ دانشگاه تهران است، به یکی از جذابترین جنبههای زندگی مردم در دو دوره تاریخی نسبتا معاصر پرداخته است. «تفریحات و سرگرمی» (entertainment) یکی از مفاهیم بحثبرانگیز در علوم اجتماعی معاصر است که به ویژه در روزگار مدرن و اهمیت یافتن مفهوم اوقات فراغت (Leisure) مورد توجه قرار گرفته است. این بدان معنا نیست که در روزگار پیشامدرن، مردم اوقات فراغت نداشتند و در آنها به تفریح و سرگرمی نمیپرداختند، بلکه مساله این است در روزگار جدید با تحول شکل و درونمایه زندگی روزمره مردم در چارچوب نظم و انتظام خاص مناسبات سرمایهدارانه، اوقات فراغت مردم و نحوه پر کردن آن با تفریحات و سرگرمیها اهمیت یافته است، به ویژه از طریق برنامهریزیهایی که دولت-ملتهای مدرن (یا شبهمدرن) به خصوص برای تحقق برنامهها و اهداف خود ارایه میکنند. جامعه ایران نیز تقریبا از اوایل دوران قاجار (ابتدای سده هجدهم) ناگزیر در نتیجه ارتباط برقرار کردن با جهان جدید، شکسته بسته وارد گردونه تجدد سرمایهدارانه شد و به تدریج شکل و شمایل تفریحات و سرگرمیهای مردم در اوقات فراغتشان تغییر کرد. البته تا جایی که به برنامهریزیهای مدون دولت بازمیگردد، در عصرقاجار این تفریحات و سرگرمیها، عمدتا نه ناشی از تحقق انتظام سرمایهداری جدید ( که هنوز متحقق نشده بود) بلکه متاثر از مواجهات دولت و نخبگان با ممالک فرنگی صورت میگرفت، به همین دلیل چنانکه نویسنده در فصل دوم کتاب نشان میدهد، در دوران قاجاریه، شکل و محتوای تفریحات و سرگرمیهای مردم، عمدتا به سیاق گذشته و بر مبنای آداب و رسوم سنتی و در نتیجه دینی یعنی دینداری در زندگی روزمره صورت میگرفت. اما در اواخر دوران قاجار و به خصوص با ظهور پهلوی دوم و قوام یافتن ملت-دولت مدرن، البته به شیوه ایرانی به تدریج تفریحات و سرگرمیهای مدرن نیز در ایران رواج یافت، یعنی با تاسیس سینماها و سالنهای نمایش تئاتر و گسترش امکان فعالیت موسیقی از سویی و پدید آمدن امکان ظهور و بروز گروههای اجتماعی متفاوت از جمله زنان در عرصه اجتماع، از سوی دیگر، شکل و محتوای تفریحات و سرگرمیها نیز تغییر کرد. در این زمینه باید شکلگیری زندگی نیمه (شبه) سرمایهدارانه جدید و رواج زندگی شهری مدرن و قدرت گرفتن طبقات و گروههای اجتماعی جدید مثل کارگران و کارمندان را در نظر داشت، امری که در پژوهش مورد بحث کمتر مطمح نظر قرار گرفته. در دهههای بعد، با گسترش روند نوسازی (مدرنیزاسیون) متولیان و برنامهریزان تفریحات و سرگرمیها نیز تنوع بیشتری پیدا کردند، به خصوص که به تدریج بسیار از مراکز تفریحی و سرگرمی، توسط کارگزاران بخش خصوصی به راه افتادند و دیگر این تنها دولت نبود که این مراکز را تاسیس میکرد. روشن است که این امر، پیامدهایی در بر داشت، از جمله اینکه بهرغم نظارت حداقلی یا حداکثری دولتی، امکان پدید آمدن اشکال و محتواهای متنوعی از تفریحات و در نتیجه شنیده شدن و گفته شدن صداهایی متفاوت و برخاسته از گفتارهای (دیسکورس) سیاسی و اجتماعی متفاوت پدید آمد. گو اینکه چنانکه سلطانزاده به خوبی نشان میدهد، در همان مراکز و تاسیسات دولتی هم (مثل تالار رودکی یا ...) هنرمندان و روشنفکرانی حضور مییافتند یا سخنانی بیان میشد که چندان با ایدئولوژی حاکم همسو نبود، اگر یکسره مخالف و متعارض با آن نبود. یکی از نکات جالب کتاب سلطانزاده، واکنش اقشار و گروههای مختلف اجتماعی (از جمله روشنفکران و اقشار مذهبی) به این تفریحات و سرگرمیهای نوآیین است، ضمن اینکه او به خوبی و هوشمندانه نشان میدهد که واکنشهای این گروهها را نمیتوان با کلیشههای رایج تجددگرا و سنتگرا دستهبندی کرد و واکاوی موردی و جزیی و صد البته پر مرارت (به دلیل فقدان یا پراکنده بودن) منابع نشان میدهد که باید از نتیجهگیریهای کلی و راهزن پرهیز کرد و برای فهم دقیق گرایشهای سیاسی و اجتماعی، به پژوهش گسترده و عمیق همه منابع، حتی آنها که در نگرشهای سنتی رایج «منابع تاریخی» محسوب نمیشوند، مراجعه کرد.
روزنامه اعتماد