به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ ایران سرزمین شعر است و مشهور است ایرانیان شاعر زاده میشوند. در این میان فیلسوفان نگاه متفاوتی به شعر دارند و شعر از نظر آنها اگرچه در زبان و ادب نمود میکند، اما معنایی ژرف و فراسوی زبانآموزی و بازیهای زبانی دارد. گوهر شعر (بوطیقا) از نظر فیلسوف خلق و پیدایش و ظهور حقیقت است و شاعر در این مقام از امر ناپیدا و مستور پرده برمیگیرد و اسرار هویدا میکند. از فیلسوفان بزرگی که آثار شاعران قبل خود را کتابت کردهاند میتوان به ملاصدرای شیرازی و میرداماد اشاره کرد.
آنچه در ادامه میآید گفتوگو با علی اوجبی، پژوهشگر فلسفه و مدیر کل اداره نسخ خطی و کتابهای نادر سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران درباره شعر از نگاه فیلسوفان و به ویژه ملاصدرا و نسخهای است که در کتابخانه ملی ایران به شماره ۱۹۱۶۴ نگهداری میشود و حاوی ۱۵ رساله به خط ملاصدرا و یک رساله به خط میرداماد است.
از آنجا که این اثر از نوشتههای ملاصدرا است اگر امکان دارد نخست به اجمال درباره جایگاه ملاصدرا در فلسفه سخن بگویید.
اگر بخواهم خیلی مختصر بگویم در تاریخ فلسفه اسلامی چند شخصیت برجسته را میتوان نام برد که برای خود سبکی ویژه داشتند: جدای از فارابی که موسس فلسفه اسلامی به شمار میآید، ابن سینا، سهروردی و نیز ملاصدرا صاحب سبک بودند و تاثیر شگرفی در رشد و تعالی فلسفه اسلامی بر جای گذاشتند. ملاصدرا در پی تلاشهای ناکام فیلسوفان پیش از خود به ظاهر توانست سازگاری و همخوانی عقل و دین را به اثبات برساند. نظام فلسفی او بر گرفته از اندیشههای فیلسوفان پیش از خود به همراه اندیشههای کلامی، عرفانی و آیات و روایات است.
البته نقدهایی هم بر او وارد شده از جمله اینکه آیات و روایات را به عنوان شاهد بر مدعای خویش به کار برده نه دلیلی مستقل. همچنین برخی آموزههای پیش از خود را بدون ذکر ماخذ در آثارش ثبت کرده و این موهم آن شده که خدای ناکرده در پی آن بوده تا آن آموزهها را به خود منسوب سازد.
معمولا از نظام فلسفی او با نام خودش تحت عنوان حکمت صدرایی یاد میکنند و نظریاتی چون حرکت جوهری را از نوآوریهای او میدانند. البته من معتقدم گرچه او از شاگردان میرداماد است، اما عمده اندیشههای او متاثر از ابن سیناست. یکی از ویژگیهای جدی او حضور در جامعه و نقدهای جدی از حاکمان ناشایست و برخی روحانینماهای دوران خویش است. متاسفانه پس از او ما شاهد هیچ حرکت رو به رشدی در ساحت فلسفه اسلامی نیستیم و این رهاورد میمون حکمای اسلامی اینک درجا میزند و از پاسخگویی به مسائل جدید ناتوان است.
چرا فلاسفه ما کمتر به سراغ شعر میروند و یا سر سازگاری با شعر ندارند؟ آیا شعر و تعقل در ستیزند؟
رفتار فیلسوفان مسلمان و حکمای الهی ممکن است در ظاهر متناقض باشد. آنها در آغاز آموزش فلسفه به دانشجویان خود توصیه میکنند که به هیچ وجه به سراغ شعر نروند. زیرا فلسفه بناست به آنها عقلورزی را بیاموزد. در حالی که شعر با قوه خیال سرو کار دارد.
به خاطر دارم که استاد عزیزم دکتر دینانی در خاطراتش میفرمود: در آغاز طلبگی گروهی چهار نفره بودیم و هر یک تخلص شعری داشتیم و هر هفته عدهای در حجره یکی نشستی برگزار میکردیم و سرودههای جدید خود را میخواندیم. تا اینکه یک روز علامه طباطبایی مرا دید و فرمود: شنیدهام شعر هم میسرایی؟ با تعجب گفتم: آری! فرمود: از این کار فاصله بگیر. این در حالی است که اشعار عرفان چندی از حضرت علامه طباطبایی نقل شده و این کمترین که افتخار شاگردی از محضر آیتالله جوادی آملی را داشتهام هیچگاه ندیدم که در دروس فلسفی خود بیتی بر زبان آورند.
اما به هرحال همان گونه که گفتید فلاسفه شعر هم میسرودند؟ این تناقض نیست؟
ببینید همان گونه که عرض کردم در ظاهر متناقض میکند. اما در واقع این طور نیست. فلاسفه در آغاز شعر را پس میزنند و در انجام به سوی خود میکشند. یک فیلسوف در آغاز راه برای ورز دادن عقل خویش و فربه کردن آن میبایست از امور خیالی فاصله بگیرد و تمامی ذهنش را در سیطره عقل قرار دهد تا بتواند سره را از ناسره جدا سازد و از پلههای معرفت بالا رود و سیر به سوی حق تعالی داشته باشد. اما آنگاه که به ذات ربوبی رسید و با معانی ماورایی روبرو شد و زیباییهای مجردات را دید، آنگاه که به میان مردم باز میگردد و میخواهد از مکاشفات و دیدههای معنویاش سخن براند و جمال الهی را به تصویر بکشد، راهی ندارد جز اینکه به سراغ قوه خیال برود و مثلا خدا را در قالب زنی زیبا روی که خط و خالی دارد، معرفی نماید.
ولی ما اشعاری از سوی فلاسفه میبینیم که برای همان آغاز راه سرودهاند؛ یعنی یک متن فلسفی را به نظم در آوردهاند؟
کاملا درست است. اما باید دقت داشت که ما چند گونه شعر داریم: شعر در لغت به معنای آگاهی است، اما در اصطلاح: دیدگاه منطقدانان و حکما با شعر از نگاه ادیبان متفاوت است. در شعر منطقی بر عنصر خیال تاکید میشود و در شعر ادبی بر وزن و قافیه. خواجه نصیر در «اساسالاقتباس» مینویسد: «نظر منطقی خاص است به تخییل و وزن را از آن جهت اعتبار کند که وجهی اقتضای تخییل کند، پس شعر در عرف منطقی کلام مخیل است و در عرف متاخران، کلام موزون مقفی.»
اما ارسطو، شعر را سخن موزون میداند. ابوعلی سینا نیز بر آن است که شعر سخنی است خیال انگیز که از اقوالی موزون و متساوی ساخته شده باشد. حکمای دوره اسلامی هم به پیروی از وی همیشه شعر را همراه و همزاد وزن شناختهاند. از معاصران مرحوم استاد بهار برآن است که: «شعر خوب یعنی احساسات موزونی که از دماغ پرهیجان و از روی اخلاق عالیتری برخاسته باشد. لغت، اصطلاحات، حسن ترکیب، سجع، وزن و قافیه، صحت یا سقم قواعد و مقررات نظم، هیچ کدام در خوبی و بدی شعر نمیتوانند حاکم و قاضی واقع شوند.» اما در هر حال، شعر (چه تنها خیالبرانگیز باشد و چه آهنگین) در نفس مخاطب تاثیر دوچندان دارد و او را مسحور و مفتون خویش میسازد.
واژهها در ساختار شعری نوعی موجود زندهاند و پرجنب و جوش. واژهها جانی دارند که همان معنای آنان است و جامه و آرایشی که از حروف تشکیل میشود. شاعر از واژههای پراکنده و زشت رو، با مهارتی که از قوت خیال او بر میخیزد، مهرویانی میسازد که هم جانشان زیباست و هم جامه و آرایهشان و بدین ترتیب تا به گوش مخاطب میرسد آنها را همراه خود بدانجا که شاعر میخواهد میبرد. به اوج آسمانها یا ژرفای اقیانوسها.
بنابر این بدیهی است که آنگاه این دو (خیال و وزن یا زیبایی درون و زیبایی برون) در هم آمیخته شود، قدرت تاثیرگذاری و نفوذش در جان مخاطب فزونی مییابد. اساسا جان آدمی جویای زیبایی است و هر یک از مصادیق زیبایی اعم از دیداری و شنیداری برایش شیرین است و با ماهیتش همخوانی دارد. از این روست که انسانها مطالب منظوم را بهتر و با سرعت بیشتر میآموزند و به حافطه میسپارند تا آموزههایی که در قالب نثر باشد.
شاعر همانند پیکرتراش و صورتگری است که با نیروی تخیل خویش و رنگها و سنگها، فرشتهای مانند فرشته آسمانی میسازد به گونهای که هر عابری و هر ناظری را از خود بیخود میسازد. از این رو شاید بتوان گفت بر خلاف نثر در شعر شاعر تنها به دنبال انتقال معنا نیست، میخواهد معنا در جان مخاطب نفوذ کند و ناخواسته با شاعر همدل شود و نیز لذت ببرد و حالش خوش شود. به همین دلیل است که هر گاه شعری به معنای واقعی کلمه بر زبان رانده میشود مخاطب بی درنگ تاثیرپذیری خویش را در ظاهرش با لبخند، فریاد، دست بر هم زدن و ...نمایان میسازد. از این رو سرایش شعر با نگارش نثر بسیار متفاوت است. شعرسرایی بسیار دشوار است و از عهده هر کسی بر نمیآید. شاعر باید از مهارتی افزون و جان و طبعی لطیفتر برخوردار باشد. گرچه شاعر از سویی دیگر آزاد و رهاست. او چون در پی دلربایی است، قواعد نثرنویسی را زیر پا میگذارد. ساختار را بر هم میریزد. گاه حتی حرفی میافزاید گاه میکاهد تا به آنچه دلش میخواهد برسد. این رهایی البته به ظاهر سهل مینماید و در واقع بسیار دشوار است. نثر زمخت و نچسب است شعر چشمنواز و گوارا. از همین روست که نثر زمانپذیر است و گاه در گذاری زمان از میان می رود و تاثیری که باید برای آیندان نمیگذارد، اما شعر همیشه زنده است. او مخاطب ناشناس است. حتی اگر مخاطبی نباشد، برای خویش مخاطبی میسازد.
از این رو برترین شعر، شعری است که از ذهنی عمیق و در عین حال خیالپرداز تراوش کند. اینجا تنها جایی است که عقل و خیال با هم آشتی میکنند. عقل گاهی برای بیان برخی مفاهیم (بویژه مفاهیم مورایی) راهی ندارد جز آن که دست به دامن خیال شود و در برابرش سر تسلیم فرود آورد.
قدری هم درباره اثر حاضر سخن بگویید. با مقدمه ای که فرمودید گویا اثر حاضر از سرودههای ملاصدراست؟
خیر. سوگمندانه از او شعری به دست ما نرسیده یا اینکه من خبر ندارم. ملاصدرا با توجه به آنچه در اهمیت شعر عرض کردم در اثر حاضر گزیدههایی از منطقالطیر عطار، گلستان و بوستان سعدی، گلشن راز شبستری، حدیقه سنایی را به خط خویش مینگارد. آثار فلسفی، کلامی و عرفانی نیز در این مجموعه به چشم میخورد. آثاری چون: رساله سر الصلاة این سینا، رسالهای در ماهیت عشق از اخوانالصفا، رساله وجودیه میرسید شریف جرجانی، رساله الزوراء جلالالدین دوانی.
بدون شک پژوهشگران رسالههای یاد شده میبایست از نسخه حاضر که به قلم یکی از بزرگترین فیلسوفان جهان اسلام کتابت شده حتما بهره ببرند. همچنین رسالههایی چون: گزیدهای از فتوحات مکّیه، منتخبی از جواهرالقرآن غزالی. نیز برخی احادیث حکمی که میرداماد به درخواست ملاصدرا به قلم خویش بر روی کاغذ آورده و چند رساله دیگر که الان به خاطر ندارم.
به طور کلی نسخه حاضر که در کتابخانه ملی ایران به شماره ۱۹۱۶۴ نگهداری میشود حاوی ۱۵ رساله به خط ملاصدرا و یک رساله به خط میرداماد است. این رساله در اختیار نوادگان فیض کاشانی بوده است که در نهایت به کتابخانه ملی منتقل میشود. البته آن گونه که خبردار شدم مجلد دوم این اثر در کتابخانه ملی شیراز نگهداری میشود و به زودی به زیور طبع آراسته خواهد شد.
نسخه شماره ۱۹۱۶۴ کتابخانه ملی حاوی ۱۵ رساله به خط ملاصدرا و یک رساله به خط میرداماد