فرهنگ امروز/ بابک احمدی
قطبالدین صادقی حالا تجربه فراز و فرودهای دوران پیش و پس از انقلاب، سالهای جنگ و نوسانات اقتصادی و روزگار موسوم به «سازندگی» را پشت سر دارد. حتی بیش از آن، تلاطمهای سیاسی - اجتماعی میانه دهه 70 و اوایل دهه 80 تا امروز را زیسته و به قولی از 4 دهه پس انقلاب صورتبندی خاصی دارد. دورههایی که هنرمندان تئاتر برای فعالیت با انواع و اقسام پیچیدگیها از اقتصادی گرفته تا سیاسی مواجه بودند اما به هرحال با کنار زدن موانع پیش آمدند. او معتقد است گروههای تئاتری و هنرمندان این حرفه شرایط یک سال اخیر شرایطی به مراتب سختتر از دوران کار در طول جنگ 8 ساله ایران و عراق را تحمل میکنند. به گفته صادقی، آن زمان دستکم میدانستیم دشمن خارجی است و روابط اجتماعی حتی زیر موشکباران تهران توسط رژیم بعث جریان داشت اما ویروس کرونا همچون دشمن در خانه و درون مرزها عمل میکند. نیرویی که حتی روابط میانفردی و اجتماعی را به کنترل خود درآورده و موجب از کار افتادن هنرمندان شده است. اما این پژوهشگر برای برونرفت از فضای رخوتی که گریبانگیر شده پیشنهاد هم دارد. ایدهای که در نگاه اول برایم جالب بود؛ همنشینی هنر نمایش و تکنولوژیهای نوین ارتباطی و فضای مجازی بود.گرچه در جریان گفت وگو درمییابیم به واسطه فقدان روحیه آرمانگرایانه بین مدیران فرهنگی، چندان نمیتوان به تحقق این پیشنهاد امید بست اما حداقل ارزش لحظهای فکر کردن دارد.
اوایل سال که شیوع ویروس تمام اماکن فرهنگی و هنری را تعطیل کرده بود، گفتوگویی داشتیم. در آن مقطع درباره کارکرد هنر و ضرورت حفظ امید حتی در دشوارترین شرایط صحبت کردید. ظرف 9 ماه گذشته چطور با وضعیت کنار آمدهاید؟
طی روزهای اخیر پیدرپی اخبار ناگوار رسیده و من دوستان هنرمند نازنینی را از دست دادهام؛ امری که بهشدت دلشکستهام میکند. با این وجود هرطور شده خودم را سرپا نگه داشتهام و با کمک نوشتن و مطالعه سعی میکنم به دقایق معنا دهم. یکی، دو جشنواره هم در مرحله انتخاب متن قرار دارد و دوستان حدود 80 نمایشنامه فرستادهاند که از میان آنها تعدادی را معرفی میکنم. اینجا بیشتر حکم استاد راهنما دارم که باید در جهت افزایش کیفیت کار نویسندگان جوان کمک حال آنها باشم. به همین علت تا حدی سرگرم خواندن نمایشنامههای بچهها هستم. بعضی نوشتهها، یعنی تا اینجا دقیقا 2 نمایشنامه مشخص که جزییاتشان در ذهنم مانده، بسیار امیدوارم کردهاند؛ کار بعضی دانشجوها واقعا شگفتآور است. کلاسهای آنلاین دانشگاه هم برقرار است و خلاصه فعلا اینگونه روزگار میگذرانم.
با تدریس آنلاین ارتباط برقرار کردهاید؟
نه، واقعیت از این شیوه خوشم نمیآید؛ چون صدای بچهها را نمیشنوم و چهرهشان را نمیبینم. ارتباط انسانی قطع شده و این آزاردهنده است به ویژه در مقوله تدریس و تبادل اندیشه که با روابط انسانی طرف هستیم، نه رفتار ماشینی. از طرف دیگر راهحل بهتری هم وجود ندارد یعنی امکانات و زیرساخت ما طوری نیست که جز این بتوان عمل کرد؛ وگرنه در بسیاری کشورها، اساتید و دانشجویان ارتباط زنده تصویری دارند و با یکدیگر به بحث و تبادل نظر میپردازند.
بعضی معتقدند شرایطی که کرونا بر تئاتر حاکم کرده یادآور دوران جنگ است، شما بین این دو وضعیت قرابت میبینید؟
امروز به مراتب سختتر از دوره جنگ است. چون آن زمان میدانستیم دشمنی از خارج مرزها ما را تهدید میکند ولی این بیماری از درون به همه جا حمله کرده و اصلا قابل شناسایی نیست. بدتر آنکه بیشترین عامل گسترش ویروس روابط خانوادگی و معاشرتهای اجتماعی گزارش میشود. این پدیده وضعیت کنونی را به مراتب از دوران جنگ دشوارتر میکند. شما در دوران جنگ امکان تماشای تئاتر، حضور در گالریها و برپایی مجالس دوستانه را داشتید، یعنی روابط اجتماعی سرجایش بود ولی حالا همه در یک کنج تک افتادیم و امکان هیچگونه ارتباطی نیست. مرگ هر لحظه اطراف همه ما پرسه میزند و این اصلا خوشایند نیست. این ویروس کشنده همه ما را فلج کرده است.
فکر میکنید چرا دولت و وزارت ارشاد هم در مواجهه با بحران پیشآمده و بحث حمایت از هنرمندان و دیگر اقشار به همین حالت دچار شدهاند؟
چون مجهز نمیشوند. میتوانند از تجربههای کشورهای موفق درس بگیرند و امور را بهتر پیش ببرند ولی علاقهای به این کار ندارند. مثلا در همین مورد آموزش آنلاین؛ فکر میکنید واقعا کار سختی است که امکانات لازم برای تمام اقشار مهیا شود؟ ابدا این طور نیست ولی دولت نمیخواهد هزینه بپردازد. تئاتر شهر پارپس همین حالا مشغول کار است یعنی مدیران امکانی به وجود آوردهاند که تئاتر فعال باشد و خانوادهها بتوانند از طریق فضای آنلاین کمی از نیازهای فرهنگی خود را برطرف کنند وکمی حس زندگی داشته باشند. حتی نمایشهای گروه سنی کودک و نوجوان به همین صورت فعالند تا اوقات بهتری برای مردم رقم بخورد. امکانی که موجب شده حتی گروهها درآمد بیشتری کسب کنند. انگار آنها از تهدید فرصت ساختند.
به نظر شما مدیران فرهنگی ما نمیخواهند یا نمیتوانند از امکانات جدید بهره بگیرند؟
مشکل اینجاست که پول را درست هزینه نمیکنیم. مدیریت مالی در حوزه فرهنگ مانند مدیریت منابع در دیگر حوزهها مثل ورزش و غیره با برنامهریزی صحیح پیش نمیرود.کارشناسان و متخصصان تراز اول سر کار نیستند و انتخاب روشها علمی نیست.
زمانی تئاتر بعد از انقلاب را به 4 دوره 60، 70، 80 و 90 تقسیم کردید. چه اتفاقی افتاد که مثلا یک مدیر جوان در دهه 60 موفق شد موتور خاموش تئاتر را روشن کند ولی مدیران امروز حتی از حفظ دستاورد بچههای تئاتر عاجزند و میبینیم که سالنهای غیردولتی یکی پس از دیگری ورشکست میشوند.
به این دلیل که آن زمان همه میخواستند با زندگی آشتی کنند و از درگیریهای ابتدای انقلاب و جنگ رویگردان بودند. به هرحال دوران تازهای آغاز شده بود. خوشبختانه فردی هم به عنوان رییس مرکز هنرهای نمایشی انتخاب شد که هم مدیریت میدانست، هم دلسوز بود و هم هنر را دوست داشت. نکته مهم دیگر اینکه آقای منتظری افرادی را به عنوان مشاور اطراف خودش جمع کرد که همه آگاه و تحصیلکرده بودند. برای درک کاردانی و هوش یک مدیر، اینها نشانههای مهمی است. روزی که با من صحبت کرد دفترچهای به دست داشت که تمام برنامههایش در یکصد صفحه آن نوشته شده بود. بعد از شروع دوره مسوولیت هم این روحیه را حفظ کرد و تا آخرین لحظه خودش را مسوول وضعیت هنرمندان تئاتر میدانست. این روحیه عشق به هنر، به فرهنگ و اصلا عشق به مردم باید دوباره بازگردد چون اگر مدیریت نتواند چنین روحیهای حاکم کند، باقی ماجرا هر چه میماند به رفع نیازهای ابتدایی و غریزی بشر مربوط میشود. آنچه به بشر ویژگی انسانی و مدنی میبخشد فرهنگ است. فرهنگ یعنی هرچیزی علاوه بر غریزه.
احتمالا روحیهای که معتقد بود انقلاب ویژگی فرهنگی داشته همچنان پر قدرت بوده.
بله، این روحیه هنوز باقی بود. آرمانگرایی در ذات افراد همچنان وجود داشت اما متاسفانه این روزها بسیاری انسانها - اگر نگویم همه که بیانصافی است- بهشدت فاقد آرمان شدهاند. اینها با واقعیت روزمره و زندگی معمولی سازش کردهاند و فقط به مالاندوزی فکر میکنند. اگر آرمانگرایی وجود داشت هیچ سالن تئاتری تعطیل نمیشد. فرانسه با اعتقاد به آرمانهای دموکراتیک که فرهنگ جزو لاینفک آن به شمار میرود اجازه نداده چراغ هنر خاموش شود. حتی به نمایشهای تکنفره- برای مراقبت از سلامت افراد- توجه بیشتری نشان میدهند. آخرین نمایشی که من دیدم با حضور خانم «نیکول گارسیا» بازیگر و کارگردان معروف فرانسوی روی صحنه رفت و مدیران امکان دیدن آنلاین نمایش را برای همه مردم فراهم کردند.
همیشه این پرسش وجود دارد که مدیریت تئاتر آن زمان چطور میتوانست تلاش کند و مثلا بودجه ناچیز را ارتقا بخشد یا همان اعتبار محدود را بهتر هزینه کند ولی حالا چندین سال است شاهد چنین چیزی نیستیم.
وقتی آقای منتظری از مرکز هنرهای نمایشی میرفت بودجه را به 80 میلیون تومان رسانده بود ولی برگشت و مروری کرد، این رقم شده بود 24 میلیون تومان. یکی از مشکلات همیشگی این است که بخش اعظم بودجه هنرهای نمایشی صرف امور جاری و پرداخت حقوق کارمندان میشود نه تولید و گسترش تئاتر. از طرفی تکرار میکنم که علی منتظری فرد آرمانگرایی بود و افکار بلندپروازانهای در سر داشت. البته زمانه هم تغییر کرده و دیگر مانند سابق نیست، این را میدانم اما به هرجهت تغییر خوبی نیست. نه اینکه مدیران امروز انسانهای خوبی نباشند، ابدا چنین منظوری ندارم چون مثلا قادر آشنا که امروز به عنوان مدیر کل هنرهای نمایشی کار میکند انسان بسیار پاکدست و سالمی است ولی مکانیسمهای اجرایی در اختیار ندارد. برای گرفتن بودجه بیشتر به نهادهای متعدد حتی غیر از وزارت ارشاد مراجعه کرده اما کسی پاسخگو نیست؛ من اینها را میدانم. خبر دارم تمام تلاشش را میکند اما همانطورکه گفتم چون آرمانگرایی بین سیاسیون و فرهنگدوستان از بین رفته بنابراین دست یاریدهندهای هم به سویش دراز نمیشود.کاری به سیاست ندارم اما اگر ارقام حمایتی به مردم پرداخت میشد دلم نمیسوخت. اینکه دولت میگوید یک وام ناچیز میپردازم و اقساطش را از روی رقم خندهآور یارانه برمیدارم اصلا قابل پذیرش نیست.
حتی امروز در مقایسه با دوران جنگ و سالهای ابتدای انقلاب پول بیشتری هم در کشور وجود دارد.
دقیقا، آن زمان پول چندانی در کشور وجود نداشت. در هر صورت امروز یک نقطه عطف تاریخی را تجربه میکنیم که به هیچ مقطع پیش و پس از انقلاب شباهت ندارد.کشور با مسائل متعدد مواجه است که یک مدیریت جدی و همه جانبه میطلبد. اتفاقا بحث مدیریت در چنین مواقعی بیشتر به میان میآید وگرنه در شرایط صلح و آسایش که همه مدیریت بلدند. مدیریت واقعی کنترل بحران است. انسانهای بزرگ برای لحظههای مهم ساخته شدهاند.
حالا با وجود تمام این شرایط چطور میشود همچنان سازندگی داشت؟
هیچوقت نباید دست از کار بکشیم.کامو میگوید زمانی که هیچ امیدی ندارید باید آن را به وجود بیاورید. من خیلی به این جمله علاقه دارم. ما باید بتوانیم به فردا فکر کنیم. این وضعیت تا ابد ادامه پیدا نمیکند پس باید نشان دهیم واکنش ما به شرایط چیست. اصلا نباید پیشاپیش بازنده باشیم و باید به ظرفیتهای تاریخیمان فکر کنیم. نباید اجازه دهیم عمر به سادگی از بین انگشتانمان عبور کند. باید هرطور شده مشغول تولید باشیم و اجازه ندهیم بیهودگی مانند موریانه زندگیمان را بخورد. من نمایشنامه مینویسم، پژوهش میکنم، مقاله مینویسم، درس میدهم. هرطور شده باید یک کورسوی امید را برای خودمان حفظ کنیم.
حالا که بعضی مدام از مرگ تئاتر میگویند، ماههاست که گروهها بیکارند و سالنهای غیردولتی یکی پس از دیگری ورشکست میشوند، برای عبور از این بحران چه راهکاری پیشنهاد میدهید؟
خیلی ساده است، امکان اجرای نمایش در سالنهای کنترلشده بهداشتی را برای گروهها به وجود بیاورند. این حداقل کاری است که میتوان انجام داد و به مردم گفت زندگی همچنان جاری است. دولت باید از اجرای گروههای تئاتر حمایت کند و خروجی آنها را به صورت آنلاین در اختیار مردم سراسر کشور بگذارد. ما امروز باید بتوانیم از ترکیب هنر و تکنولوژی در جهت آسایش و آرامش جامعه بهره بگیریم. باید بتوانیم از تجربههای جهانی استفاده کنیم. حداقل میتوانند این ایده را به صورت پایلوت در تئاتر شهر شروع کنند چون این مکان یک وجاهت و کارکرد نمادین امیدآفرین دارد. تئاتر میتواند با استفاده از امکانات فضای مجازی احیا شود. هنرمندان تک افتادهاند و بیارزشی برایشان سم مهلک است، مدیران نباید اجازه دهند این وضعیت ادامه پیدا کند.
روزنامه اعتماد