فرهنگ امروز/ احسان آجورلو
این نوشتار تنها انگارهای در باب فیلم «تِنت» یا «انگاره» است. نولان به مانند شعبدهبازی است که حقه خود را آشکارا به نمایش میگذارد، اما مخاطب را شیفته این رونمایی و مکانیسم شعبده میکند. او ورای تمام عرفهای مرسوم فیلم را به مثابه یک هنر متشکل از دکوپاژ، داستان فیلمبرداری و بازیگردانی نمیداند، او فیلم را موردی برای فلسفیدن درباره خود فیلم و ذات سینما میبیند. (البته درباره فیلم «دانکرک» باید استثنا قائل شد). فیلم برای نولان به نوعی کندوکاو در حوزه شناختی است. اینکه ذهن چگونه میتواند یک پدیده را آنالیز و مکانیسم آن را درک کند. با احتیاط میتوان گفت وی به دنبال یک هرمونتیک تصویری است. به همین دلیل او را یکی از مهمترین کارگردانان سینمای روز جهان میشناسیم. اما به واقع سینما این هنر مسحورکننده، چگونه با ترفندی جادویی میتواند بارها مخاطبان را به یک غار تاریک بکشاند و ساعتی با بازی نور روی یک پرده نقرهای آنان را بر صندلی میخکوب کند؟ چه جادویی در نور تخیل آپارات وجود دارد که مخاطب بارها واقعیت را پشت در سالن میگذارد و خود را به دست ایدههای دوردست میسپارد. یکی از مهمترین و پیچیدهترین مکانیسمها، عملکرد و ساز و کار سینما و عرضه یک فیلم برای ذهن مخاطب است. این سازوکار مرزهای واقعیت و تخیل را در هر لحظه باهم جابهجا میکند. تحلیل و درک این مکانیسم برای ذهن به قدری پیچیده و دشوار است که ذهن فریب بازنمایی واقعیت را میخورد. حال کافیست نگاهی به آثار نولان داشته باشیم تا ببینیم او چگونه با یک فیلم درباره ذات سینما پرسشگری و افشاگری میکند. نولان مخاطب را فروتنانه به پشت صحنه دعوت میکند. جایی که ایدههای روایی شکل میگیرند. به مخاطب نشان میدهد راوی و روایت چگونه برای عرضه آماده و ساخته میشوند. در این چیدمان نولان دریچه روایت را معکوس کرده و روایتپذیر یعنی مخاطب را بر مسند راوی مینشاند. در همین زمان با ظرافت داستان خود را هم آغاز کرده و در یک اینهمانی ساده مخاطب با شخصیت اصلی داستان در یک ردیف و جایگاه قرار میگیرند تا هر دو باهم باید به کشف و شهود از روایت برسند؛ روایتی که به خود میاندیشد. این امر در فیلم «انگاره» به اعلاترین حد خود میرسد. یعنی یک انگاره که خود را میانگارد. شخصیت اصلی داستان حتی نام ندارد. دیگر شخصیتها نیز نام او را نمیدانند و اوست که هم روایتگر، هم روایتپذیر و هم خود روایت است، یعنی در هم تنیدگی ابژه و سوژه. به بیان ساده زمانی که به روایت فکر میکنیم باید همزمان در بیرون و داخل از خود باشیم. گویی تمام فیلم یک واگویه عمیق است در یک لحظه واحد. این ایده لکانی که هر مکان درونی، یک مکان بیرونی نیز تلقی میشود، به صورت یک لابیرنت حلزونی در فیلم «انگاره» دیده میشود. به همین دلیل نوشتن خلاصهای از داستان فیلم عملا کاری عبث و غیرممکن است، زیرا داستان طول و عرض ندارد که با تعریف روابط بتوان آن را بیان کرد، بلکه مانند ذره فشرده شدهای است در کهکشان که به دلیل گرانش بسیار زیاد باعث ایجاد یک سیاهچاله شده که هیچ خط روایتی توان گریز از مرکز آن (روایتگر و همزمان روایتپذیر) را ندارد. به همین علت ابتدا، میانه و انتهای فیلم همگی در یک نقطه و لحظه زمانی واقع شده است. اگر بخواهیم به زبان سادهتر در این باره صحبت کنیم، مانند این است که به تماشای فیلم دوربینهای شهری پاریس بنشینیم. ما در تهران هستیم اما در همان لحظه پاریس را هم میبینیم، کافیست صفحه را دو قسمت کنیم و شهر لندن را هم نگاه کنیم و همینطور مابقی شهرها. اما پرسش اساسی اینجاست: این واقعیت که ما میتوانیم تمام شهرها را در یک لحظه ببینیم یک تخیل است یا واقعیت؟ این همان کاری است که فیلم «انگاره» به بهترین نحو در پی رسیدن به آن است. سینما در یک اِشل کلی یک روایت است که میخواهد خود را برای خود بازتعریف کند و بیانگارد. این پدیده آنچنان پیچیده و دشوار است که به عنوان حقه اصلی سینما بیش از یک قرن است مخاطبان را به درون سالنهای تاریک میکشاند. حال نولان با ادغام این ایده پیچیده با مولفههای ژانر جاسوسی که همواره در زمره جذابترین ژانرها قرار دارد یک «انگاره» رویاگون از هنر سینما را در فیلم خود جای داده است. روایت آنقدر پیچیده و هیجانانگیز دنبال میشود که نبود هانس زیمر و موسیقیهای گوشنوازش در فیلم آنچنان احساس نمیشود، همچنین نبود بازیگر ستارهای که نگاه را خیره کرده و روایت را مخدوش کند از هوشمندیهای انتخاب بازیگر برای این فیلم و نحوه روایتی آن بوده. البته نولان به مانند قبل دست به دکوپاژی غریب نزده است. کارگردانی ساده، سیال و در خدمت روایت صحه بر این امر میگذارد که نولان بیش از خودنمایی درباره هنر سینما به دنبال نحوه درک و تاویل هنر سینماست. البته نباید از این نکته غافل شویم که «انگاره» هرچند یک تریلر جاسوسی و دارای صحنههای اکشن است که به جذب مخاطب عام برای فروش کمک خواهد کرد، اما داستانی به غایت پیچیده دارد که مخاطب خاص سینمایی نیز پس از چندبار تماشا تنها میتواند تا حدودی متوجه آن شود. پیچیدگی متن حاضر نیز برخاسته از دشواری و پیچیدگی فیلم است که درباره آن صحبت شد.
روزنامه اعتماد