به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «تجلی حکمت خسروانی در فلسفه اشراق» نوشته بهمن صادقی مزده که نشر شفیعی آن را به تازگی منتشر کرده است، به یکی از مقولات شایع در باب منابع الهامبخش در فلسفه شیخ شهابالدین سهروردی میپردازد. حکمت باستانی ایرانیان، حکمت خسروانی، که اهل فلسفه معتقدند بر فلسفه اشراق تاثیری شایان داشته است.
پرداختن به رویکردهای دو تفکر تعالیم زرتشت و فلسفه اشراق اهمیت فراوانی دارد؛ چرا که از یکسو با اندیشههای ناب و نورانی در تعالیم زرتشتی روبهرو میشویم و از سوی دیگر فلسفه اشراق است که حکمتی است بناشده بر دو اساس ذوق و استدلال که فهم آن از سویی مستلزم آشنایی با فلسفه و قوانین است و از سوی دیگر مستلزم دو مسئله در خصوص مضامین عرفانی است که عبارتند از آشنایی با تعالیم عرفانی و عرفا و داشتن ذوق تأله و معرفتی کسی که مشغول فراگیری تعالیم حکمت اشراق است.
سهروردی خود را وارث حکمتی میداند که چهرههای نامآور آن معارف و تعالیم عبارتند از: هرمس (ادریس پیامبر)، افلاطون و زرتشت؛ بنابراین در سویی حکمت هرمسی قرار دارد و در سوی دیگر تلاقی افلاطون و زرتشت تجلی میکند؛ با این توضیح که به اعتقاد وی همه این تعالیمی که از شرق و غرب عالم به دست او رسیده و خود را احیاکننده آن میداند و آن را حکمت لدنی یا عتیقه میخواند، بر یک اصل استوار است و آن عبارت از وجود کسی که همه تعالیم از او افاضه شده است.
او تاریخ انتقال حکمت جاوید را به وسیله دو سلسله از حکما که آنها را به عنوان حافظان «کلمه» در شرق و غرب عالم یاد میکند بر سبیل ایجاز طرح میکند، مبنی بر اینکه به موجب این طرح، اصل این دو سلسله که یکی یونانی و دیگری از جانب حکمای ایران ادامه یافته به پدر حکما، یعنی «هرمس» میرسد که او هم حکمت را از طریق وحی دریافت نموده است. این تعالیم در شرق و ایران توسط «هرمس» به ترتیب به کیومرث (که از او خانواده ممالک و نژاد آریا به وجود آمد و او را گلشاه نامیدند؛ زیرا زرتشتیان باور داشتند در زمان او جز آب و خاک در جهان چیزی نبود) و پس از او به کسانی چون فریدون و کیخسرو و از ایشان به دست عرفایی چون بایزید و منصور حلاج که شیخ سهروردی ایشان را اصحاب التجرید میخواند، رسیده و از آنها به خود وی (سهروردی) انتقال یافت.
در غرب نیز از طریق «هرمس» به دست کسانی چون فیثاغوریان، امپدکلس، افلاطون الهی، نوافلاطونیان و عرفای غرب جهان اسلام همچون ذوالنون مصری، ابوسهل تستری و باز از ایشان به وی رسیده است. به این ترتیب این دو خمیره شرقی و غربی، با یکدیگر پیوند برقرار میکند و به سلسله حکمایی که دم از «سکینه» میزنند، منتقل میشود و از مطالعه «رساله سیمرغ» وی نمایان میشود که او خود و اتباعش را در این دسته قرار داده است.
بیشک یکی از بنمایههای فکری، معرفتی و اشراقی فلسفه شیخ شهابالدین سهروردی، آموزههای دین زرتشت است که ردپایی بس مشهود در تفکر و تعالیم او بر جای گذاشته، چنانکه میتوان گفت حتی او اساس فلسفه خود را بر مبنای بنیادیترین آموزه دیانت زرتشتی یعنی «نور» استوار کرده است. از همین جا میتوان به اهمیت موضوع و جایگاه گفتههای زرتشت پیامبر و پیروانش و میزان تأثیر آن در تفکر شیخ اشراق پی برد.
از اینرو نویسنده در این کتاب درصدد برآمده تا حدود مختلف این همگرایی و توجه خاص به تعالیم زرتشتی و تأثیر آن در فلسفه اشراق را بررسی کرده و کارکردهایش را هرچه بیشتر روشن سازد؛ کارکردهایی که میتواند هم تعیینکننده جایگاه دین زرتشت در این فلسفه باشد و هم فرازهای مختلف و حتی عرفانی آن را به ما نشان دهد و هم چگونگی آموزش و بهکارگیری آنها را برایمان تبیین کند و هم از سوی دیگر ما را با تعالیم عرفانی فلسفه اشراق که میتواند بر اساس این تأثیرپذیری صورت گیرد، آشنا سازد.
روش بررسی مباحث به این صورت است که دیدگاههای شیخ اشراق اصل قرار داده شده و تعالیم زرتشتی با آنها مقایسه شده است؛ چرا که اگر برعکس این قضیه اتفاق بیفتد، به علت اینکه مطالب دیانت زرتشتی بسیار بیشتر از محدوده تأثیرپذیری شیخ است، بحث به انحراف کشده میشود؛ بنابراین آموزههای شیخ اصل قرار داده شده و سپس در همان محدوده، آموزههای زرتشتی بیان شده است.
نکته اینکه شاید مباحث مربوط به دیانت زرتشتی جای نقد، بررسی، تحقیق و تدقیق داشته باشد؛ اما کوشش نویسنده در این کتاب این نکته نیست، بلکه وقتی سخن از تعالیم زرتشتی به میان میآورد؛ یعنی آنچه در «اوستا» مطرح شده و به طور کل خواه سرودههای زرتشت پیامبر باشد یا اینکه سالها بعد از او آورده شده و در کنار سرودههایش قرار گرفته باشد. و اینکه در این کتاب تنها به آموزههای زرتشتی توجه شده است، نه آنچه در ایران باستان قبل از زرتشت وجود داشته است.
انتشارات شفیعی کتاب «تجلی حکمت خسروانی در فلسفه اشراق» نوشته بهمن صادقی مزده را در 124 صفحه و با قیمت 20 هزار تومان و شمارگان 200 نسخه در سال 1399 منتشر کرده است.