فرهنگ امروز/ بیخو پارخ
یکتا انگاری مسیحی با دو مشکل داخلی و خارجی روبهرو شد. از آنجا که دکترین آن به روشهای مختلفی قابل تفسیر بود، سخنگویان آن باید تصمیم میگرفتند که یا ارتدوکس دینی بنا کنند یا قرائتهای دیگر را تحمل کرده و از کثرتگرایی هرمنیوتیکی استقبال کنند. دوم اینکه مسیحیت با مذاهب دیگر یعنی یهودیت بتپرستی، اسلام، هندوئیسم و دیگر ادیان روبهرو بود و باید تکلیفش را روشن میکرد که آنها را به عنوان ادیان باطل بداند یا کثرتگرایی دینی را بپذیرد. اگرچه وجود قرائتهای متنوع و یکتا انگاری دینی به دنبال هم نیستند ولی جاذبهای میان آنهاست که با هم پدید میآیند. مسبب بخشی از این تقارن این است که عدم تساهل و انحصارگری در یک زمینه به زمینههای دیگر سرایت میکند و علت بخشی دیگر هم این است دینی که خود را تنها دین درست میداند از اینکه مبادا تحت نفوذ ادیان دیگر قرار گرفته و در حقیقت مطلق بودن خود مجبور به سازش شود، خطر قرائتهای متنوع را نمیپذیرد. عجیب نیست که در مسیحیت تمایلی قوی هم به قرائتهای متنوع و هم به یکتا انگاری دینی ایجاد شد. هیچ دین بزرگی بهخصوص آنها که از نظر فلسفی غنی هم هستند و مانند مسیحیت هدف جهانی دارند، نمیتواند مثل مسیحیت همه تفاوتهای داخلی خود را سرکوب یا بقیه ادیان را یکسره باطل بداند. بنابراین یکتا انگاری مسیحی همواره در سایه ضربه کثرتگرایی قرار داشت و تاریخ آن بیانگر مجادله این دو کشش میان ارتدوکسی و کثرتگرایی است. مسیحیان ابتدا خود را شاخهای در درون یهودیت میدانستند. بعضی حتی فکر میکردند کسی نمیتواند مسیحی شود مگر آنکه ابتدا یهودی باشد. بالاخره عیسی خودش هم یهودی بود و یهودیت زمینهساز همه سخنان و کارهای او حتی مرگ ایثارگونه او بود. عیسی بدون اعتقاد به میثاق موسی، پادشاهی داوود، وحی الهی و کتاب مقدس هیبرو نمیتوانست به عنوان مسیح پذیرفته شود. برخی مسیحیان موضع ملایمتری نسبت به روابط میان یهودیت و مسیحیت اتخاذ کردند ولی حتی آنان هم فکر میکردند فرد میتواند هم یهودی باشد و هم مسیحی. به همین دلیل مسیحیان اولیه بسیاری از دستورات فقه یهود را برپا میداشتند و معبد اورشلیم را زیارت میکردند. تصمیم بعدی مسیحیت مبنی بر ترک عمل ختنه و برخی دیگر از حرامهای غذایی یهودیت عمدتا به خاطر تسهیل کار تبلیغ میسیونری در میان غیریهودیان بود و معنای جدایی میان یهودیگری و مسیحیت را نداشت. اواخر قرن دوم میلادی به دلایلی بسیار پیچیده که مجال بحث آن در اینجا نیست، رابطه میان مسیحیت و یهودیت به شکل افراطی رو به تغییر گذاشت. مسیحیت از یهودیگری جدا شد و مسیحیانی که به آیین و فقه یهودی عمل میکردند طرد میشدند. ادعا میشدکه عیسی علاوه برکامل کردن تورات، دین جدیدی هم جایگزین آن کرده است و حالا پیروان عیسی برگزیدگان خدا هستند. مسیحیت تنها دین راستین بوده و یهودیت را کامل و برتر است و یهودیانی که ایمان عیسی را خوب فهمیدهاند باید به دین او درآیند. ابقای چنین نظریاتی مشکل بود زیرا در چندین آیه از کتاب لویان(کتاب سوم تورات یا عهد عتیق) آمده است که قانون میثاقی ابدی است. حتی عیسی خودش گفته است برای لغو یا حتی تکمیل قانون نیامده و چندین آیه در پرده منقوش به روحانیون در حال ورود به مراسم در معبد مغایرت نشان میداد. علاوه بر آن رعایت حداقل برخی حرامهای غذایی موسی و اجرای احکام عبادی دیگر بعد از مرگ توسط مردم و عقیده به رستاخیز و عروج عیسی هم بود. به همین دلیل نویسندگان روحانی انرژی فکری زیادی وقف حذف اینها کردند تا انقطاع کامل از یهودیت ایجاد کنند. آگوستین قدیس نقش قاطعی در این جریان داشت. او براساس عناصر متفرق اندیشه پدرشناسی کلیسا موضعی را ترسیم کرد که بعدا در ایجاد سنت الهیات لاتین کمک کرد و بخشی از دیدگاه استانداردکاتولیک شد. به نظر آگوستین فرمان موسی و همه تاریخ یهودیت تنها به لحاظ پیش درآمدی برای مسیحیت اهمیت داشت. موسی و دیگر انبیای عهد قدیم میدانستند که فرمان آشکارا ناقص بوده و تنها سایهای از آن حقیقتی است که بنا بود به وسیله عیسی بیاید. در نتیجه به نظر او مسیحیان تنها وارث موسی بودند و یهودیانی که به مسیحیت نگرویدند ، مرتد هستند. به نظر آگوستین در کتب مقدس هیبرو آمده است که فرمان موسی با ظهور مسیح نسخ میشود بنا بر این اذعان شده که ارزش آن محدوده تاریخی دارد.کسانی که بعد از ظهور عیسی همچنان به فقه یهودی عمل میکردند به نظر آگوستین روحشان کور شده بود یا پیرو هوس، ظاهربین(یعنی توجه به ظواهر احکام میکنند و از فهم معنای روحی عمیق یا باطن آن باز میمانند) و بتپرست بودند. او مدعی است یهودیان چنان منحط شده بودندکه خودشان را از رستگاری که عیسی عرضه کرد، محروم کردند و مانند شیطان او را رد کرده و به صلیب کشیدند. با اینکه آگوستین یهودیان و دین آنها را تقبیح کرد ولی ناچار بود نقش آنها را در طرح الهی توضیح بدهد (Augustine, 1967, pp. 218f;Hood, 1995, pp. 10-14) او متقاعد شده بود که نقش مشیتی آنها کمک به گسترش مسیحیت بوده است. وضعیت بیخانمان و تبعیدی که دچارش شدند و ویرانه شدن معبدشان اثبات میکند که خدا آنها را به نفع مسیحیت که کلیسایش تنها اسراییل است، رد کرد. او همچنین نقش یهودیان را در پذیرفته شدن صحت ادعاهای مسیحیت موثر میدانست. یعنی اگر یهودیان وجود نداشتند ،کافران مسیحیان را متهم به جعل پیشگوییهای عهد قدیم درباره عیسی مسیح میکردند. بنابر این به نظر آگوستین مسیحیان وظیفه داشتند تا یهودیان را تحمل کنند و البته نه به این دلیل که مسیح را به آنها داده بودند بلکه اول به خاطر اینکه هر دینی را باید تحمل کرد و دوم اینکه وجود یهودیان باعث پیشبرد جنبش مسیحیت بوده است (Hood, 1995, pp.10-15 and 110; Deane, 1963, pp.206-20) . دنباله دارد.
مترجم: منیرسادات مادرشاهی
روزنامه اعتماد