شناسهٔ خبر: 63543 - سرویس دیگر رسانه ها

مولف کتاب «ماهیت ادبیات و واقع‌گرایی آن در جامعه» تشریح کرد؛ تاثیر متقابل جامعه‌شناسی و ادبیات بر یکدیگر چیست؟

احمد خطیبی گفت: جامعه‌شناسی ادبیات بیشتر به رشته جامعه‌شناسی مربوط می‌شود و بینارشته‌ای است ولی جامعه‌شناسی در ادبیات مربوط به خود ادبیات می‌شود.

تاثیر متقابل جامعه‌شناسی و ادبیات بر یکدیگر چیست؟

به گزارش فرهنگ امروز  به نقل از ایبنا؛  یکی از دغدغه‌های مهم فکری در میان دانش آموختگان رشته‌ ادبیات این است که جایگاه این دانش در میان سایر علوم و در بین مردم چیست و کجاست؟ این فکر و اندیشه تقریبا به گونه‌هایی ذهن تمام دانش‌آموختگان ادبیات را به‌ویژه در دو قرن اخیر به خود مشغول کرده است. برای پاسخ به این سوال و اینکه ادبیات در جامعه بشری چه نقشی را ایفا می‌کند و چه باری را از دوش جامعه بر می‌دارد با احمد خطیبی مولف کتاب «ماهیت ادبیات و واقع‌گرایی آن در جامعه» در زمینه محتوای کتاب که گفت‌وگو کردیم. این کتاب به تازگی در دو فصل طبقه‌بندی شده منتشر شده و هر فصل دارای چند بخش است که مضامینی درباره ادبیات، جامعه‌شناسی و جامعه‌شناسی ادبیات از مضامین اصلی این کتاب است. در ادامه گفت‌وگوی ایبنا با او را می‌خوانید.


اول از همه بفرمایید که چه عاملی باعث شد شما به سمت چنین عنوانی برای نگارش کتاب بروید؟
همان‌طور که در مقدمه کتاب هم بیان کردم مدت‌ها بود که به این فکر افتاده بودم که ادبیات چه کاربردی دارد و چه کاری می‌خواهد انجام دهد و صرفا این که کلمات چگونه نوشته شوند یا عروض و قافیه داشته باشد هم رشته خاصی محسوب نمی‌شود و از این جهت به کتاب‌های زیادی مراجعه کردم به خصوص کتاب‌های ادبی تا اینکه به کتاب‌های جامعه‌شناختی یا جامعه‌شناختی ادبیات رسیدم و برداشتم اینگونه شد که رشته ما دو بخش دارد. زبان و ادبیات.
 
زبان و ادبیات انگلیسی، زبان و ادبیات فرانسه، زبان و ادبیات عرب و زبان و ادبیات فارسی. که بخش زبان آن می‌شود مولفه‌های تئوری. یعنی دستور زبان، سبک شناسی، عروض-قافیه. اما بخش ادبیات رشته فارسی چیست؟ به این فکر افتاده بودم و کتاب‌هایی در این زمینه مطالعه می‌کردم تا اینکه به کتاب نظریه ادبیات رسیدم و در این کتاب عنوانی دیدم تحت عنوان ماهیت ادبیات که خیلی نظر من را به خود جلب کرد که ادبیات ماهیتش چیست و چه کارهایی می‌خواهد بکند. از این طریق کتاب‌های زیادی را خواندم و شروع به جمع‌آوری اطلاعات درباره ماهیت ادبیات و کاربرد ادبیات از آنها کردم که ادبیات می‌خواهد در جامعه چه تغییر و تحولی ایجاد کند و به چه دردی می‌خورد؟ ماهیت و کاربرد ادبیات چیست؟ این همه کتاب نظم و نثر به چه کاری می‌آید؟ و انگیزه اصلی‌ام از نگارش این کتاب این بوده است. 
 
آیا به نظر شما راه شناخت جامعه ایرانی از لابه لای متون ادبی میسر است؟ و آیا این متون ادبی هستند که بر جامعه اثر می‌گذارند یا جامعه است که در خلق متون ادبی تاثیرگذار است؟
یکی از مباحث مهم این کتاب همین موضوع است و من از محققان و پژوهش‌های بسیاری برای رسیدن به این پاسخ بهره جستم و به این نتیجه رسیدم که در گذشته، بعضی وقت‌ها و البته خیلی کم و محدود متون بر جامعه اثر گذاشته است و بیشتر این جامعه است که بر متون نظم و نثر تاثر گذاشته است. ولی اکنون چون وسایل ارتباط جمعی مثل کتاب و اینترنت و ... خیلی زیاد شده است، شاید این موضوع برعکس شده باشد. یعنی آثار داستانی یا ادبی در جامعه مخصوصا در جوامع غربی، بیشتر اثر می‌گذارد. مثلا حوادث اجتماعی از داستان کتاب‌های تازه منتشر شده الهام گرفته که نویسنده کتاب وضع اجتماعی کشورش را در قالب داستان بیان می‌کند و مردم می‌خوانند و بیدار و آگاه می‌شوند.
 
مبحثی در کتاب وجود دارد که به مساله جایگاه ادبیات در علم یا در هنر پرداخته، آیا هنر را از جرگه علم جدا کرده‌اید؟ که ادبیات را در طیفی بین هنر و علم قرار داده‌اید؟
بعضی‌ها هنر و ادبیات را از مقوله علم جدا می‌کنند اما چه علمی، علوم تجربی؟ علمی که امروزه می‌گویند بیشتر به علوم تجربی واژه علم را اختصاص می‌دهند، اما فرقی نمی‌کند علوم چه باشد، علوم انسانی باشد، علوم تجربی باشد، علوم فنی باشد یا هنر باشد، و ما در کتاب یک دهگانه‌ای را آورده‌ایم که علم به این 10 تا گفته می‌شود که یکی از آنها ادبیات و یکی هم هنر است. اما در بحث هنر یعنی چه؟ چهار تعریف از هنر داده شده که هر چهارتا هم درباره هنر صدق می‌کند. بعضی‌ها می‌گویند هنر یعنی من کاری انجام دهم که از آن لذت ببرم، حال آن لذت می‌تواند صمعی باشد، بصری باشد، ضایقه‌ای باشد، شنوایی باشد یا هرچیز دیگری، فقط کافی است لذت ببرند. بعضی‌ها می‌گویند هنر یعنی شما ابداع و ابتکار بکنید یعنی کاری که قبلا نبوده یا خیلی پیش پا افتاده بوده و ما بیاییم آن را گسترش بدیم و امروزی کنیم و فنی تر و پیچیده تر و کاربردی تر کنیم.

بعضی‌ها می‌گویند هنر مجموعه‌ای از اینهاست. یعنی هم در آن لذت وجود داشته باشد، هم ابداع و ابتکار وجود داشته باشد و هم به مردم آگاهی و اطلاع بدهد و مردم را از مسایل پیرامون آگاه کند. که این مقوله در کشورهای پیشرفته بیشتر از کشور ما جا افتاده است. در کشور ما بیشتر مقوله لذت هنری جا افتاده است و در کشورهای توسعه یافته مردم بعد از شنیدن یا دیدن اثر هنری به فکر فرو می‌روند که صاحب اثر می‌خواسته جه اندیشه و چه فکر و چه مفهومی را به ما منتقل کند. بنابراین امروزه می‌گویند هنر یا ادبیات باید آگاهی بدهد. منظورم آگاهی اجتماعی است. و آگاهی هم نیاز به پشتوانه دارد و من باید اهل مطالعه و اندیشه باشم که ادبیات و هنر به من آگاهی بدهند. در قسمتی از این کتاب هدف من این بود که ادبیات دنیا را معرفی کنم و تلاش کنم ادبیات خودمان را به آن نزدیک کنم که آگاهی بدهد و صرفا لدت نباشد که من با خواندن حافظ یا سعدی فقط لذت ببرم و بلکه از اشعار آنها اطلاع و آگاهی هم بگیرم و ما را به عنصر ادراک برساند. جال این حافظ کدام حافظ است؟ آیا حافظ قرن 7 ام است؟ یا حافظ قرن 15 ام است؟ من در این کتاب می‌خواهم بگویم حافظ دیگر آن حافظ قرن7 ام نیست بلکه حافظ قرن 15 ام است. بچون اگر حافظ قرن 7 اکنون زنده شود، حافظ قرن 15 ام می‌تواند باشد نه حافظ قرن 7 ام و این دست او نیست بلکه شرایط زمانه ایجاب می‌کند.
 
 شما در کتاب ازسه اصطلاح «جامعه شناسی در ادبیات»، «جامعه شناسی و ادبیات» و«جامعه شناسی ِ ادبیات» سخن گفته‌اید، چه تفاوت بارزی بین این سه وجود دارد؟
جامعه شناسی در ادبیات یعنی ما دیوان حافظ را باز کنیم و ببینیم حافظ در دیوان خودش به چه مسایلی از اجتماع پرداخته است؟ به فقر؟ به اخلاق؟ به اعتقادات؟ به فرهنگ؟ به رسوم؟ به چه مسایل اجتماعی پرداخته است؟ یا نصر خسرو یا فردوسی یا هر شاعر صاحب سیک دیگری در سروده هایشان به چه مسایل اجتماعی ای پرداخته‌اند؟

اما جامعه‌شناسی ادبیات بحث نقد است. یعنی در موضوع نقد ادبی یک مقوله‌ای با عنوان جامعه‌شناسی ادبیات هست. اینجا ما جامعه‌شناسی ادبیات را نقد می‌کنیم که در جامعه ما ادبیات چه جایگاهی دارد؟ چه حرف‌هایی برای گفتن دارد؟ چه حرف‌هایی گفته؟ چه حرف هایی نگفته؟ چرا نگفته؟ چرا نتوانسته است بگوید و مواردی اینچنین می‌شود جامعه‌شناسی ادبیات که بیشتر به رشته جامعه‌شناسی مربوط می‌شود و بینارشته‌ای است ولی جامعه‌شناسی در ادبیات مربوط به خود ادبیات می‌شود. اما جامعه شناسی و ادبیات موضوع تقابل را بررسی می کند که جامعه شناسی چه اثری بر ادبیات دارد و ادبیات چه اثری بر جامعه شناسی؟
 
در فصل اول کتاب گفته‌اید که ساختارگرایانی چون ژان ژاک روسو، لویی التوسر و رولان بارت دامنه ساختارگرایی را گسترش داده‌اند به طوری که مرز مشخصی بین تحلیل‌های اجتماعی و ادبی انها وجود ندارد،نظر خود شما در اینباره چیست؟ آیا از نظر شما باید بین این دو مرزی قایل شد یا خیر؟
البته برای جوامع غربی بله و حتی این اتفاق افتاده و من در این بخش تاکید کردم که ما هم باید به آن مرحله برسیم تا از قافله عقب نمانیم. زیرا علم مثل آب است. یعنی باید در جریان باشد. اکنون ما باید قبول کنیم که علم و دانش جای دیگری است. چطور هزار سال پیش علم نزد ما بود ولی اکنون علم پیش ما نیست و ما پیش درآمد این کتاب این است که ما باید تلاش کنیم خودمان را از نظر علم به جامعه غرب برسانیم و به این مرحله برسیم که مرز مشخصی بین تحلیل‌های اجتماعی و ادبی قائل شویم یا نه؟ زیرا برای غربی‌ها مشخص شده و تعیین تکلیف کرده‌اند ولی برای ما هنوز مشخص نیست و تکلیف تعیین نشده است که آیا ما به این مرحله رسیده‌ایم یا نه؟ و نظر شخصی من این است که هنوز به این مرحله نرسیده‌ایم و  باید به سمتی که کشورهای غربی در تعیین مرزهای این دو پیش رفته‌اند پیش برویم. باید هزینه‌های فکری و اندیشه‌ای و جانی و مالی بپردازیم تا به آن مرحله برسیم. بنابراین ما هنوز اول راه هستیم و نمی‌توانیم دقیق این مرزها را مشخص کنیم. هرچیزی هم بگوییم براساس حرف آنها و آثار آنها گفته‌ایم و درباره آثار خودمان هنوز زود است که مرز بین این دو را مشخص کنیم. 

و آیا جلد دومی برای این کتاب در راه است یا خیر؟
بله. این کتاب پیش‌درآمد است و تک تک مباحثی که در این کتاب ملاحظه کردید، خودش قابلیت تبدیل شدن به یک جلد را دارد و قطعا ما باید سه یا چهار جلد به این کتاب اضافه کنیم. «جامعه شناسی و ادبیات» خودش یک کتاب می‌شود، «جامعه شناسی ادبیات» یک جلد می‌شود، «جامعه شناسی در ادبیات» یک جلد کتاب می‌شود. موضوع مرزبندی بین جامعه‌شناسی و ادبیات خودش یک کتاب می‌شود و حتما جلدهی بعدی در راه است.

کتاب «ماهیت ادبیات و واقع‌گرایی آن در جامعه» در 340 صفحه و با قیمت 450000 ریال از سوی نشر ایجاز منتشر شده است.