به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛ ممکن است بارها شعری از حافظ را خوانده باشیم اما وقتی بار دیگر آن را میخوانیم، با دریافت تازهای از آن مواجه شویم. قرنهاست که شعر حافظ مورد بررسی قرار گرفته و پژوهشهای بسیاری درباره آن انجام شده است، مدتهای مدیدی است، از تاریخی دور تا کنون اثرگذاری حافظ بر ادبیات جهان ادامه دارد؛ اما شعر حافظ کهنه نمیشود. به راستی به قول محمدرضا شفیعیکدکنی، چرا حافظ تمام نمیشود؟
در «نیت» حافظ تمامی تاریخ انسان و انسانیت میگنجد
محمدرضا شفیعیکدکنی، شاعر، نویسنده و استاد ادبیات در پاسخ به این سوال که «چرا حافظ تمام نمیشود؟» در کتاب «مفلس کیمیافروش» میگوید: «شما وقتی در شعر انوری میخوانید: لمعه خنجرش از صبحِ ظفر شعله کشید/ همه میدان فلک خنجرِ بهرام گرفت / ساقی همتش از جامِ کرم جرعه بریخت/ آز، دستارکشان راهِ در و بام گرفت، اگر اهل فن باشید، محال است از این مایه وقوف بر اسرارِ علم کیمیای زبان حیرت نکنید. اما نیت کیمیاگر را که مینگرید میبینید هیچ است و پوچ ولی وقتی این بیت حافظ را میشنوید: بر لبِ بحرِ فنا منتظریم ای ساقی/ فرصتی دان که زِ لب تا به دهان اینهمه نیست، درجه حیرت شما از کیمیاگری شاعر، شاید تفاوتی با مورد مشابه آن در شعر انوری نداشته باشد، اما «نیت» کیمیاگر را نمیتوانید نادیده بگیرید. در «نیت» انوری، خودش و ممدوحش به زحمت میگنجند و حتی جا برای یکی از این دو تن بیشتر وجود ندارد، اما در «نیت» حافظ تمامی تاریخ انسان و انسانیت میگنجد، از عصر حافظ تا هنگاهی که آخرین بشر در روی کره زمین یا یکی از کرات دیگر وجود داشته باشد.
تمام شاعران را با این دو معیار میتوان سنجید و راز اقبال مردمان یا بیاعتنایی مردمان بدیشان را در تاریخ بازشناخت.
شعر، کیمیاگری شاعر است با واژهها. آنچه شاعران را در طول تاریخ ادبیات ما عملا ردهبندی کرده همین دو نکته بوده است: درجه «وقوف بر اسرار علم کیمیا» و دیگر «نیت» نهفته در خاطر کیمیا.»
راز ماندگاری حافظ در همدلی و همدردی او با ماست
همچنین فتحالله مجتبایی، نویسنده، مترجم و استاد ادیان و عرفان که معتقد است دیوان حافظ اگر پرخوانندهترین کتاب فارسی نباشد، بیشک بیش از هر کتاب فارسی دیگر طبع و نشر شده است در مقالهای با عنوان «راز ماندگاری حافظ در چیست؟» (فصلنامه اطلاعات حکمت و معرفت) مینویسد: آنچه حافظ را از شاعران دیگر ممتاز میکند و در شمار ماندگاران کمنظیر تاریخ و فرهنگ ما قرار میدهد، تنها مضمونآفرینیها و خیالپردازیهای بیمانند او، و توانایی سحرآمیزش در ترکیب و آرایش کلام نیست. شعر او ترکیبی است در هم تنیده از چند عالم فکری و عاطفی و ذوقی که با هم همسو و همجهت شده و فضای خاصی ایجاد کردهاند که هر پارسیزبانی خود را به نوعی در آن سهیم و شریک میبیند، و شرکت در این فضاست که موجب همدلی و همدردی شده و حافظ را «کاشف هر راز» و شعر او را «ترجمانالاسرار» و لطیفه غیبیه کرده است. این همدردی و همدلی بیش از هر چیز در دردهای مزمن و موروث تاریخی و اجتماعی این مردم است ـ ریاکاریها، بیدادگریها، عوامفریبیها، حقکشیها، دینفروشیها، خودپرستیها، زبونآزاریها، و دهها عامل دیگر که آثار و نتایج آنها را هم در تکوین اندرزنامهها و رسالهها و منظومههای اخلاقی و عرفانی میبینیم و هم در رواج و گسترش مسلکهایی چون جوانمردی و عیاری، ملامتی و قلندری، صوفیگری و خانقاهنشینی و برخی نهادهای تاریخی و فرهنگی دیگر. این نهادها گرچه هر یک با گذشت زمان، خود مغلوب همان بلاها و دردهای مزمن و موروث شدند، لیکن در اصل عکسالعملهایی بودند در تقابل با شرایط موجود، و در عین حال انگیزههای پدید آمدن آثاری که امروز روشنگر و آگاهیبخشاند و شاید روزی در آسیبشناسی و درمانگری دردها و ناهنجاریها به کار آیند. این ویژگی در اشعار حافظ بسیار نمایان است. اینکه بعضی از اهل تحقیق گفتهاند که حافظ آینه عصر خود است سخنی است درست، لیکن آنچه امروز در این آینه میبینیم انعکاس واقعیات و احوال یک عصر نیست، بلکه انعکاس حیات فکری و روحی مردم ایران است در طول تاریخ گذشته و در دورانهای بعد از عصر حافظ، و بیان همان دردهای مزمن و موروث، همدلی و همدردی او با ما هنوز هم ادامه دارد، و از همینروست که ما هنوز تنها و تنها با دیوان او فال میگیریم و غمها و شادیها، خواستها و آرزوها، بیمها و امیدهای خود را با او در میان میگذاریم. راز ماندگاری حافظ در همین همدلی و همدردی او با ماست. با ما از دردها و تلخکامیهای زندگی مینالد، با ما بر ستمگران و ریاکاران میتازد، و با ما آرزومند است که طرحی نو در جهان افکنده شود و دور فلک بر منهج عدل استوار باشد.
نگاهی به شهرت بیپایان حافظ در جهان
شاید بسیاری از ما ایرانیان از حافظ فقط سراغ فال او برویم اما از شرق تا غرب پژوهشهای بسیاری بر شعر این شاعر ایرانی صورت گرفته تا شهرت جهانی بیپایانش را بر دیگر دلایل تمامناشدنی بودنش بیفزاید. شمار پژوهشگران و شارحان زبانهای شبهقاره دیوان حافظ به حدود ۳۱ نفر و شمار پژوهشها و شرحهای اردو درباره او نیز به حدود ۱۰ عدد میرسند. این درحالی است که در آلمان، آگوست فون پلاتن، نویسنده و شاعر علاوه بر ترجمه شعرهای حافظ، به سرایش شعرهایی به شیوه او در قالب غزل روی آورد. او به پیروی از گوته، از حافظ و شیوهاش تقلید کرد و در غزلهایش از ساقی، می، معشوق و گله از روزگار و مردمش سخن گفت و از مضمونهای مورد بهره حافظ در آنها استفاده کرد تا غزلهایش حال و هوای شرقی پیدا کنند. کار او در بهرهگیری از قالب غزل را دنباله کار فریدریش روکرت نیز میدانند. شعرهای پلاتن با نام «آیینه حافظ» منتشر شده است.
همچنین در ایتالیا نخستین ترجمههای شعرهای حافظ توسط پیترو دلا واله، جهانگرد رمی، انجام شد. او در بازگشت از سفرش به ایران، در سال ۱۶۲۶ میلادی نزد اوربان هشتم در رم و در مجلسی، ترجمه چند شعر از حافظ را خواند و هنرش را با سبک غناییِ ویرژیل، شاعر کلاسیک روم مقایسه کرد. گفته میشود که این ترجمه، نخستین ترجمه شعرهای حافظ در اروپا هم بوده است. علاوه بر این کتاب «کشف اللغات دیوان حافظ» که نخستین کتاب از پروژه «لیریکا پرسیکا» است در سال ۱۹۸۹ میلادی توسط دانیه لا منگینی و ریکاردو زیپولی منتشر شد.
در فرانسه نیز جهانگردان غربی مثل دلا واله و ژان شاردن، گفتوگوهایی را درباره حافظ و شهرت او انجام میدادند و انگلبرت کمپفر نگارهای از آرامگاه حافظ کشیده بود. بارتلمی دربلو، خاورشناس فرانسوی در سال ۱۶۹۷ میلادی و در کتابخانه شرقیاش شرح حالی از حافظ را بر اساس نوشتههای لطفعلیبیگ آذر و دولتشاه سمرقندی نوشته بود. علاوه بر این، هانری کازالیس، پزشک و شاعر فرانسوی، معروفترین اثر خود به نام «توهم» را با الهام از حافظ سرود. ارمان رنو، شاعر مکتب پارناس نیز پس از سالها مطالعه شعر فارسی و شناخت حافظ، مجموعه شعر «شبهای ایرانی» را در سال ۱۸۷۰ میلادی منتشر کرد و کامی سن سانس، آهنگساز براساس آن قطعه موسیقی «شب ایرانی» را در سال ۱۸۹۶ میلادی ساخت. لئون لکلر معروف به تریستان کلینگسور، شاعر و موسیقیدان فرانسوی نیز مجموعه شعر «شهرزاد» را تحت تاثیر شعر حافظ در سال ۱۹۰۳ میلادی منتشر کرد و قطعهای نیز بر اساس آن ساخت.
اینها فقط بخش اندکی از اثربخشی حافظ بر ادبیات و هنر جهان است.
بیستمین روز از ماه مهر به عنوان روز بزرگداشت حافظ گرامی داشته میشود.