فرهنگ امروز/ بیخو پارخ
باید قدردان اتفاتی مثل پایان امپراتوری اروپاییان در دنیا، رشد اخلاق کثرتگرایی و خودسری ادیان غیرمسیحی بود که برخی از تجدیدنظرهای افراطی در میان روحانیان و رهبران دینی مسیحی و ارادهای واقعی برای فهم بهتر ادیان دیگر آغاز شده است. البته چنین جنبشی مسبوق به سابقه است اما محدود به اقلیتی لیبرال بود که بهوسیله دستگاه مسیحیت مورد تایید نبودند. در سال ۱۸۹۳ پارلمان جهانی ادیان در شیکاگو شکل گرفت و یکی از اهدافش براساس اعلام روزنامه شیکاگو تریبیون کشف چشمههای حقیقت خارج بود ولی برخی رهبران دینی آن را محکوم کردند. آنها مدعی بودند که این کار عشوهگری برای ادیان باطل است و سر اسقف کانتینبری از شرکت در آن اجتناب کرد و مدعی شد که مسیحیت تنها دین راستین است پس چیزی برای آموختن در گفتوگو با ادیان دیگر برایش متصور نیست (Eck,1993).
امروز دیگر به این شدت نیست. چندین سال پیش شورای جهانی کلیساها کمیتهای برای گفتوگو میان ادیان تشکیل و اقدامات با ارزشی انجام داد. شورای دوم واتیکان هم در سال ۱۹۶۳ دبیر مخصوصی برای ارتباط با غیر کاتولیکها گذاشت و بیانیهای همدلانه تحت عنوان بیانیه روابط کلیسا با ادیان غیرمسیحی صادر کرده است. بیانیه اصرار زیادی بر احترام به حقایق و مقدسات سایر ادیان داشت و عقیده مخرب درباره گناه همه پیروان یهودیت در به صلیب کشیدن عیسی را انکار کرد، آزار آنها را غیر اخلاقی خواند و تاکید کرد که نباید به عنوان متهم یا
رانده شده از آنها یاد شود
(Ariarajah,1991,pp.129-30). در بسیاری از کشورها هم چندین شبکه میان دینی ایجاد شده که گفتوگوهای میان مسیحیت و دیگر ادیان را سازمان میدهد تا زمینههای مشترک الهیاتی واخلاقی را کشف کنند.
رفتار مسیحیان معاصر از انکار ادیان دیگر تا قبول آنها به عنوان ادیان با ارزش بسیار تغییر کرده است. با این وجود، نافذترین دیدگاهی که اکثریت مسیحیان باور دارند این است که سایر ادیان هم با ارزشند ولی برای رستگاری انسان کافی نیستند و بنا بر این در رده پایینتر از مسیحیت قرار دارند. شورای واتیکان دوم که با احترام خالصانهای درباه خوبیهای ادیان دیگر سخن راند هم تاکید کرد که همه آن خوبیها قطعا ناکافی است. پاپ پل ششم در کتاب خود اگزلیوم سوان ارزشهای اخلاقی و معنوی سایر ادیان را غیر از دیدگاههای دینی آنها محترم و به رسمیت میشناسد و چون به نظرش تنها یک دین واقعی وجود دارد امیدوار است کسانی که خداجو بوده و به خدا عشق میورزند روزی به مسیحیت بگروند (Ariarajah, 1991, p. 131). حتی گفتوگوهای مدرن اخیر درباره سنت یهودی- مسیحی هم تحتتاثیر همین نظر است زیرا در حالی که برای یهودیت احترام قایل است تلاش دارد که آن را عمدتا به عنوان پیشدرآمد ببیند که با مسیحیت تکامل یافته است. کارل راهنر یکی از با موثرترین کشیشان بر رفتار کاتولیک و حتی غیرکاتولیک در مقابل ادیان دیگر این مطلب را با الفاظ پیچیده خداشناسی توضیح میدهد. به نظر او «مسیحیت دین مطلق است... که نمیتواند هیچ دین دیگری را در کنار خود دارای حق مساوی بداند» ولی چون خداوند همه ابنا بشر را دوست دارد رحمتش شامل غیرمسیحیان هم میشود اما این رحمت تنها «به حساب عیسی مسیح» است و «مردم دیگر مسیحیان بینام هستند و اعضای نامرئی تنها کلیسای واقعی هستند.»
(D’Costa, 1986, p. 84, Ariarajah, 1991, pp. 201f).
مسیحیت مانند هر دین دیگری که ادعای تنها دین واقعی را دارد با مشکل مواجه است. یعنی نمیتواند ادعایش را رها کند زیرا در آن صورت هویت دکترین و تاریخی خود را انکار کرده است و نباید رها کند چون ادعایش به این معنا که مسیحیت نماینده دیدگاه خاص و یگانهای از خدا و سرنوشت بشر است حقیقت دارد و ادیان دیگر هم ادعاهای خاص خوشان را دارند. فراتر از آن مسیحیت ممکن است واقعا ادعای خودکفایی و داشتن همه منابع برای ارایه یک زندگی با ارزش را بکند؛ ادعایی که بسیار معقول و قابل دفاع عقلی است. اما در این صورت البته دسترسی پیروانش را به سنت منابع غنی سایر ادیان از میان میبرد ولی اگر این پیروان با نوع خوبی که مسیحیت تحقق میبخشد مسرورند حق دارند که با حقایق آن زندگی کنند.
اگرچه مسیحیت محق است که ادعای یگانگی و حتی خودکفایی بکند اما نمیتواند مدعی باشد که همه انواع خوبیهای ممکن ادیان دیگر را تمام و کمال در خود دارد و خارج از مسیحیت راه رستگاری وجود ندارد. حق ندارد مدعی شود ادیان دیگر یا اشتباه بوده یا پایینتر از مسیحیت هستند. چنین ادعایی ذاتا بیاساس است زیرا هیچ راه مقایسه و رتبهبندی میان حقایق ادیان مختلف وجود ندارد و همه راهها به دور باطل میانجامد. همچنین ادعای والاتر بودن مسیحیت تنها یک اساس تاریخی محدود دارد که مسیحیان اولیه بهندرت به آن اشاره داشتهاند و همانطورکه دیدیم عمدتا محصول الهیات بنیادگرا بود. درحالیکه مسیح در عهد جدید گفت که مردم غیریهودی در پادشاهی بهشت شریک هستند و بر یک اساس با مومنان مورد قضاوت قرار میگیرند. پیتر به کورنلیوس گفت که که «خدا هیچ ترجیحی ندارد» و «هرکس در هر ملتی خدا ترس بوده و کار درست انجام بدهد برای او پذیرفتنی است» (فرمانها). ادعای یکتاانگاری مسیحی سرچشمه بسیاری از نابردباریها و خشونتها علیه یهودیان، مسلمانان، هندیهای بومی و دیگران بوده است و تنها با تعهد به عشق و عدم خشونت سرجایش آرام میگیرد. الهیات مسیحی نیازمند است راهی بیابد که هم هویت و یگانگی خود را حفظ کند و هم واقعیت و ارزش کثرت دینی را بپذیرد.
مترجم: منیر سادات مادرشاهی
monsadat@yahoo.com
روزنامه اعتماد