به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ محمد زارع شیرین کندی در تازهترین یادداشت ارسالی خود به مهر به نقد سخنان حجتالاسلام والمسلمین احمد رهدار در بیان ثروتمند بودن ائمه نشسته است. زارع دکترای فلسفه از دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران دارد. به قلم او کتابهایی چون «تفسیر هایدگر از فلسفه هگل»، «هایدگر و مکتب فرانکفورت» و «پدیدارشناسی نخستین مراحل خودآگاهی فلسفی ما: مقالاتی درباره برخی اندیشمندان و روشنفکران کنونی ایران» منتشر شدهاند. زارع همچنین مترجم کتابهایی چون «لوکاچ و هایدگر: به سوی فلسفهای جدید» اثر لوسین گلدمن و «نظریه اجتماعی و عمل سیاسی: بررسی رویکردهای پوزیتیویستی، تفسیری و انتقادی» نوشته برایان فی است. یادداشت او را در ادامه بخوانید با این توضیح که سرویس فرهنگ و اندیشه خبرگزاری مهر آماده انتشار نقدهای وارده به این یادداشت است:
«همه آدمیان باهم برابرند اما برخی برابرترند.» این جمله جورج اورول رساترین و مناسبترین توصیف از حکومت کمونیسم است. انسانها با انگیزه و هدف برابری و همبستگی برضد وضع موجود برمیخیزند و مبارزه میکنند و پس از سعی و کوششها و مجاهدتها و جانفشانیهای بسیار حاکمیت موجود را سرنگون میکنند و پیروز میشوند.
پس از پیروزی، همه در انتظار توزیع عادلانه قدرت و ثروتاند اما ناگهان جمعی پیدا میشوند و با ادعای رهبری، سررشته کارها و امور را به دست میگیرند. اینان خود را صاحب قدرت و ثروتی میدانند که انسانهای کثیری در راه کسب آن کوشیدهاند، از جان و مال و مقام و منزلتشان گذشتهاند. اما اکنون که وضع و مرحله تازهای شروع شده، طوفان انقلاب خوابیده، «مشتهای آسمان کوب قوی واشدهاند» و همه موجها آرام و رام خوابیدهاند، نوبت فرصت طلبانی رسیده که تمام دستاوردهای مردم را با هزار نوع ترفند و دروغ و فریب بدزدند و تصرف کنند.
با شکل گیری و ظهور این پدیده سرطانی، تازه مردم میپرسند که نظم و نظام کنونی چه فرقی با نظم و نظام پیشین داشت؟ در آن نظام چپاول میشدیم در این نظام نیز همین طور. در ان نظام هم از برابری و عدالت خبری نبود در این نظام نیز همین طور. پشیمانیها و پریشانیها و نارضایتیها و تردیدها و تشکیکها وسردرگمیهای انقلابیون دیروز و تهیدستان امروز آغاز میگردد. دکتر شریعتی با قرائتی چپ از اسلام به مردم میگفت که اسلام دین عقیده و عرفان و برابری و برادری و آزادی است. اسلام مخالف سرسخت سرمایه اندوزی و سرمایهداری و کنز و کنازی است. پیامبر و علی و خلفا و صحابه خود را از جنس مردم میدانستند و کمترین برتری و تفوقی برای خود قائل نبودند. آنان مثل مردم عادی مینشستند، میخوردند، می پوشیدند و زندگی میکردند.
از نظرگاه شریعتی، شیوه زیست همه پیشوایان و رهبران اسلام شیوه معمولی و بلکه فقیرانه و زاهدانه و حتی نازلتر از سطح زندگی محرومترین قشر مردم بود. اساساً اسلام طرفدار محرومان و مسضعفان و گرسنگان و پاپرهنگان و طردشدگان است نه دین اشراف، اغنیا و اربابان و کله گندهها و شکم گندهها (مترف). در اسلام، احبار و رهبان و طبفه واسطی میان خلق و خدا وجود ندارد و برخلاف مسیحیت، در اسلام سازمانی به اسم سازمان روحانیت وجود ندارد. در اسلامی که شریعتی معرفی میکرد همه باهم برابرند. خیل کثیری از مردم، علی الخصوص جوانان و تحصیلکردگان، تفاسیر و سخنان شریعتی را با جان و دل شنیدند و با تمام وجود و بدون کمترین تردیدی پذیرفتند.
جوانان مبارزات خویش را برای تحقق اسلام راستین و آرمانهای برابری و عدالت و مساوات آغاز کردند. جوانان پیرو آرا و اندیشههای شریعتی جوانی و همه زیباییها و لذتهای آن را در راه مبارزه با حکومت وقت و به منظور ایجاد حاکمیت عدالت محور و پیامبرپسند و علی پسند فدا کردند. بسیاری از آنان در زندانهای بلند مدت پوسیدند، کثیری از جان خود گذشتند و برخی برادر و خواهر چند شهید شدند. این مردم شیدای آرمانهای شریعتی برای پیروزی در مبارزات چندین سالهشان به رهبری انقلاب ۵۷ آری گفتند. پس از پیروزی انقلاب، گروهی در رآس امور قرار گرفتند و هیچکدام از پیروان و شاگردان و همفکران و همکاران شریعتی را به درون حاکمیت راه ندادند. شریعتی و تفسیر انقلابی و چپاش از اسلام به حاشیه رانده شد. طرز تفکر و تفسیر دیگری از اسلام غالب و مسلط شد و بر جامعه و مردم حکم راند.
بعد از گذشت چهل سال از انقلاب و حکمرانی روحانیت، صدای متفاوتی به گوش میرسد. اینکه این صدا صدای اصلی و درونی روحانیت است یا نه، نمیدانم. اما این صدا دقیقاً در نقطه مقابل صدای شریعتی است. این صدا میگوید نه تنها پیامبر و امامان اهل زهد و فقر و قناعت نبودند بلکه سرمایهدار و میلیاردر زمانهشان بودند. این صدا میگوید اسلام نه تنها طبقه و واسطه و سازمانی به اسم روحانیت دارد بلکه این طبقه باید سرمایهدار و میلیاردر این روزگار باشد زیرا اسلام را نگه میدارد و طرح و نظر عرضه میکند. این صدا میگوید ما وارث مال و ثروت پیامبر و امامان نیز هستیم. این صدا کاملاً برتری چو و تفوق طلب است. این تفسیر از اسلام تفسیر کاپیتالیستی است.
در این تفسیر، بوی معنویت و عرفان و احوال و مواجید دینی به گوش نمیرسد. این تفسیر فقط به یک طبقه خاص و امتیازات و داراییهای مادی و غیرمادی آن میاندیشد و در فکر مردم بویژه فقرا و مساکین نیست. حال باید دید و پرسید کدام اسلام؟ اسلام اخیر که میگوید طبقه حاکم باید حاکمتر و سرمایهدارتر و قدرتمندتر از آنچه هست، باشد زیرا همه اولیای دین سرمایه دار بودند؛ یا اسلامی که مردم با آن انقلاب کردند تا برابری و عدالت و آزادی متحقق گردد و همه با هم برابر باشند؟ اگر تفسیر شریعتی از اسلام خطا بوده باشد در حقیقت بخشی مردم هزینه گزافی دادهاند که واقعاً جبران ناپذیر است. اما اگر قرائت اخیر از اسلام و سبک زندگی پیامبر و امامان درست باشد قطعاً در عقیده و شیوه دینداری مردم تاثیری عظیم و عمیق خواهد گذاشت. زیرا در قرائت اخیر، همه باهم برابرند اما برخی برابرترند.