فرهنگ امروز/ مهدی آزموده
کتاب بحثبرانگیز و پرسر و صدای آرنت حاوی نکاتی است که میتواند درسهای فراوانی برای وضعیت ما و حتی عالم روزنامهنگاری و گزارشنویسی داشته باشد. فرصت غنیمت مطالعه کتاب آرنت به زبان فارسی نسبتا استوار و روان، بعد از سالها فراهم شد و اینک این تجربه برای به درون آوردن و از آن خود کردن آن در اختیار ما قرار گرفته است. کتاب در بعضی از قطعات زیاد هم آسانخوان نیست و طنز مستتر آرنت که خواهان نمایاندن همان ابتذالی است که تمام این وضعیت را دربرگرفته، از ابتذال حرفهای آیشمن تا دادگاه تا سیاستمدارانی که زمینهها و مذاکرات مربوط به دادگاه و ربوده شدن آیشمن را فراهم کردند تا هر آنچه آرنت را در مقابل مهابت آن جنایتی قرار میدهد که اینک برای شستن دستها از عفن آن چنین دادگاهی را برای متهم کردن یک آدم پوست و خوندار به راه انداختهاند، بر دشواریهای خواندن کتاب میافزاید.
عنوان کتاب اشارهای به پونتئوس پیلاطس حاکم یهودی اورشلیم دارد که دستور بر صلیب کردن مسیح را داد در حالی که خود هیچ تمایلی به این کار نداشت و فقط خواست عمومی حاکمان یهودی را اجرا میکرد. اسطورهای که هنوز زنده است و آیشمن خود را در بخشی از کتاب در آن جایگاه میبیند. «کشتار یهودیان به عنوان کفاره مصلوب ساختن مسیح» و در عین حال اهمیت انجام وظیفه دولتی. حتی در جایی که هیملر با شنیدن آواهای پایان جنگ خواهان قطع ادامه کشتار میشود، آیشمن به جهت عدول از دستور و ناتمام ماندن «کار» او را هرگز نمیبخشد!
یکی از مشاجرات جدیای که کتاب آرنت برانگیخت، نشانه گرفتن انگشت اتهام به سمت شوراهای یهودی و یهودیانی بود که فرآیند اخراج و غارت یهودیان را فراهم میکردند تا به اصطلاح خود از درد و رنج آن شرایط تا حدودی بکاهند. در حالی که نه تنها هرگز چنین نشد، بلکه این کمکها منجر به نظاممندتر شدن فرآیندها و در نتیجه تعداد کشتههای بیشتر شد. در عین حال آرنت با طعنههایی آشکار این شوراها را متهم میکند که با کمک به این فرآیند کشتار، زمینه را برای تشکیل کشوری یهودی و ایجاد این فکر در اذهان یهودیان که تنها در کشوری یهودی یک یهودی میتواند زندگی خوبی داشته باشد، فراهم میکردند. آرنت به نکاتی اشاره میکند که اگر رعایت میشدند از اتفاق میتوانستند به نجات جانهای بیشتری بینجامند؛ از جمله زنده ماندن یهودیانی که خلافکار بودند و در قسمت دیگری از اردوگاههای مرگ نگهداری میشدند یا تعداد کم ماموران آلمانی در یک سفر طولانی که در صورت شورش میشد یهودیان را نجات داد و سر آخر عاقبتی که بر سر برخی یهودیانی آمد که شورش کرده بودند و نتیجه فرق چندانی با شورش نکردند، نمیکرد. در این زمینه اما باید به آزاداندیشی آرنت اشارهکرد که در آن فضای دوقطبی طرف انسانیت را میگیرد به جای یکی از دو طرف و تفاوت چندان زیادی بین حاکمان دیروز و امروز قائل نمیشود و به هر حال آنها در ورِ حاکمان هستند که همواره باید مورد نقد بیرحمانه «ما» مظلومان واقع شوند.
از دیگر نکات مهم فرمی این شکل گزارشنویسی فراهم کردن اطلاعاتی دقیق و مراجعه به منابع مختلف و اظهارنظر افراد در آنها در مورد اتفاقات مهیبی است که رخ داده است. چیزی که از یک آلمانی انتظار داریم و دقت آرنت در نقل مطالب و آمارها و اشارات وقایعنگاران و تاریخنویسان جنگ و آشنایان به مسائل حقوقی و حقوق بینالملل و احکام و رویههای خاص اینگونه از دادگاههای جنایت جنگی انتظارمان را به خوبی برآورده میکند. تلاش آرنت در مستدل کردن عنوان جرم آیشمن یعنی جنایت نه تنها علیه یک قوم بلکه علیه بشریت بخشی از مسوولیتپذیری او را به نمایش میگذارد که او میخواهد کارش چیزی بیش از یک گزارشنویسی صرف از یک دادگاه باشد.
در نهایت تلاش آرنت به عنوان فیلسوفی شناخته شده در آن زمان که در ذیل بزرگترین سنتهای فلسفی قرن بیستم درسخوانده بود و در عین حال خود را فیلسوف نمیدانست، بلکه کارش را به عنوان فیلسوفی سیاسی پیگیری میکرد، چنانکه در کتاب اشاره میکند این است که کاری کند که این سیاره بهرغم همه مخاطراتی که آن را فرا گرفته است مکان بهتری برای زندگی کردن انسانها شود. برای اهل فلسفه دشوار میآید که آیشمن به عنوان یک جنایتکار (یا حداقل کسی که در موضع جنایت قرار دارد و عمل او ناآگاهانه و تحت یک بروکراسی در همپیچیده احمقانه منجر به جنایت شده است) و کسی که تنها یک کتاب مهم خوانده و او را تبدیل به یک متخصص مساله یهود کرده کتاب یک صهیونیست است که یکی از مهمترین کتابهای فیلسوفی اخلاقگرا مثل کانت را خوانده باشد. این توهینی نابخشودنی به کانت است و سوءاستفاده آیشمن از امر مطلق کانتی چیزی جز از همان جنس سوءاستفادههای سیاستمداران از والاترین ارزشهای انسانی است برای توجیه اعمال پلیدشان. در قطعه آخر کتاب آرنت در ادعانامهای خیالی از زبان دادگاه آیشمن را به جهت آنچه خود او اطاعت از دستور میداند و آرنت اما فرقی بین اطاعت و حمایت از کشتار نمیبیند، چون سیاست «مهدکودک» نیست (اشارهای به همان بلوغ کانتی در مقاله «روشنگری چیست؟») آیشمن را لایق این نمیداند که در سرنوشت و حیات این سیاره سهیم باشد و ما انسانها را محق میداند که او را بکشیم و اعدام کنیم، اما این کلام (و هر توجیه دیگری در اعدام یک آدم به هر نحوی و به هر شکلی) خود بیم سوءاستفاده از آن را در پیش مینهد و به نظر میرسد برای جلوگیری از این چرخه کور خشونت حداقل ایدهآلگرایانه باید راهحل دیگری جست.
روزنامه اعتماد