به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ کتاب «هیچوقت علم را جدی نگرفته ایم» یادداشتهای یک دهه درباره علم و حواشی آن تألیف حجت الاسلام والمسلمین رسول جعفریان استاد دانشگاه تهران به همت پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم در ۱۱۰۳ صفحه به بهای ۱۶۶ هزار تومان منتشر شده است.
این اثر دارای ۲۵۵ فهرست است و با تخفیف ۲۵ درصدی ارائه میشود.
جعفریان در مقدمه این اثر نوشته است:
بنام خدای علم و قلم،
خدای مهربان و بخشنده
مقدمه
از زمانی که به بحثهای تمدن اسلامی علاقهمند شدم و آن زمان که تقریباً در یک گفتمان رایج و یکصد ساله، بهخصوص بین مذهبیها و نیز برخی از سنتگرایان غیرمذهبی، از داشتهایمان، چشم و گوش بسته دفاع میکردم، وقتی به بحث علم و مفهوم آن پرداختم، قدری افکارم تغییر کرد. اندکی بعد، چون این مطالعات را با آنچه سالهای اول طلبگی دربارۀ اهمیت بحثهای معرفتشناسی در فلسفه غرب خوانده بودم، کنار هم گذاشتم، دریافتم که ضروری است با توجه بیشتری به سرگذشت مفهوم علم در تمدن اسلامی بپردازم. به نظرم آمد در این زمینه کمتر کارشده و آثار مستقل بهویژه بین پژوهشگران ایرانی، اندک است.
بنده این نحوۀ مطالعه که میشود عنوانش را نقد میراث از زاویه مفهوم علم دانست، بیشتر با مطالعۀ آثار خطی دنبال کردم، آثاری که اوایل صرفاً برای کارهای تاریخی میدیدم اما در شرایط تازه، تبدیل به منبعی غنی برای شناخت دایرۀ دید و شناخت مسلمانان در طول این تمدن نسبت به علم شده بود. وقتی یک کتاب نجومی یا طبی یا علوم غریبه یا حتی جغرافی و نیز تاریخی را میخواندم، به این فکر میکردم که نویسندگان این متون «معرفت و استدلال» را در چه چهارچوبی تعریف میکنند. برای مثال، وقتی عجایب المخلوقات طوسی را خواندم، یکجا، تجربه زیادی در این زمینه به دست آوردم، تجربهای که شرح آن را در مقالهای که اوایل کار درباره آن کتاب نوشتم، آوردهام.
این مطالعات را برای ده سال مداوم ادامه دادم. یافتن موارد تازه در باره رسیدن به یک درک نو و متفاوت از مفهوم علم در جوامع اسلامی مهم بود. میدانم که با توجه به میراث عظیم برجایمانده، بنده بهاندازۀ سرسوزنی هم از این تجربهها را مرور نکردهام، اما بههرحال، معیارها و شاخصهایی هست که میتواند با رعایت اندکی از قواعد تعمیمِ نسبتاً منطقی، راه را تا حدودی به آدمی نشان دهد، این اندازه که بتواند سر بحث را واکند و دیگران را هم در آن شریک نماید.
بحث از مفهوم علم را با شناخت مفهوم و جایگاه علم در تمدن اسلامی، همینطور با وضع کتاب و کتابخانه که یکی از شغلهای اصلیام بود، با وضع علم در جامعه خودمان به لحاظ تعلیم و تربیت و نیز با وضع انبوهی از فریبکاریها در این زمینه و نیز داستانهای عقبماندگی و بدبختی که امروزه نصیب مسلمانان شده است، پیوند دادم. به این معنا که سعی کردم، از دل بررسی مفهوم علم، نتایجی هم در آن عرصهها ولو محدود بگیرم. خیلی اوقات، دراینباره، هم ازلحاظ روش و هم نتیجه شک داشتم و دارم، اما مثل همه، در این جامعۀ مشخص و در این مقطع تاریخی، فکر میکنم در این زمینهها باید حرفم را بزنم. این را قبول دارم که «عالم» کسی است که منهای این احساسات، بررسی کند، اما در جامعهای که ما داریم، مگر میشود اینطور بود، یعنی توصیه نصحیت گرایانه نکرد؟ دقیقاً همین مسئله است که باز ما را بهکلیگویی وامیدارد و درست همین است که علم را آلوده میکند اما در باره ناچاریم، و کسی نمیتواند بهسادگی خود را از آن رها کند، بهویژه اگر حوزه دانشی او دقیقاً همین مطالب باشد.
یک نکتۀ دیگر را هم باید بگویم، اندکی بیش از ده سال قبل بود که وقتی، جامعه ما دچار یک بحران فکری _ سیاسی شد، احساس کردم چطور از تاریخ، دانشی که من عمری برای آن گذاشته بودم، برداشتهای سو میشود. همان وقتها بود که مقالهای مفصل دراینباره نوشتم و ضمن آن این دریافت خود را نوشتم که برداشتهای بد در یک علم، ناشی از نوع تعریف از آن علم برای کسانی است که بر اساس آن تحقیق میکنند. اکنون نمیخواهم آن بحثها را مرور کنم، اما در اینجا، هدفم نشان دادن این نکته است که بگویم چرا مسیر مطالعاتم به این سمتوسو کشیده شد.
هرچه، بود در طول این ده سال، ضمن اینکه دربارۀ بسیاری از مسائل مورد علاقهام مینوشتم، دربارۀ علم هم، مقاله و کتاب و یادداشت، نوشتم. از حوالی سال ۹۳ و بعدها به ترتیب سالها، این علاقه بیشتر و بیشتر هم شد و از این رهگذر، مجموعهای از مقالات در قالب دو کتاب [مفهوم علم در تمدن اسلامی، و سیر تحول علم در ادبیات اسلامی] و نیز تعدادی مقاله در «مقالات و رسالات تاریخی» و همینطور شماری یادداشت در این زمینه فراهم آمد. آنچه اکنون پیش چشمان خواننده عزیز است، همان یادداشتهای کوتاه به همراه چند مصاحبه است که همه دربارۀ علم و یا حواشی آن است.
بیشتر این یادداشتها در وبلاگم در خبر آنلاین منتشر میشد و دیگران ازآنجا بازنشر میکردند. وقتی تلگرام راه افتاد و کانالی درست کردم، مطالبم را آنجا مینوشتم و همزمان در وبلاگ هم میگذاشتم. در این مدت و هر از چند سال، مجلدی از «کلک و کتاب» _ سه جلد آن تاکنون منتشرشده است _ مشتمل بر این یادداشتها و مطالب دیگر منتشر کردم. آنچه در این کتاب آمده، شامل یادداشتهایی از سه مجلد منتشرشده و نیز مجلد چهارم است که هنوز منتشرنشده است.
چنان که گذشت، در این سالها، دو کتاب در این حوزه منتشر کردم. یکی «مفهوم علم در تمدن اسلامی» که شامل مقالات مختلف میشد، و دیگری کتاب «سیر تحول مفهوم علم در ادبیات اسلامی» که بهطور خاص درباره تاریخ تطور مفهوم بود. جدای از آنها تعداد قابلتوجهی مقالات دیگر هم نوشتم که در مجلدات «مقالات و رسالات تاریخی» آمده، است و امیدوارم آنها را هم در یک مجلد مستقل منتشر کنم. مسلماً آن کتابها و مقالات پشتوانه بسیاری از یادداشتهای کوتاه است که در اینجا ملاحظه میفرمایید.
دربارۀ این یادداشتها که شمار آنها ۲۴۴ مورد است، عرض کنم، بنا ندارم اظهار کنم که محتوای آنها مطالب درستی است که شاید باشد یا نباشد، بلکه بیش از آن، هدف از انتشارش این بود که جریان این بحث در حوزه علم را در یک مقطع زمانی در کشورمان نشان دهد. بههرحال، حاصل ده سال عمر بربادرفته را با تمرکز روی یک بحث مشخص در اینجا ملاحظه میفرمایید. شاید تنها فایدهاش همین باشد که آیندگان، در کنار هزار و یک مسئله فرهنگی دیگر، توجه داشته باشند که این مطالب همزمانی مطرح میشده و برای کسانی اهمیت داشته است.