شناسهٔ خبر: 63529 - سرویس دیگر رسانه ها

در جست‌وجوی رستگاری/ یادداشتی بر فیلم «یک زندگی پنهان» از ترنس مالیک

  

فرهنگ امروز/ فاروق مظلومی

ترنس مالیک (Terrence Malick – 1943) را می‌توان فیلسوف کارگردان نامید. البته نه به خاطر اینکه در هاروارد و آکسفورد فلسفه خوانده است و در ام‌آی‌تی فلسفه درس می‌دهد. او طی نزدیک به پنجاه سال فعالیت در سینما فقط پنج فیلم بلند ساخته است و گاهی نزدیک به بیست سال بین ساخت دو فیلمش وقفه داشته و درگیری اغلب این فیلم‌ها فلسفه زندگی بوده است. شخصیت‌های او در اغلب فیلم‌هایش مثل «درخت زندگی»
 (The Tree of Life -2011)، «به سوی شگفتی»
 (To The Wonder – 2012) و «یک زندگی پنهان» (A Hidden Life- 2019)   انگار داخل یک توپ یویو بین زمین و آسمان در حالت رفت و برگشت هستند. عدم قطعیت و تردید در افکار این شخصیت‌ها و سوالات پی‌در پی آنها از خود و خدا، بستری از سوال را در سینمای مالیک ایجاد می‌کند تا جایی که می‌شود سینمای مالیک را سینمای سوال نامید که معمولا هم به جوابی نمی‌رسد و این مهم، روح جست‌وجو را در فیلم‌های او تشدید می‌کند.
مالیک فیلم‌هایش را نیازمند جلوه‌های ویژه
- Special effects - نمی‌کند، چراکه ویژه‌ترین جلوه‌های زندگی را در فیلم‌هایش خلق می‌کند. در فیلم‌های این فیلسوف کارگردان یا کارگردان فیلسوف داستان وجود دارد اما داستان برای او فقط بهانه‌ای برای طرح سوالاتش از زندگی و فلسفه بودن و آفرینش است. خوشبختی مالیک در این است که فیلم‌هایش با زمان طولانی حدود سه ساعت برای اغلب آدم‌های خوشبختی که جواب سوالات‌شان را گرفته‌اند، کسل‌کننده است و تنها افرادی تحمل فیلم‌های مالیک را دارند که دغدغه‌هایی مشترک با او و شخصیت‌هایش در زندگی‌شان وجود دارد.  پرهیز از دیالوگ‌های طولانی و تکیه بر تک‌گویی آنها به عنوان گوینده متن از مشخصه‌های اصلی سه فیلم مذکور مالیک است.  او با این تک‌گویی‌ها عرصه را از دیالوگ شخصیت‌ها با همدیگر گرفته و مجال را به دیالوگ شخص با خودش و گاهی با خدا می‌دهد و این‌گونه لایه‌های پنهان شخصیت‌هایش را برملا می‌سازد و صحنه‌هایی از راز و نیاز را در خارج از معابد و زندگی روزمره ‌به وجود می‌آورد. با این رویکرد مالیک، شخصیت‌پردازی در متن فقط به تصاویر و بیان چهره و بدن بازیگر متکی می‌شود. یعنی سینمای مالیک به‌رغم داشتن داستان‌های قوی سینمای تصویرمحور است. در فیلم «یک زندگی پنهان» نقش اصلی فیلم، فرانز مرد میانسالی است که همراه همسرش فانی
 و سه دخترش در یکی از روستاهای اتریش زندگی می‌کند تا اینکه با شروع لشکرکشی‌های هیتلر به حضور در ارتش فراخوانده می‌شود. امتناع فرانز از حضور در نبرد و کشتن انسان‌های بی‌گناه و پافشاری به اعتقادش تبعاتی فاجعه‌آمیز برای خودش و خانواده‌اش به دنبال دارد. فرانز و فانی در سخت‌ترین شرایط ممکن برای یک انسان در جست‌وجوی رستگاری هستند. آنها تعریفی بزرگ از یک رابطه بزرگ را در رستاخیز عشق و شکوه حمایت از همدیگر به نمایش می‌گذارند. اما مالیک به دنبال روایت یک درام نیست اگرچه با استفاده از امکان تعلیق در درام و داستان، سه ساعت تصویر محض را به چشم و روان بیننده تزریق می‌کند. یک زندگی پنهان در صحنه‌هایی از طبیعت سحرآمیز و اغواگر آلمان و ایتالیا -لوکیشن فیلم- «پدیدارشناسی» درد و اعتقاد است و ساختاری بدیع از تجربه درد و نوعی آگاهی نسبت به اعتقاد را به بیننده ارایه می‌کند. اگرچه فیلم‌های مالیک محتوایی سترگ را به همراه دارند اما همین محتوا بدون فرم‌هایی قوی که او با کارگردانی خلق می‌کند، در حد مانیفیستی نخ‌نما دیده می‌شد.  او بیشتر از تحریک احساسات به تحریک خرد بیننده توجه دارد و در جدیدترین فیلمش هم در برابر تسلیم شدن احساسات بیننده به پلان‌های زیبای طبیعت و صحنه‌های عاشقانه، مقاومت می‌کند اما رابطه انسان با انسان و انسان با زمین و طبیعت‌گرا بودن مالیک در این فیلم هم مشهود است. مالیک همچنان به تاریخ توجه دارد اما این بار عقبگردش به اندازه فیلم «درخت زندگی» که به ابتدای آفرینش برمی‌گشت نیست و فقط حدود هشتاد سال به گذشته می‌رود تا به جنگ جهانی دوم برسد. اما روحیه ضدجنگ او موجب می‌شود هیچ صحنه‌ای از جنگ نشان داده نشود و لحظه‌ای که دوست فرانز در زندان توضیح می‌دهد که بعد از قطع سرش توسط جلاد نازی چگونه سرش را دوباره روی گردنش می‌گذارد و می‌رقصد را، به صحنه رقص فرانز و همسرش فانی در کافه روستا پیوند می‌زند.   تصاویر آشنای خانواده و روستا در فیلم «یک زندگی پنهان» محتوای فیلم را از محدوده زندگی فرانز و خانواده‌اش خارج کرده و وارد زندگی بیننده می‌کند و باعث می‌شود بیننده حتی در صحنه‌های زندان هم همراه فرانز و فانی باشد و دچار تقطیع ارتباط با آنها نشود. مالیک در فیلم‌هایش اغلب از تکنیک فیلمبرداری دوربین روی دست
 - Hand-held camera- که بعد از دیجیتالی شدن دوربین‌ها رونق گرفته است، استفاده می‌کند. او به توانایی‌های بصری این تکنیک کاملا وقوف دارد. وقتی فیلمبرداری با شیوه دوربین روی دست انجام می‌شود وجود یک ناظر همراه و همیشگی کاملا محسوس است. در فیلمبرداری با دوربین ثابت یا روی ریل فاعلیت و نظارت انسانی کمتر است و فیلمبردار و کارگردان خیلی بیشتر- نسبت به وضعیت دوربین روی دست - تابع وضعیت دوربین هستند. علاوه بر این به اعتقاد اغلب منتقدان وقتی دوربین روی دست فیلمبردار پا به پای بازیگران حرکت می‌کند و حتی دچار پرش‌های ناگهانی می‌شود مستند بودن فیلم بیشتر قوت می‌گیرد. تصاویر متنوع و متوالی از زوایای دید مختلف که با شیوه دوربین روی دست در فیلم «یک زندگی پنهان» فیلمبرداری شده است امکان عبور ناگهانی از یک وضعیت ثابت به یک وضعیت غیرقابل پیش‌بینی را در ذهن بیننده بیشتر تقویت می‌کند و این همان اتفاقی است که در زندگی فرانز و همسرش با وقوع جنگ جهانی دوم می‌افتد و البته در روزهایی کرونایی ما هم محسوس است. علاوه بر صحنه‌هایی که با دوربین روی دست و با لنز واید برداشت شده همانند دیگر فیلم‌های این فیلمساز پوشش وسیع این لنز که از گستره چشم انسان بسیار وسیع‌تر است حضور و نگاه ناظری ماورای انسان را پررنگ‌تر کرده و بیننده را درگیر حضور قدرت‌هایی فراتر از او در جهان می‌کند. نورپردازی سرد، یخبندان موسیقی محتاط جیمز نیوتن هاوارد
 و تدوین آخرالزمانی رحمان نزار علی و فیلمبرداری هولناک یورگ ویدمر در فیلم «یک زندگی پنهان» نخواسته‌اند و نتوانسته‌اند گرمای عشق رشک‌برانگیز فرانز و فانی را پنهان کنند و این هنر کارگردانی به نام ترنس مالیک است که انسان و طبیعت را دوست دارد.

روزنامه اعتماد