به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «انقلاب داروینی؛ موضوعی جالب و مهم از نقطهنظر فلسفی» نوشته مایکل روس، پروفسور بازنشسته دانشگاه ایالتی فلوریدا در فلسفه علم، فلسفه زیستشناسی، و جانورشناسی که معصومه شاگردی آن را به فارسی ترجمه کرده و توسط نشر علم منتشر شده است، به رابطه داروینیسم با فلسفه پرداخته و ردیههای متفکران تحلیلی بر داروینیسم را نیز مطرح کرده است.
مایکل روس نویسنده کتابهای زیادی است، از جمله: «آیا یک داروینی میتواند مسیحی باشد؟»، «نزاع تکامل و آفرینش»، «داروین را جدی بگیرید»، «زیستجامعهشناسی- توهّم یا واقعیت؟» و «فلسفه تکامل انسان، آیا تبعیض جنسیتی ریشه در علم دارد؟». از همین عناوین میتوان دریافت که روس در زمینه داروینشناسی پژوهشگری کارکشته است و همین امر بر اهمیت کتاب «انقلاب داروینی میافزاید. این کتاب یکی از کتابهای سری «Elements» در زمینه فلسفه زیستشناسی و یکی از آخرین عناوین این مجموعه است که در ژوئن 2019 منتشر شده و به سرعت ترجمه فارسیاش ارائه شده. مایکل روس علاوه بر نوشتن این کتاب سردبیر مجموعه 18 جلدی دانشگاه کمبریج در فلسفه زیستشناسی نیز هست. او همچنین مؤسس و سردبیر مجله زیستشناسی و فلسفه است و به دلیل نوشتن آثاری که به ارتباط میان علم و دین پرداخته است شهرت زیادی دارد.
نویسنده در کتاب انقلاب داروینی به موضوع تکامل بشر از منظر داروین و مکتب داروینیسم پرداخته است. چیستی انقلاب داروینی و آیا این که واقعا انقلابی درکار بوده است یا خیر، اگر بوده چه نوع انقلابی بوده و در نهایت نظر خود مایکل روس درباره داروین و انقلاب داروینی بخشهای این کتاب را تشکیل میدهند.
عناوین فصلهای کتاب انقلاب داروینی به گونهای آشکارگر محتوای فصول را بهخوبی ارائه میدهد. فصل اول کتاب با نام «انقلاب داروینی چه بود؟» به تبیین هسته مرکزی عقاید داروین میپردازد و این هسته مرکزی را در برابر یکی از ایدههای مرکزی الهیات قرار میدهد. این بخش «ایده پیشرفت در مقابل ایده مشیت الهی» نام گرفته و روس در آن میگوید: «بحث اصلی واقعا درباره موضوعات تجربی نبود؛ بلکه بیشتر به تصویر متافیزیکی زیربنایی جهان مربوط بود. در دیدگاه مسیحیان سنتی، اینجا جهان مشیت الهی است... فلسفه پیشرفت، به خصوص در نتیجه قدرت فزاینده علم و تکنولوژی در آن زمان، این مفهوم را به چالش کشید. فلسفه پیشرفت استدلال میکند که ما خودمان میتوانیم به واسطه تفکر و تلاشمان، به پایان دادن تفاوتها و در نتیجه بهبود کمک کنیم.» (ص 25)
در دیگر بخشهای این فصل مباحثی زندگینامهای در باب داروین و نیز بحثی درباره مفهوم «غایتشناسی» ارائه شده است. مترجم «غایتشناسی» را معادلی برای «تئولوژی» قرار داده است. او در این بخش به نوع مواجهه پوزیتیوستهای منطقی با مقوله تلقی غایت برای جهان پرداخته و چگونگی کنار نهاده شدن این مقوله در نظام اندیشگانی آنان را بررسی کرده است.
فصل دوم کتاب «آیا انقلابی در کار بود؟» نام گرفته است. این فصل ابتدا با تعریف مفهوم انقلاب آغاز میشود. روس در این بخش بیان میکند: «چیزی که میخواهیم بدانیم فقط این نیست که منشاء چگونه پذیرفته شد، بلکه این است که پذیرش آن به چه چیزی منتهی شد. میخواهیم بدانیم که آیا واقعاً انقلابی بهنام انقلاب داروینی وجود داشته است یا خیر؟ که البته ما در اینجا بیشتر روی بخش فلسفی «انقلاب» تمرکز کنیم و پرسشهای بعدی (تاریخیتر) درباره بخش «داروینی» را برای بعد میگذاریم. پس ابتدا میپرسیم «انقلاب» چیست؟ به سراغ دیکشنریهای آکسفورد میرویم که در تعریف انقلاب، اینطور نوشته شده است: «سقوط شدید یک دولت یا نظم اجتماعی بهنفع یک سیستم جدید.» بعد از این تعریف، تعریف زیربنایی دقیقتری نوشته شده است که به بحث ما مربوط میشود: «تغییری چشمگیر و پردامنه در شرایط، نگرشها، یا عملکردها» و سپس مثالهای زیادی از این نوع از انقلاب به ما ارائه میشود که بسیار کمککننده است از جمله: «انقلاب جنسی، جوانان را در سقوطِ خطرناکی انداخته است». «بریتانیا بعد از نابودی کامل صنعت نساجی هند، انقلاب صنعتی خودش را راهاندازی کرد». «انقلاب ژنتیک مولکولی، در دهه ۱۹۶۰، بسیاری از درخشانترین اذهان جوان را به خود مشغول کرد. تمام اینها بنظر ساده هستند. یک قرص، عملاً یکشبه، عادتهای جنسی را تغییر داد. جوانان با ممانعت محض خودشان از ازدواج، غرق در فعالیت جنسی مداوم شدند. من میتوانم بعنوان کسی که زیر نظر نظام اول رشد کرده بود اما درپی لذت بردن از دومی بود، شهادت بدهم که این سودای بزرگی محسوب میشد. بعلاوه، به اندازه کافی توضیح داده شد که هرکسی ممکن است با ادعایی که بیان میشود مخالفت کند. نتیجه واقعی انقلاب جنسی، آزاد کردن جوانان بود و بلوغِ بیشتری را برای بعهده گرفتنِ مسئولیت اعمال فرد درپی داشت. بعد از انقلاب در زمینه رابطه جنسی، انقلاب در زمینه استفاده از ماشینآلات بود: به لطف سازندگان امپراطوری، یا شاید هم خرابکنندگان آن، فضایی برای اهالی منچستر فراهم شد تا یک شهر بزرگ و دودآلود، پر از کارخانهها و کارگران آنها، با تاجرانی ثروتمند و قدرتمند بسازند.» (55)
علاوه بر این در فصل مفاهیم دیگری نظیر چگونگی پذیرفته شدن داروینیسم در فضای عمومی اندیشگانی نیز پرداخته شده و در این پرسش که آیا انقلاب داروینی یک تغییر چشمگیر و پردامنه را به وجود آورده یا خیر نیز تامل صورت گرفته است.
سومین فصل با عنوان «چه نوع انقلابی؟» بهطور ویژه به تاثیر اندیشه داروین در مقوله فلسفه علم تمرکز دارد. بخش اول این فصل با نام «کوهن در مسیر علم» نظریه «پارادایم» توماس کوهن را در مرکز خود قرار داده است و به این موضوع میپردازد که اندیشه پارادایم یا انقلاب علمی به گونهای که کوهن منادی آن بوده است چه نسبتی با روند کلی پیشرفت علمی داشته است. بیشک یک بخش کوچک از کتابی در باب داروین جای چندان مناسبی برای به چالش کشیدن ایدهای پرهیمنه مانند پارادایم نیست ولی تلاش روس این بوده است در حد بضاعت این فصل به این اقدام دست بزند. او تمرکز خود را در این چالش بر مسئله پیش علم قرار داده است و از همین رو در بخش دوم این فصل به پیشزمینههای «منشاء انواع» داروین نظر داشته است. در نهایت نیز در فصلی با نام «سخن فلسفی آخر» روس به جمعبندی مباحث کتاب میپردازد و مخالفتهای عمده با این اندیشه را نیز مورد توجه قرار میدهد و تبیین میکند.
انتشارات علم کتاب «انقلاب داروینی» نوشته مایکل روس را با ترجمه معصومه شاگردی در سال 1399 با تیراژ 440 نسخه و قیمت 37500 تومان در 168 صفحه منتشر کرده است.